بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 132
کل بازدید : 363549
کل یادداشتها ها : 1747
کیهان در صفحه پاورقی خود نوشت: دیدار فائزه هاشمی با یکی از سرکردگان سابق فرقه انگلیسی- صهیونیستی بهائیت به عنوان یکی از یاران شفیق دوران زندان، در روزهایی که ولنگاری فرهنگی بیداد میکند، هرچند با محکومیت از سوی برخی رجال و محافل و سکوت و تغافل برخی از متولیان امر مواجه شد، اما واکنش بسیاری از دلسوزان و آگاهان، از جمله کسانی که از این فرقه منحوس لطمه خورده و به مددالهی از دام آن رهایی یافتهاند را در پیداشت.
نامه مهناز رئوفی، زن آزادهای که با تحری حقیقت به معنای صحیح آن، به دامان اسلام بازگشته است به فائزه هاشمی، جهت درج در روزنامه کیهان ارسال شده است، یکی از هزاران واکنش به این دیدار ننگین است.
لازم به یادآوری است، مهناز رئوفی علی رغم تمام تهدیدات سران و بدنه بهائیان پس از تحری حقیقت، طی این سالها از مواضع خود عقبنشینی نکرده و همانگونه که اعلام کرده، برای تنویر افکار عمومی تا آخر پای این تصمیم ایستاده و به افشاگریهای خود درباره جنایات و خباثتهای بهائیت ادامه خواهد داد.
همانگونه که در کتابهای «سایه شوم» (پاورقی روزنامه کیهان که به صورت کتاب چندین بار توسط مؤسسه کیهان تجدید چاپ شده است) و مسلخ عشق، فریب و دیگر آثار خود که توسط «دفتر پژوهشهای کیهان» به چاپ رسیده، پرده از خیانتها و جنایتهای حزب بهائیت به مردم ایران برداشته است.
سرکار خانم فائزه هاشمی
اینجانب مهناز رئوفی فرزند سید اسماعیل ساکن همدان یکی از افراد فعال جامعه بهایی که در سال 1375 مفتخرانه از بهائیت اعلام تبری کرده و به دین مبین اسلام وشیعه اثنیعشری مشرف و ملتزم رکاب حضرت حجتابن الحسن امام زمان مهدی موعود (عج) شدهام. از بدو تبری از بهائیت تا کنون مشغول به افشاگری از واقعیات پشت پرده فرقه سیاسی بهائیت بوده و هستم.
سرکار علیه! شرفیابی شما به محضر بانو «فریبا کمال آبادی» از مسئولین تشکیلات بهائیت در ایران (عضو یاران به اصطلاح ملی بهائیان ایران)که توأم با نشر عکس شما در جمع بهائیان بود برآنم داشت تا موضوع را با تعمق از نظر بگذرانم. در نتیجه سه نکته از مطالب شما توجهم را بیشتر جلب نمود:
نکته اول تحصیلات شما با گرایش حقوق بشری وحرکت یک سویه شماست که برای تنویر ذهن مبارک سوالاتی را از نظر سرکار علیه عبور میدهم.
شما که مدافع حقوق بشرید بفرمایید آیا میدانید زمانی که بهائیان در دوره پهلویها خاصه پهلوی دوم در رأس قدرت بودند جناب ایادی (به ظاهر پزشک مخصوص شاه ملعون) که مردی با هشتاد شغل کلیدی و بهقولی شاه بیتاج و تخت که معلوم شد بیشتر تصمیمگیریهای شاه به خواست و نظر وی بود، چه ستمهایی نسبت به مردم مسلمان روا داشت؟! کافی است در دنیای مجازی نام ننگآور او را پیدا کرده و خاطراتش را مرور کنید آن همه ظلم و عدوان نسبت به مردم نجیب ایران را چگونه توجیه میکنید؟
شما که مدافع حقوق بشرید بفرمایید شکنجهها و کشتار علما و جرم و جنایت بهائیان در ساواک نسبت به نهضت انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) و مردم وفادار به انقلاب از بدو روزهای آغازین این نهضت تا پیروزی آن را چگونه توجیه میکنید؟
خانم هاشمی! شما که مدافع حقوق بشرید بفرمایید زمانی که جوانان این مرز و بوم مشغول دفاع از عِرض و ناموس مردم و کشور بودند وطن فروشی و همکاری بهائیان با دشمنان این کشور و عدم شرکت درجنگ به بهانه مخالفت با جنگ را چگونه توجیه میکنید؟
بفرمایید شور و شعف و شادمانی بهائیان نسبت به شهید شدن مردم مسلمان در جبهه و فرود آمدن بمب بر سر مردم مسلمان هموطنشان در دوران دفاع مقدس را چگونه توجیه میکنید؟
بفرمایید ترورهای وحشیانه بهائیان از علمای عظام گرفته تا هر شخص مخالف با بهائیت را چگونه توجیه میکنید؟
بفرمایید دستور قتل یک زن تنها وپنج فرزند قد و نیم قد کوچکش با تیشه و تبر، به دستور اعضای محفل در ابرقوی یزد که در دنیا بینظیر بود را چگونه توجیه میکنید؟
بفرمایید محروم شدن بهائیان مسلمان شده از ارث پدر توسط تشکیلات بهایی را چگونه توجیه میکنید؟
بفرمایید دوازده سال محرومیت از نعمت داشتن خانواده خصوصا پدر و مادرم را به دستور تشکیلات بهایی چگونه توجیه میکنید؟
بفرمایید توطئه تشکیلات بهائیت برای جدا کردن من و همسرم در ابتدای تشرف به دین اسلام را چگونه توجیه میکنید؟
بفرمایید تلاش آنها برای سقط جنین بچهای که پس از تشرف به اسلام در وجود من رشد میکرد را چگونه توجیه میکنید؟
بفرمایید حمله دسته جمعی بهائیان را بر سر همسرم و کتک زدن او به جرم اینکه قصد ازدواج با یک مسلمان را داشته چگونه توجیه میکنید؟ [که در شرح خاطراتم با نام «سایه شوم» توسط دفتر پژوهشهای موسسه کیهان به چاپ رسیده است، آوردهام.]
بفرمایید این همه الفاظ رکیکی که بهائیان علیه بنده پس از تشرف به دین اسلام منتشر کردند را چگونه توجیه میکنید؟
بفرمایید اهانتها و گستاخیهای سهیل روحانی از بهائیان یزد در مقابل سازمان هلال احمر یزد نسبت به من که گناهم افشاگری جنایات بهائیان در یزد بود را چگونه توجیه میکنید؟
در زمان درگذشت پدرم هیچکدام از بهائیان کوچکترین اعتنایی به من نکردند و حتی کودکان ونوجوانان را از صحبت کردن با من مسلمان شده منع میکردند، این رفتارهای بیرحمانه را چگونه توجیه میکنید؟
بفرمایید جدا کردن پدر بهایی از یک مادر و دو فرزند مسلمان شدهاش در شیراز را چگونه توجیه میکنید؟
بفرمایید برداشتن روسری از سر دانشآموز یک پدر مسلمان شده را در خیابان چگونه توجیه میکنید؟
سرکار خانم بفرمایید تمامی اقدامات و رفتارهای سبعانه فرقه اختاپوسی بهائیت با افرادی که از بهائیت خارج میشوند را چگونه توجیه میکنید؟
بفرمائید اسیدپاشی بر روی خانم متبری از فرقه بهائیت و مسلمان شده که توسط برادران بهائی عملیاتی شد را چگونه توجیه میکنید؟
بفرمایید تجاوز جنسی یکی از اعضای محفل خارج از کشور نسبت به کودک دو ساله یک خانم ایرانی و بیتفاوتی اعضای بیتالعدل در پاسخ به شکایت این خانم را چگونه توجیه میکنید؟
باید این تئوری که انقلاب فرزندان خود را می خورد را درباره این خاندان وارونه فهمید. فرزندان در حال بلعیدن انقلاب هستند. اما روح امام اجازه نخواهد داد 220 هزار شهید از حلقوم سکولارها پایین برود.
فائزه هاشمی در سخنان جدید خود، حکومت اسلامی که برآیند آرمان امام و شهدا و حاصل انقلاب اسلامی است را به سادگی نفی کرده است. وی با این بهانه که کارگزاران حکومت اسلامی نمیتوانند بهخوبی عمل کنند و در نظر مردم نواقص کار حاکمان به حکومت نسبت داده میشود با اینکه اسلام را دین کاملی میخواند اما اظهار میدارد که حکومت دینی را قبول ندارد. [1]
سخنان فرزند اکبر هاشمی رفسنجانی حائز چند محور مهم است که در ادامه بدان اشاره میکنیم:
اول: یکی از ارزشهای خبری که رویدادی را به خبر تبدیل میکند و آن را برای افکار عمومی مهم جلوه میدهد، «شهرت» است. اگر به کارنامه کاری فائزه هاشمی نگاهی بیندازیم موضوع دختر رئیسجمهور پیشین ایران و فرزند رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بودن وی اصلیترین وجه بارز شخصیت و هویتش را در برمیگیرد. رانتی که وی را وارد دنیای سیاست کرد و او را امروز در صدر مجالس مینشاند تا افاضه کلام کند. درواقع دختر یک رجل سیاسی بودن است که سبب توجه رسانهها به فائزه هاشمی میشود و فائزه به شخصه نه علمی دارد و نه جایگاهی که سخنانش مورد توجه قرار بگیر، نه حرف جدیدی زده است و نه استدلال علمی پشت سر ادعاهای مبتدیش وجود دارد وگرنه چهبسا افرادی که بسیار علمیتر، مستدلتر و موجهتر از او سخن میگویند ولی به این شکل سخنان و آرایشان مورد توجه رسانهها و افکار عمومی قرار نمیگیرد.
دوم: انتساب فائزه هاشمی به اکبر هاشمی رفسنجانی و سخنان متناقضی که عموماً در مقابل حکومت دینی بر زبان میراند برای هاشمی که خود سالها بهعنوان رئیسجمهور این حکومت فعالیت کرده و مسئولیتهای کلیدی را در دست داشته است قطعاً هزینههایی در بردارد. فائزه هاشمی عملکرد بد حاکمان دینی را دلیل اصلی عقیده خود یعنی نفی حکومت دینی برمیشمارد. بنابراین این موضوع در اصل به پدر وی نیز بازمیگردد و آبرو، حیثیت، جایگاه و آینده هاشمی رفسنجانی بهعنوان یکی از حاکمان حکومت دینی که مطرح میکند که نزدیکترین فرد به سران نظام است را دچار خدشه میکند.
سوم: بنابر نسبت پدر و دختری این دو و جایگاه انتصابی که هاشمی در حاکمیت دارد، افکار عمومی به دنبال پاسخ و واکنش مناسب وی نسبت به رفتار و اظهارات فائزه هاشمی است. باید دید که هاشمی مانند گذشته رفتار دخترش و خانوادهاش را تأیید میکند، یا اینکه سکوت معناداری اختیار میکند و یا اینکه مانند حضور فائزه هاشمی در محفل فرقه بهائیت که انتقاد بسیاری را به دنبال داشت، هاشمی برای فرار از فشارها به قول آیتالله مکارم شیرازی اعتراض ملایمی نسبت به رفتار دخترش از خود بروز میدهد و چیزکی برای خالی نبودن عریضه و برداشتن اتهام از دوش خود به وی میگوید.
در ماجرای ارتباط فائزه هاشمی با عناصر بهائی وی در مقابل سخنان پدرش که همه داشتهها و شخصیت سیاسی خود را از وی دارد، ایستاد و در مقابل این حرف هاشمی رفسنجانی که گفته بود فائزه اشتباه کرده و باید جبران کند به یک رسانه خارجی گفت که نهتنها اقدامش اشتباه نبوده و از آن پشیمان نیست، بلکه نظام به بهاییان ظلم کرده است .[2] البته این سه حالت به سابقه و آبروی مانده هاشمی رفسنجانی ضربه میزند و بیشتر شانه خالی کردن از مسئولیت است و نمیتواند افکار عمومی را چندان قانع کند و مشکل و تناقضاتی دیگری را به مشکلات گذشته مواضع هاشمی اضافه میکند.
چهارم: گزینه دیگری نیز پیش روی هاشمی رفسنجانی هست. گزینهای که آبروی باقی مانده هاشمی را حفظ میکند. اعلام برائت از سخنان فائزه هاشمی و توضیح صریح مواضع در مورد حکومت دینی ازجمله گزینههایی است که رفتار مقتضی در چنین شرایطی است. درواقع راهحل اصلی و درستی که هاشمی رفسنجانی در چنین مواقعی باید انجام دهد برخورد مستقیم با سخنان شاذ اعضای خانواده خود با کنار گذاشتن علاقه به فرزند است.
در این راستا، هاشمی با هویت و ماهیت اصیل خود نیز رودررو است و بایستی ماهیت اصلی خود را به جامعه نشان دهد و از این حیث باید منتظر نشست و دید که هاشمی چه رفتاری از خود درباره نفی کلی حکومت دینی که خود بهعنوان یکی از انقلابیون برجسته برای به وجود آمدن آن تلاش و مبارزه کرد، نشان میدهد؟ موضوعی که عیار انقلابی هاشمی را در سالهای کهنسالیاش نشان میدهد و کارنامه سوابق وی را تکمیل میکند.
هاشمی در ابتدای دهه هشتاد درباره فائزه میگوید: فائزه کارش را با ورزش خانمها شروع کرد که کار درستی هم بود. یکی از اشکالات از اول انقلاب این بود که به زنها در ابعاد نیازهایشان توجه نمیکردیم و او به خاطر اینکه این نیاز را فهمیده بود، به دنبال کمک رفت... او مخلص انقلاب است.
هاشمی همچنین درباره اظهارات ضد انقلابی فاطمه هاشمی، دیگر دخترش سکوت کرده و هنوز هیچ موضعی برابر این اظهارات نگرفته است.
فاطمه هاشمی با متهم کردن نظام و همچنین با افشاگری درباره نظام فکری خانواده آقای هاشمی به نقل از پدرش میگوید: "سال 88هم روزی پدر ما را دورهم جمع کردند و گفتند دو راه برای زندگی جلوی ما هست: یکی اینکه با حکومت و کسانی که تخلف و ظلم میکنند، باشیم و قطعاً شما بهترین زندگی را خواهید داشت؛ اما اگر در کنار مردم قرار بگیرم و از مردم حمایت کنم، شما را اذیت میکنند و به زندان میاندازند و برخوردهای غیرقانونی با شما انجام میدهند و شما باید اینها را تحملکنید و ما هم گفتیم تحمل میکنیم زیرا چیزی جز راه درست در کنار مردم را نمیخواهیم.
فائزه هاشمی در محفل سرای قلم و اواخر تیرماه میگوید: «شاید در ابتدای انقلاب گفته میشد که این حکومت با حکومتهای دیگر فرق دارد و میتواند اسلام واقعی را پیاده کند ولی در مرور زمان دیدم نه؛ نهتنها حاکمان ما اسلام واقعی را پیاده نکردند بلکه جامعه ما هم نسبت به دین به خاطر عملکرد حاکمیت گریزان شد. مصداق خیلی بارز این موضوع هم حجاب است. اگر ما حجاب خانمها را با 10 الی 15 سال پیش مقایسه کنیم و برگردیم به اول انقلاب میبینیم سالبهسال حجاب کمرنگتر شده است.»
دختر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: در سایر مسائل هم اگر نگاه کنید همین رویه است. به نظر من این نشان دهنده تاثیر یک حکومت دینی است که ارزشهای مردم را به طوری در معرض خطر قرار می دهد و آن دینی که مردم به آن باور دارند آن نیز ضعیف شده است.
فرزند رئیس دولت سازندگی با ارائه آماری که مشخص نیست از چه منبعی دریافت نموده است، میگوید: در ماه رمضان واقعا چند درصد از جوانان ما روزه میگرفتند. ما در دانشگاه خودمان که بودیم از 80 نفر کارمند من و چند نفر از کارمندان روزه میگرفتیم. در مجموع اگر بشماریم 100 تا از 8 هزار دانشجو هم روزه بودند. بیشتر از این هم نیستند. اینها آثار حکومت دینی است.
وی تاکید میکند: مردم به خاطر عملکرد غلطی که به پای دین و به عنوان دین اعمال شده، فکر میکنند که دین آن جامعیت را ندارد و دین مشکلاتی دارد، درحالی که این طور نیست. من اعتقاد دارم اسلام دین کامل است، حتی در موضوعات حقوق بشر که بعضیها معتقدند حقوق بشر مدرن و امروزی است، در زمان اسلام نبوده، اما مهم نیست که اسم حقوق بشر بوده یا نبوده اگر بگردیم محتویات حقوق بشر در قرآن و در سیره پیامبر و تمام مبانی دینی ما وجود دارد.
دخترمنتخب اول مردم تهران، با بیان اینکه معتقد است اسلام دین کاملی است و ایرادی به آن وارد نمیداند، گفت: دین به شرطی که به روز باشد و مجتهدین ما به وظیفه خود عمل کنند و فتواهای به روز و منطبق با عقل بدهند و از منابع دینی و بخصوص عقل نهایت بهرهبرداری بشود، میتواند دین کاملی باشد و آنهایی که دین اسلام را می شناسند می توانند دریابند که اسلام دین کاملی است اما متاسفانه حکومتهای دینی نتوانستد عملکرد خوبی در حمایت از دین و تربیت دین داشته باشند. به همین دلیل من فکر می کنم حکومت دینی بیشتر دین را خراب میکند و سو مدیریتها و ظلمها را به نام دین تقویت میکند که اثر منفی در اذهان عمومی میگذارد.
فائزه هاشمی چندی پیش نیز در خانه یکی از محکومان امنیتی بهایی حضور یافت و بعد از اینکه اکبر هاشمی رفسنجانی از فرزندش خواست که در مقابل این کار خود عذرخواهی کند از این مسئله سرباز زد و پا روی حرف پدرش نهاد.