بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 20
کل بازدید : 366206
کل یادداشتها ها : 1747
بسم الله الرحمن الرحیم
مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا «المائدة/32»
هر کس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسانها را کشته است.
در شرایطی که امواج بیداری اسلامی و عدالت خواهی، کشورهای اسلامی را فرا گرفته است و پس از آنکه ملت های تونس و مصر توانستند با برگزاری راهپیمایی و تجمعات مردمی، دیکتاتوری های وابسته به غرب را سرنگون کنند و حقوق و کرامت از دست رفته خویش را بازستانند، این موج آزادی خواهی اینک به کشور اسلامی بحرین رسیده است؛ و در حالی که مردم بحرین با برگزاری راهپیمایی های کاملاً مسالمت آمیز، درخواست داشتند برنامه اصلاحاتی که از چند سال پیش از سوی هیأت حاکمه وعده داده شده بود انجام شود. اما در کمال تعجب و تأسف، مطالبات مسالمت آمیزشان با بدترین وجوه ممکن پاسخ داده شد و با حمله وحشیانه و ناجوانمردانه به متحصنان، جمعی از جوانان و مردم مومن این کشور به خاک و خون کشیده شده و شربت شهادت را نوشیدند که موجب حیرت جهانیان و نگرانی شدید امت اسلامی و علاقمندان به سرنوشت مردم بحرین شده است.
ما ضمن اینکه جنایات ضد انسانى حاکمان بحرین را شدیدآ محکوم مى کنیم، از جوامع بین المللى مى خواهیم که در برابر این جنایات هولناک سکوت نکنند و اجازه ندهند حاکمان خودکامه بحرین دست به هر جنایتى بزنند. همچنین هرگونه دخالت نظامی یا سرکوبگرانه کشورهای خارجی را محکوم کرده و همه همسایگان بحرین و نیز قدرت های جهانی را از مداخله در امور داخلی بحرین برحذر می داریم تا مردم این کشور، نظام واقعی برخاسته از رأی خود را بر این کشور اسلامی حاکم کنند.
و از سازمان های حقوق بشری و رسانه های بین المللی مستقل می خواهیم با فشار به دولتمردان و نظامیان بحرین، مانع از تضییع بیشتر حقوق حداقلی مردم این کشور شوند و از قیام مردم مظلوم و آسیب دیده این کشور حمایت کنند.
بدون تردید آزادگان جهان نیز در برابر این جنایات سکوت اختیار نخواهند نمود و و فریاد اعتراض خود را از هر سو در برابر این دژخیمان بلند خواهند کرد تا شیعیان بحرین تصور نکنند تنها هستند و حاکمان و متجازوین خارجی بحرین نیز بدانند این شیعیان مظلوم تنها نیستند
بی شک پیروزی نهایی با مومنین است و حکومت خود کامه بحرین بداند این گونه کارها سرانجام ریشه آنها را خواهد زد و به فضل خداوند تبارک و تعالی، مسلمانان بحرین از شر آنها نجات خواهند یافت و انشاءالله که در این راه پیروز خواهند شد.
و ما النصر الا من عند الله العزیز الحکیم
وسیعلموا الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
جنگهای الحوثیها با حکومت دیکتاتور صالح، موج بیداری اسلامی در یمن،نقش عربستان سعودی در حوادث یمن، نقش یمن در حوادث آخرالزمان، از جمله موضوعاتی است که در این گزارش به بررسی آن پرداختهایم. به دنبال خیزشها و اعتراضات در جنوب غربی آسیا و شمال آفریقا در سالهای 2010 , 2011 و 2012 که “بیداری اسلامی” […]
جنگهای الحوثیها با حکومت دیکتاتور صالح، موج بیداری اسلامی در یمن،نقش عربستان سعودی در حوادث یمن، نقش یمن در حوادث آخرالزمان، از جمله موضوعاتی است که در این گزارش به بررسی آن پرداختهایم.
به دنبال خیزشها و اعتراضات در جنوب غربی آسیا و شمال آفریقا در سالهای 2010 , 2011 و 2012 که “بیداری اسلامی” نام گرفت. در کشور یمن نیز اعتراضات گستردهای در بسیاری از شهرهای شمال و جنوب یمن در اواسط ژانویه 2011 شکل گرفت.
تظاهرکنندگان در ابتدا در برابر طرحهای دولتی به تغییر قانون اساسی یمن، بیکاری و شرایط اقتصادی و فساد اعتراض داشتند اما خواستههای آنان بلافاصله شامل درخواست برای استعفای رئیس جمهور علی عبدالله صالح شد که با مخالفتهای داخلی از نزدیکترین مشاوران خود از سال 2009 مواجهبود. در 27 ژآنویه 2011 تظاهرات بزرگی متشکل از بیش از 16000 معترض در صنعا برگزار شد و بلافاصله پس از آن توکل کرمان، فعال حقوقبشر و سیاستمدار، آن را «روز خشم» در تاریخ 3 فوریه نامید.
اهمیت استراتژیک یمن در منطقه
1- نزدیکی این کشور به شاخ آفریقا که در نیمه دوم قرن حاضر به علت کشمکشهای ابرقدرتها در این منطقه بر حساسیت موقعیت آن افزوده است.
2- محاصره “بابالمندب” از سوی نیروهای ارتش مصر در جنگ 5 روزه سال 1946 یک تجربه تاریخی برای رژیم اشغالگر قدس بود، لذا امنیت یمن برای آن رژیم دارای اهمیت حیاتی است.
3- یمن که از قسمت شمال با عربستان دارای مرزهای مشترک است، امنیت آن برای عربستان سعودی از نظر تولید و صدور نفت دارای اهمیت است و در طول سالهای 70-1962 حمایت عربستان سعودی از سلطنتطلبان در برابر جمهوریخواهان که دولت مصر از آنها حمایت میکرد، به علت ترس از نفوذ مصریها در جنوب و بر هم زدن آرامش منطقه بوده است.
4- دارا بودن سواحل طولانی در دریای سرخ و دریای عرب و نیز به علت وجود بنادر مهمی مانند عدن، حدید و فحاء که به اهمیت استراتژیکی یمن میافزاید.
در 3 فوریه علی عبدالله صالح رئیسجمهور یمن نیز اعلام کرد که در سال 2013 قدرت را پس از 35 سال ترک خواهد کرد در حالی که در 14 خرداد 1390 برابر با 4 ژوئن 2011 علی عبدالله صالح پس از مجروح شدن با 5 مقام بلندپایه روانه عربستان شد، اما قدرت را به عبد ربه منصورالهادی، معاون رئیس جمهوری تحویل داد، که او نیز به مقدار زیادی سیاستهای صالح را ادامهداد و دستور دستگیری چندین یمنی مرتبط با حمله محوطه ریاست جمهوری را صادر کرد. صالح در زمان حضورش در عربستان، در تلویزیون ریاض ظاهر شد و مردم یمن را در 7 ژوئیه مورد خطاب قرارداد؛ او مکررا اشاره میکرد که در هر زمانی میتواند برگردد و به حضور در عرصه سیاسی ادامهدهد.
در 23 سپتامبر، 3 ماه پس از اقدام به ترور، صالح ناگهان به یمن بازگشت و از همه انتظارات قبلی سرپیچیکرد. فشارها بر صالح او را وادار که نهایتاً در 3 نوامبر طرح شورای همکاری خلیج را در ریاض امضا کند. وی در این قرارداد موافقت کرد تا از قدرت کنارهگیری کرده و زمینه را برای انتقال قدرت به معاون ریاست جمهوری فراهم کند. سپس انتخابات ریاست جمهوری در 21 فوریه 2012 برگزار شد، که در آن هادی (تنها نامزد ریاست جمهوری)، 99?8 درصد از آرا را به دستآورد. هادی در 25 فوریه در دفتر خود در پارلمان یمن سوگند خورد. در 27 فوریه، صالح از مقام ریاست جمهوری استعفا داده و قدرت به جانشین او منتقل شد، اگر چه او هنوز به عنوان رئیس حزب عمومی کنگره مردم دارای نفوذ سیاسی است.
دشواریها و محرومیتهای فرهنگی شیعیان یمن
استان صعده به عنوان کانون درگیریها میان عربستان و یمن قرار دارد که موقعیت مبارزان شیعه را حساس کرده است. یک روزنامه اماراتی تحلیل کرد شعارهایی که مبارزان یمنی سر میدهند، یادآور شعارهای انقلاب اسلامی ایران است.
حسین الحوثی (نخستین رهبر مبارزان یمن) اصول مذهب زیدیه را بهگونهای تفسیر کرد که توانست قبایل زیدی را متحد کند. این قبایل در حاشیه شمالی یمن زندگی میکردند و از جانب سنیها که در سال 1990 با هم متحد شده بودند، میترسیدند. آموزههای وی سبب جایگزینی نگرشی سیاسی ضدغربی بهجای عقاید افراطی آنان شد.
بخش هفتم
سیاست راهبردی آمریکا در مقابله با بیداری اسلامی(7)
3ـ براندازی جمهوری اسلامی ایران
موقعیت استراتژیک و ژئواستراتژیک ایران همیشه و به ویژه در دو قرن اخیر مورد توجه دولتهای بزرگ بوده است. تلاش پرتغالیها، هلندیها، روسها، عثمانیها، انگلیسیها، آمریکاییها و حتی افغانها! (در دورهی صفویه) برای تسلط بر ایران بخشی از تاریخ پرفراز و نشیب قرون معاصر این کشور است. با تسلط مشترک آمریکا ـ انگلیس بعد از کودتای 28 مرداد 1332، ایران در سیاست جهانی قدرتهای بزرگ از موقعیت ویژهای برخوردار شد و رژیم وابسته و فاسد پهلوی آنچنان در خدمت منافع غرب به ویژه آمریکا بود که کیسینجر گفت: «شاه نادرترین متحد آمریکا در جهان و یک همپیمان نامشروط بود.»
انقلاب اسلامی در ایران به دلایل متعدد نمیتوانست برای غرب به ویژه آمریکا قابل قبول و قابل تحمل باشد. لذا از همان اولین روزهای پس از پیروزی انقلاب تلاشهای گسترده در اشکال گوناگون برای براندازی و یا حداقل تغییر رفتار و استحالهی فرهنگی آغاز شد. مجموعهی اقدامات و چالشهای آمریکا و ایران و دلایل هریک از آنها خود به تنهایی تحقیر جداگانهای را میطلبد. «... آمریکا ایران را نیروی هدایتکننده در پشت خیلی از ستیرهجوییهای اسلامگرایان در جهان میبیند. این دغدغه و عطف توجه به ایران تحت حاکمیت روحانیون نه تنها ناشی از تجربهی تلخ این کشور درطول بحران گروگانها، بلکه به دلایل هراس این کشور از ایدئولوژی اسلام انقلاب ایران نیز هست... از این رو، تمایز نظری که مقامات ایالات متحده بین اسلامگرایان میانهرو و جنگ سالار قائل میشوند در مورد ایران کاربرد ندارد. ... مسأله ایران رویکردی را که ایالات متحده به اسلامگرایان داشته است روشن میسازد. سردرگمی فکری ایالات متحده دربارهی بیداری اسلامی و سوءظن این کشور به اسلامگرایان را نمیتوان بدون رمزگشایی از علل هراس عمیق دستگاه سیاست خارجی آمریکا از ایران فهمید. چنین به نظر میرسد که واشنگتن از انقلاب ایران به عنوان معیار اولیه برای سنجش اسلامگرای احیا شده در سراسر خاورمیانه و شمال آفریقا، استفاده میکند. در این زمینه، سیاست آمریکا در قبال ایران، پیامدهای گستردهتری برای روابط آمریکا با اسلامگرایان در همه مناطق جهان دارد.»
چالشهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی آمریکا با ایران در 25 سال گذشته به اعتراف بعضی از مقامات ایالات متحده نتوانست از گسترش بیداری اسلامی حتی در داخل اروپا و آمریکا جلوگیری کند. به گونهای که امروز یکیاز مباحث و عناوین همایشها و تحقیقات پیرامون راههای مقابله بااین پدیده به ویژه آمریکا و اروپاست. وزارت خارجهی انگلیس در یک تحقیق راهبردی برای دولت، روند تحولات آینده را چنین تحلیل میکند: «رویارویی احتمالی ایدههای مذهبی و فرهنگی به احتمال قوی انگلستان و دموکراسیهای غربی را تحت تأثیر قرار خواهد داد. عقاید مذهبی مجددا به نیروهای محرک روابط بینالملل بدل خواهد شد. در پارهای از موارد این نیرو با اهداف و انگیزههای سیاسی درهم میآمیزد. به نظر میرسد مسائلی در روابط میان دموکراسی غربی و پارهای از کشورهاو گروههای اسلامی بروز خواهد کرد. علل تنش در روابط بسیار پیچیدهاند. مسالهی اسرائیل ـفلسطین اگر حل نشود به قوت خود باقی خواهد ماند. تنشهای مذهبی خارجی میتوانند به صورت مستقیم و غیرمستقیم اوضاع انگلستان را تحت تأثیر قرار دهد.
مدیریت روابط با کشورهای اسلامی و ملل مسلمان یکی از چالشهای مهم و استراتژیک جهان غرب طی دههی آینده و پس از آن خواهد بود. جهان باید شناخت مذهبی و انگیزههای سیاسی ناشی از آن را تقویت کند.
علیرغم اشتراکات ارزشی موجود در مذاهب، اهمیت پاسخ دادن به تعامل میان دموکراسیهای غربی با کشورهای اسلامی به سرعت رو به افزایش است.به همین دلیل تنظیم روابطبا کشورهایاسلامی و مسلمانان یکی از مهمترین چالشهای راهبردی انگلیس و جهان غرب در آینده خواهد بود...»
برخوردهای غیرقانونی و غیردموکراتیک با گروهها و مراکز و مظاهر اسلامی ـ از جمله غیرقانونی اعلام کردن حجاب در چند کشور اروپایی و محدودیتهای فوقالعاده برای تمامی مسلمان و مراکز آنان در آمریکا ـ نمودی از نگرانیهای غرب در این زمینه میباشد. اگرچه تاکنون نتوانستهاند در کنترل این جریان توفیق داشته باشند، اما همچنان به تشدید تبلیغات بر ضد اسلام، مسلمانان و ایران میپردازند. از این رو قرن 21 را بعضی دوران ظهور قدرت فکری و معنوی اسلام و مقابله با سلطهی فرهنگی و ارزشی غرب میدانند. سرانجام پیام قرآن کریم است که فرمود: یریدون لیطفئوا بافواهمم والله متم نوره ولو کره الکافرون. خواست دائمی کفار این است که نور خدا را با تبلیغات و فریبهایشان خاموش کنند.در حالی که ارادهی پرودگار این است که نور حق را گسترده و کامل کند، اگرچه کفار ناراحت و مخالف باشند.
بخش پنجم
سیاست راهبردی آمریکا در مقابله با بیداری اسلامی (5)
1ـ 2ـ ضدیت با اسلام
ضدیت و دشمنی آشکار و تاریخی غالب مسیحیان و یهودیان با اسلام و مسلمین در قرن اخیر با بیداری اسلامی و حرکت اجتماعی ـ سیاسی و با حضور مسلمانان در صحنهی بینالمللی تشدید شد. اقدامات اروپا و اخیراً آمریکا در جنگ با اسلام بسیار گسترده و جدی است. فروپاشی خلافت عثمانی، تأسیس رژیم غاصب اسرائیل، تأسیس سلسلهی پهلوی، نابودی ثروتهای مادی و معنوی مسلمانان،ایجاد تفرقه و جنگ مستمر در میان مسلمانان، رواج ناسیونالیسم و ملتپرستی و جلوگیری از تحقق امت به معنای واقعی آن، مبارزهی همهجانبه و گسترده با انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران و تبلیغ بر ضد مسلمانان بخشی از اقداماتی است که ناشی از دشمنی دولتهای استکباری با اسلامو حضور مسلمانان در صحنههای ملی و بینالمللی برای حفاظت و دفاع از هویت و منافع خود میباشد.
کوشش برای شکل دادن و بنیانگذاری نظامی جدید که با جهانبینی مادی و سلطهگرا در تضاد است و تلاش برای تحقق نظام دیگری متفاوت از نظام تحمیلی «دولت ـملت» به عبارت دیگر حرکت در جهت همگرایی و در نهایت وحدت جهان اسلام به منظور مقابله با سلطهی فرهنگی و ارزشی غرب و احیای فرهنگ و ارزشهای دینی ـ توحیدی، نگرانی دیگر است که علت بسیج امکانات و جنگ بر ضد بیداری اسلامی شده است. زیرا اسلام انقلابی مستقیما فهم رایج از نقش خنثی و خاموش مذهب در سیاست و اخلاق را هدف قرار میدهد. تغییر برنامههای آموزشی، ایجاد شبکههای ماهوارهای ویژهی مسلمانان، اعراب و ایرانیان به زبانهای فارسی و عربی، تغییر اسامی اسلامی، حذف مفاهیمی همچون جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و شهادت، ترویج سکولاریسم و لائیسم، رواج گستردهی فساد و فحشا بخشی از اقدامات در حال اجرا در راستای استراتژی بلندمدت غرب برای «استحالهی فرهنگی جهان اسلام و جلوگیری از گسترش بیداری جنبشهای اسلامی»میباشد.
«مایکل برانت» معاون سابق سیا در این زمینه میگوید: «مراجع شیعه در طول تاریخ هیچگاه از حاکم غیراسلامی و ظالم تبعیت نکردهاند. در ایران با فتوای آیتالله شیرازی سیاستهای انگلیس با شکست مواجه شد و حکومت شاه که همپیمان با آمریکا بود توسط آیتالله خمینی برچیده شد. در عراق صدام با تمام توان نتوانست حوزهی علمیهی نجف را مجبور به تبعیت از خود کند، و به همین منظور موسی صدر ارتشهای انگلیس، فرانسه و اسرائیل را مجبور به فرار از این کشور کرد و حزبالله لبنان نیز صدمات سنگینی را به ارتش اسرائیل در جنوب این کشور وارد کرد. این تحقیقات ما را به این نتیجه رساند که به طور مستقیم نمیتوان با مذهب شیعه رودرو شد و امکان پیروزی بر آن بسیار سخت است و باید پشت پرده کار کنیم.
ما به جای ضربالمثل انگلیسی «اختلاف بینداز و حکومت کن» از سیاست «اختلاف بینداز و نابود کن» استفاده میکنیم. در همین راستا برنامهریزیهای گستردهای را برای سیاستهای بلندمدت خود طرح کردیم. حمایت از افرادی که با مذهب شیعه اختلاف دارند، ترویج کافر بودن شیعیان به گونهای که در زمان مناسب علیه آنان توسط دیگر مذاهب اعلام جهاد شود. همچنین باید تبلیغات گستردهای را علیه مراجع و رهبران دینی شیعه صورت دهیم تا آنان مقبولیت خود را در میان مردم از دست بدهند.
یکی دیگر از مواردی که باید روی آن کار میکردیم، موضوع فرهنگ عاشورا و شهادتطلبی بود که هر ساله شیعیان با برگزاری مراسمی این فرهنگ را زنده نگاه میدارند. ما تصمیم گرفتیم با حمایتهای مالی از برخی سخنرانان و مداحان و برگزارکنندگان اصلی اینگونه مراسم که افرادی سودجو و شهرتطلب هستند، عقاید و بنیانهای شیعه و فرهنگ شهادتطلبی را سست و متزلزل کنیم و مسائلی انحرافی در آن به وجود آوریم، به گونهای که شیعه یک گروه جاهل و خرافاتی در نظرآید. در مرحلهی بعد، باید مطالب فراوانی علیه مراجع شیعه جمعآوری شده و به وسیلهی مداحان و نویسندگان سودجو انتشار دهیم و تا سال 1389 (2010 میلادی) مرجعیت را که سد راه اصلی اهداف ما میباشند تضعیف کرده و آنان را با دست خود شیعیان و دیگر مذاهب اسلامی نابود کنیمو در نهایت تیر خلاص را بر این فرهنگ و مذهب بزنیم.
بخش چهارم
اهداف سلطه بر خاورمیانه
از طرف دیگر ایالات متحده برای تحقق استراتژی تکقطبی کردن جهان و به اصطلاح خودشان «قلدر محله شدن» به دلائل زیر تسلط بر خاورمیانه را ضرورتی اجتنابناپذیر میداند.
1ـ مقابله با بیداری اسلامی
روند گسترش بیداری اسلامی به گونهای میباشد که بعد از فروپاشی شوروی و محو کمونیسم به یکی از جدیترین مباحث بینالمللی درآمده است، زیرا نه تنها مسلمانان را در شرایط جدیدی قرار داد، بلکه سایر ادیان نیز به تدریج نقش اجتماعی و سیاسی بیشتری یافتند و مهمتر آنکه مقولهی دین به یکی از موضوعات مطرح و مؤثر در صحنهی بینالمللی درآمد. (5)
امروز اصطلاحاتی نظیر «اسلام سیاسی»، «اسلام انقلابی»، «اسلام خمینی» و «اسلام ایرانی»را نظام استکبار سرمایهداری جایگزین اصطلاحاتی نظیر «غول کمونیسم»، «بلوک شرق»، «دنیای پشت پردهی آهنین» کرده است.
فلسفهی اصلی رویکرد به جایگزینی تهدید بیداری اسلامی بلافاصله پس از فروپاشی شوروی به دو سیاست استراتژیک بلندمدت غرب برمیگردد.
1ـ 1ـ دشمن نیرومند خارجی
اروپا و آمریکا در دو قرن اخیر برای توجیه جنایات استعماری و اقدامات سلطهجویانه خود و برای جلب حمایت مردم خود و جلب آرای آنان و برای به حداکثر رساندن منافع خود، جریانی را به صورت تهدید مشترک خود معرفی مینمایند. لذا پس از اضمحلال کمونیسم و بلوک شرق، اسلام به عنوان دشمن اصلی غرب و حتی جهان بشریت معرفی شد. اگرچه به دلایلی و از جمله منافع عظیم و دولتهای دستنشانده در جهان اسلام، مجبور به انتخاب کلمهی «تروریسم» شدند. بنابراین در ذهنیت و تصور زمامداران و مردم، اسلام همان تروریسم و به همین علت محکوم به نابودی است؛ از اینروباید جنگ صلیبی جدید راهاندازی شود.
«دولت بوش بعد از حوادث 11 سپتامبر 2001 (20 شهریور 1380) به گونهای عمل کرد که نشان دهد جهان اسلام در قالب تروریسم به جنگ آمریکا آمده است. ابتدا از ورود به جنگ صلیبی خبر دادو آنگاه انگشت اتهام را متوجه مسلمانان و گروههای اسلامی کرد. اما عملکرد بعدی آن در سه بخش نظامی، سیاسی و تبلیغاتی نشان داد که اتخاذ سیاست نظامیگری فصلی تنظیم شده از پروندهی تغییر در نظم جهانی برای ارتقای نقش و موقیعت آمریکا به عنوان تنها ابرقدرت باقیمانده از جنگ سرد است.» (6)
آنچه که در چند سال انجام شد و همچنان ادامه دارد ـکه خسارات و مصائب بسیاری بر امت اسلام بر جای گذاشت ـدر راستای اجرای این سیاست بوده است. مقاومت مسلمانان در مقابل سلطهی غرب و حمایت استکبار سرمایهداری از دولتهای دستنشانده و احتمال قطع منافع آنان در جهان اسلام، از جمله دلایل رویکرد به این سیاست استراتژیک میباشد. منافع غرب در این منطقه به اندازهای گسترده و استراتژیک میباشد که تصور نمیکنند بدون سلطهی کامل بر جهان اسلام و متوقف کردن روند بیداری اسلامی بتوانند به حیات سیاسی و اقتصادی خود ادامه دهند.
بخش سوم
سیاست راهبردی آمریکا در مقابله با بیداری اسلامی (3)
شیوههای مقابله با بیداری اسلامی
دو گرایش عمده در برخورد با بیداری، احیاگری و جنبشهای اسلامی ـ و در تعبیر تبلیغاتی و انحرافی آن بنیادگرایی اسلامی ـ در میان دولتهای بزرگ و سیاستمداران و استراتژیستها وجود دارد. اگرچه هر دو گرایش هدف واحدی ـکه حذف و از بین بردن نفوذ و حضور اسلام در صحنههای سیاسی و بینالمللی استـ را دنبال میکنند، گروهی معتقد به تقابل و گروه دیگری معتقد به تعامل میباشند. گروه اول چنین باور دارند و تبلیغ میکنند که اسلام و مسلمانان همچون کمونیسم انحصارطلب، استبدادی و عمیقا سازشناپذیر و ضد سرمایهداری و در نهایت ضد غرب (2) میباشند. به این ترتیب اسلام ضد دموکراسی و لیبرالیسم و طبعا مخالف سکولاریسم رایج و مورد حمایت غرب میباشد. تقابلگرایان در واقع معتقدند تهدید اسلام مشابه تهدید کمونیسم است.
«از منظر این گروه، اسلام به عنوان یک تهدید راهبردی عمده در دورهی پس از جنگ سرد جانشین کمونیسم شده است... «دانیل پایپتس» ـاز مشاوران شورای امنیت آمریکا در دوران نومحافظهکارانـ بر این نکته تأکید میورزد که چالش بنیادگرایان اسلامی نسبت به غرب ژرفتر از چالش کمونیستها است. کمونیستها صرفا با سیاستهای ما مخالف بودند و نه با کل جهانبینی، شیوهی لباس پوشیدن، شیوهی عبادت و شیوهی همسرگزینی ما! از نظر او اسلام ذاتاً با غرب مخالف است. آمریکاییها به اسلام به عنوان یک دشمن مینگرند و همانند کمونیسم دوران جنگ سرد، اسلام را تهدیدی علیه غرب میدانند.
این خط فکری توسط معاون پیشین «ریچارد نیکسون»، «واتر مک دوگال» ایجاد شد که روسیهی شوروی را به اتحاد با جبههی مسیحیت علیه دشمن مشترکشان یعنی اسلام دعوت کرد.
تقابلگرایان با توجه به این باور که دموکراسی با اسلام ناسازگار است، از ایالات متحده میخواهند به متحدین خاورمیانهای خود برای تحقق حقوق بشر و اصلاحات دموکراتیک فشار نیاورد. فشار برای دموکراتیزاسیون زودرس میتواند باعث تضعیف چشمگیر رژیمهای طرفدار ایالات متحده و ظهور نظامهای دیکتاتوری، تئوکراتیک و متعصبتر گردد. در این دیدگاه دموکراسی در خاورمیانه کالایی است که راه رژیمهای ضددموکراتیک را برای کسب قدرت هموار میسازد.» (3) طرفداران درگیری فیزیکی و همهجانبه برای نابودی جریان بیداری اسلامی و حرکتهای مردم اسلامگرا به دلایل متعددی علاوه بر موارد اشاره شده، نگران آیندهای میباشند که اوضاع از کنترل آنان خارج و گسترش موج گرایش به اسلام به حدینیرومند و نافذ باشند که نظام فکری، اقتصادی و حتی امنیتی و سیاسی آنان را تحت تأثیر قرار دهد.
«ساموئل هانتینگتون» از نظریهپردازان معروف تقابلگرا با بیداری و جنبشهای اسلامی، میگوید: «در جهان جدید منبع اصلی تعارض، ایدئولوژی یا اقتصاد نخواهد بود. شکافهای بزرگ میان بشریت و منبع اصلی تعارض، فرهنگی خواهد بود. رویارویی تمدنها، سیاست جهانی را تحتالشعاع قرار خواهد داد! در هر دو سوی، تعامل اسلام و غرب با عنوان برخورد تمدنها تلقی میشود.» (4) وی پیشبینی میکند که جنگ جهانی آینده جنگ تمدنها است.»
بخش دوم
سیاست راهبردی آمریکا در مقابله با بیداری اسلامی (2)
انقلاب اسلامی و پیامدهای آن
قریب چهل سال دوران پس از جنگ جهانی دوم، بیشترین اهتمام و برنامهریزیهای سلطهی سرمایهداری معطوف به مبارزات با کمونیسم و ادارهی جهان دوقطبی بود. به گونهای که تمامیمسائل در چگونگی روابط شرق و غرب و به عبارت دیگر سرمایهداری و کمونیسم خلاصه و هر تحولی در این چارچوب تجزیه و تحلیل میشد. در حالی که جهان اسلام جنگ در سه جبهه را که از ابتدای قرن چهاردهم آغاز کرده بود، همچنان ادامه میداد. جنگ با حکومتهای فاسد و وابسته که همچنان در اشکال مختلف ادامه دارد؛ و جنگ با جریانهای فکری و فرهنگی وارداتی که توسط قدرتهای استعماری و عوامل نفوذی آنها هدایت میشد و بالاخره جنگ با جهل و خرافات و عقبماندگیهای گوناگون که جنگی بسیار سختو نیازمند زمانی طولانی میباشد. قدرتهای استکباری ادامهی سلطهو حاکمیت خود را بر سرزمینهای مسلمانان در حکومتهای وابسته و ضد مردمی میدیدند و رویکرد آنها به سرکوب حرکتهای مردمی و گسترش فرهنگ و ارزشهای غربی بود. مسلمانان مبارز در قالب تشکلهای غیررسمی، غیرمتمرکز و تا حدودی ناشناخته برای قدرتهای استعماری به آموزش و اجرای فرایض دینی پرداختند و به تدریج با توسعهی آگاهیها و احیای روح دینی و انگیزههای اسلامی، فعالیتها و تأثیرات اجتماعی و سیاسی خود را گسترش دادند.
انقلاب اسلامی در ایران از نظر تحلیلگران سیاسیو اجتماعی و قدرتهای بزرگ نه تنها پدیدهای مهم و فوقالعاده بلکه عجیب و باورنکردنی بود. انقلابی که علیرغم حاکمیت نظام دوقطبی در جهان، شعار استقلال و نفی سلطهی شرق و غرب، و با وجود دو قرن مبارزه با دین، خواستار حضور دین در صحنههای اجتماعی،سیاسی و بینالمللی شده وشعار حکومت دینی میدهد. بیداری اسلامی در واقع جریان ناشناخته و نیرومندی بر ضد سلطهی فکری، سیاسی و اقتصادی شرق و غرب بود که انقلاب اسلامی در ایران یکی از ثمرات و آثار برجسته و توسعهدهندهی آن بوده است.
«مایکل برانت» یکی از معاونان سابق سازمان اطلاعت مرکزی آمریکا (سیا) در مصاحبهای گفت: «جهان اسلام از قرنها پیش تحت سیطرهی دول غربی بوده است و اگرچه در یک قرن اخیر اغلب کشورهای اسلامی به ظاهر استقلال خود را به دست آوردهاند ولی نظامهای سیاسی و اقتصادی و به خصوص فرهنگ این جوامع، هنوز در کنترل غربیهاست و از آنها پیروی میکنند.
در سال 1357 با وقوع انقلاب اسلامی در ایران، آمریکاییها متحمل خسارات سنگینی شدند. ابتدا ما فکر میکردیم این انقلاب خواست طبیعی جامعه مذهبی ایران است که رهبران مذهبی آن قصد بهرهگیری از شرایط را دارند، و با کناره رفتن شاه ما میتوانیم به مرور افراد مطلوب خود را [نظیر سایر کشورها و انقلابها] بر روی کار بیاوریم و سیاستهای خود را در ایران تداوم بخشیم. اما با گذشت زمان و گسترش فرهنگ انقلاب اسلامی در کشورهای منطقه به خصوص در عراق، پاکستان، لبنان و کویت و دیگر کشورها، متوجه شدیم که در تحلیلهای خود اشتباه کردیم.
در یک گردهمایی که با حضور مقامات سازمان «سیا» برگزار شد و در آن نمایندهای از سرویس اطلاعاتی انگلیس ـ به علت تجارت زیاد این کشور در جوامع اسلامی ـ نیز حضور داشت، به این نتیجه رسیدیم که پیروزی انقلاب اسلامی ایران فقط نتیجهی سیاستهای اشتباه شاه در مقابله با این انقلاب نبوده است؛ بلکه عوامل دیگری مانند قدرت رهبر مذهبی آن و استفاده از فرهنگ شهادت دخیل بودند که این فرهنگ از هزار و چهارصد سال پیش توسط نوه پیامبر اسلام (امام حسین(ع)) به وجود آمده و هر ساله با عزاداری در ایام محرم این فرهنگ ترویج و گسترش مییابد. ما همچنین به این نتیجه دست یافتیم که شیعیان بیشتر از دیگر مذاهب فعال و پویا هستند. در این گردهمایی تصویب شد که بر روی مذهب شیعه تحقیقات بیشتری صورت گیرد و طبق این تحقیقات برنامهریزی داشته باشیم. به همین منظور 40 میلیون دلار بودجه برای آن اختصاص دادیم. این پروژه در سه مرحله به ترتیب زیر انجام شد:
1ـ جمعآوری اطلاعات و آمار
2ـ اجرای اهداف کوتاهمدت با انجام تبلیغات علیه شیعیان و راهاندازی اختلافات مذهبی میان شیعیان با دیگر مذاهب اسلامی
3ـ اجرای اهداف بلندمدت جهت از بین بردن این مذهب.» (1)
بیداری اسلامی که در واقع بازگشت به اسلام (و به تعبیری دیگر «احیای اسلام») پس از یک دوره سکون و سکوت است، عامل ظهور جنبشهای اسلامی میباشد و شرایط جدیدی را شکل داد که نه تنها غیرمنتظره بود، بلکه با وجود بیش از یک قرن از آغاز آن و ربع قرن پس از پیروزی مرحلهای آن، هنوز هم برای شناخت و برای مقابله با آن با معضلات پیچیده و متعددی روبرو هستند. زیرا فرهنگ و ارزشهای درونی این حرکت علاوه بر انطباق با فطرت الهی انسان، برتر و نیرومندتر از فرهنگ و ارزشهای مادی است و برای دیگران که فقط در سطح تئوری و نظری مسائل را میبینند تا حدودی قابل درک و محسوس نمیباشد. از این رو برداشتهای متفاوت و در نتیجه شیوههای مختلفی برای برخورد با این پدیده تبیین و تحلیل شده است. طبعا در این نوشته برخوردهای مجموعهی قدرتهای سرمایهداری و به ویژه آمریکا مورد بررسی خواهد بود زیرا بلوک کمونیسم که دیگر موجودیتی ندارد و دیگر کشورها یا از خود توان ندارند و یا تابع و از اقمار غرب میباشند.
سیاست راهبردی آمریکا در مقابله با بیداری اسلامی (1)
دولت آمریکا برای تسلط خاورمیانه به عنوان اولین گام در راستای تسلط بر جهان و اجرای استراتژی تکقطبی کردن جهان و خود را «قلدر محله کردن»؛ با سه هدف مشخص، اقدامات خود را آغاز کرده است:
1.تسلط بر مراکز نفتی و دولتهای صاحب نفت برای تأمین هزینههای سلطهی جهانی خود و جلوگیری از قدرت گرفتن دولتهای صادرکننده نفت.
2. تأمین امنیت و سلطهی اسرائیل و صهیونیسم بر خاورمیانه که بخشی از سیاست مشترک جهانی آمریکا میباشد.
3. مهار و یا انحراف اسلام سیاسی و کنترل جنبشهای اسلامی برای جلوگیری از نفوذ این جریان به خارج از منطقه خاورمیانه.
اگرچه اقدامات انجام شده برای سرکوب موج گرایش به اسلام سیاسی ـ انقلابی موفقیتی نداشته اما استحاله فرهنگی، غلبهی تفکر سکولاریسم، نفوذ عوامل خود در مراکز آموزشی، فرهنگی و رسانهها و به راه انداختن جنگ روانی ـ تبلیغاتی بر ضد اسلامو مسلمانان، تحت عناوین مبارزه با تروریسم، دفاع از حقوق بشر، نابودی سلاحهای کشتار جمعی و هستهای، برقراری دموکراسی، برنامه راهبردی آمریکا در قرن 21 میباشد که تلاشهای زیادی در جهت اجرای آنها در جریان است و به این دلیل چالشهای گسترده در منطقه وجود دارد.
مقدمه
ابتدای قرن چهاردهم نقطهی آغاز تحول و حرکت جدیدی در جهان اسلام بود. اگرچه حرکت مزبور کندوتا حدودی نامحسوس بود ولی به تدریج احیای حیات سیاسی و اجتماعی مسلمانان و حضور آنان در صحنههای مبارزاتی و طرح گفتمانهای حکومت دینی، عدالتخواهی، استقلالطلبی، اصطلاح بیداری اسلامی را در فرهنگ سیاسی و بینالمللی وارد کرد.
بیداری اسلامی که در ابتدا بیشتر جنبه داخلی و مرتبط با مسائل اجتماعی مسلمانان داشت، پس از چند حرکت سیاسی بر ضد سلطه نیروهای خارجی و استعماری به موضوع مهم و حیاتی دولتهای بزرگ تبدیل شد. با اجرای طرحهای کوتاهمدت و بلندمدت توسط قدرتهای بزرگ استعماری، جریان بیداریو جنبشهای اسلامی حدود یک قرن مبارزات و مشکلات بسیاری را پشت سر گذاشت و سرانجام در آخرین سال قرن چهاردهم هجری با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، اوضاع و احوال جدیدی شکل گرفت که در ادامهی خود تحولات و دستاوردهای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و بینالمللی زیادی داشته است. به گونهای که بازتاب و پیامدهای این پدیده، موضوع مستقلی است که در غالب مراکز تحقیقات استراتژیک جهان اکنون مورد پژوهش درگفتگو و کتابها و مقالات بسیاری در این زمینه چاپ و منتشر شده است. آنچه در این نوشتار مورد بررسی قرار میگیرد، سیاست راهبردی سلطهی استکباری سرمایهداری و به ویژه ایالات متحده آمریکا به عنوان بزرگترین دولت استکباری و رهبر جهان سرمایهداری، در قبال بیداری اسلامی و استراتژی مقابله با حرکتهای مبارزات ناشی از آن میباشد.
بسماللهالرّحمنالرّحیم و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین.
تبریک عرض میکنم به شما حضّار گرامی و عزیز، مسئولین کشور، میهمانان مجمع وحدت اسلامی و سفرای محترم کشورهای اسلامی که در جلسه حضور دارید، ولادت باسعادت پیامبر مکرّم اسلام و فرزند بزرگوارش امام صادق (علیهالسّلام) را؛ همچنین تبریک عرض میکنم به همهی ملّت ایران و همهی امّت اسلامی، و به همهی آزادگان عالم و آن کسانی که برای فضیلت و اخلاق و تلاش و جهاد در راه فضیلت و اخلاق ارزش قائلند.
ولادت پیغمبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) و همچنین بعثت آن بزرگوار، روحی بود که در کالبد دنیای مردهی آن روز دمیده شد. آن دنیا بظاهر زنده بود؛ حکومتها، سلطنتها، تلاشها، فعّالیّتها برقرار بود، امّا در آن دنیا مرگ انسانیّت بود، مرگ فضیلت بود. آنچه بود جفا بود، ظلم بود، تبعیض بود، قساوت بود؛ فضیلتها مرده بود و رسول اکرم، خودش و دعوتش در آن دنیا روحی دمیدند. اینکه عرض میکنیم دعوتش و خودش، چون خود پیغمبر هم تجسّم اسلام بود. از همسر مکرّم پیغمبر اسلام نقل شده است که گفت «کانَ خُلقُهُ القُرآن»؛(2) قرآن مجسّم بود. پیغمبر و دینش در آن دنیای مرده روحی دمیدند. اِستَجیبوا للهِ وَ لِلرَّسولِ اِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم؛(3) حیات بود آنچه او آورد برای آن مردم و دنیای ظلمانی و مرگزده و آفتزده.
من و شما امروز این مراسم را گرامی میداریم. خب، گرامی داشتن با زبان و با نشستن دُور هم کار پسندیدهای است امّا این، آن چیزی نیست که از من و شما مدّعیان پیروی از اسلام و پیغمبر متوقَّع است؛ این کافی نیست. ما هم باید در صدد آن باشیم که در دنیای مردهی امروز و در دنیای آفتزدهی امروز روحی بدمیم. امروز هم دنیا دچار ظلم است، دچار قساوت است، دچار تبعیض است. امروز هم مرگ فضیلت، عزای بزرگ آدمیان است. فضیلتها بهوسیلهی ابزارهای قدرتهای مادّی سرکوب میشوند؛ عدالت سرکوب میشود؛ انسانیّت و اخلاق سرکوب میشود؛ خون انسانها به دست قدرتمندانِ بیمحابا بر زمین جاری میشود؛ ملّتهایی بهخاطر غارتزده بودن بهوسیلهی قدرتها، از گرسنگی جان میدهند. این وضع امروز دنیا است. این هم مثل همان جاهلیّت دوران قبل از ظهور اسلام است؛ این هم جاهلیّت است.
امروز، وظیفهی امّت اسلامی تنها این نیست که به یادبود ولادت پیغمبر یا بعثت پیغمبر جشن برپا کند؛ این کار کوچک و کمی است نسبت به آنچه وظیفهی او است. دنیای اسلام امروز وظیفه دارد مثل خود اسلام و مثل خود پیغمبر، روحی در این دنیا بدمد، فضای جدیدی ایجاد کند، راه تازهای را باز کند. ما به این پدیدهای که در انتظار آن هستیم میگوییم «تمدّن نوین اسلامی». ما باید دنبال تمدّن نوین اسلامی باشیم برای بشریّت؛ این تفاوت اساسی دارد با آنچه قدرتها دربارهی بشریّت فکر میکنند و عمل میکنند؛ این بهمعنای تصرّف سرزمینها نیست؛ این بهمعنای تجاوز به حقوق ملّتها نیست؛ این بهمعنای تحمیل اخلاق و فرهنگ خود بر دیگر ملّتها نیست؛ این بهمعنای عرضه کردن هدیّهی الهی به ملّتها است، تا ملّتها با اختیار خود، با انتخاب خود، با تشخیص خود راه درست را انتخاب کنند. راهی که امروز قدرتهای جهان ملّتها را به آن راه کشاندهاند، راه غلط و راه گمراهی است. این وظیفهی امروز ما است.
یک روزی مردم اروپا با استفاده از دانش مسلمین و فلسفهی مسلمین توانستند از این دانش و فلسفه استفاده کنند و یک تمدّنی را برای خودشان شالودهریزی کنند. این تمدّن البتّه تمدّن مادّی بود. از قرن شانزدهم و هفدهم میلادی اروپاییها شروع کردند به شالودهریزی یک تمدّن جدید، و چون مادّی بود از ابزارهای گوناگون بیمحابا استفاده کردند؛ [از طرفی] به سمت استعمار رفتند، به سمت مغلوب کردن ملّتها رفتند، به سمت غارت کردن ثروت ملّتها رفتند؛ از یک طرف هم خودشان را در درون تقویت کردند با علم و با فنّاوری و با تجربه، و این تمدّن را بر عالم بشریّت حاکم کردند. این کاری بوده است که اروپاییها در طول چهار پنج قرن انجام دادند. این تمدّنی که آنها به دنیا عرضه کردند، جلوههای زیبایی از فنّاوری و سرعت و سهولت و ابزارهای زندگی را در اختیار مردم گذاشت امّا خوشبختی انسانها را تأمین نکرد، عدالت را برقرار نکرد؛ بعکس، بر فرق عدالت کوبید، ملّت هایی را اسیر کرد، ملّت هایی را فقیر کرد، ملّت هایی را تحقیر کرد؛ در درون خود هم دچار تضادها شد، از لحاظ اخلاقی فاسد شدند، از لحاظ معنوی پوک و پوچ شدند. امروز خود غربیها به این معنا گواهی میدهند. یک سیاستمدار برجستهی غربی به من گفت دنیای ما دنیای پوچ و پوکی است و این را حس میکنیم. راست میگوید؛ این تمدّن ظاهر پُرزرقوبرقی داشت امّا باطن خطرناکی برای بشریّت داشت. امروز تضادهای تمدّن غربی خود را دارد نشان میدهد؛ در آمریکا یکجور، در اروپا یکجور، در مناطق تحت سلطهی اینها در سراسر دنیا هم یکجور.
امروز نوبت ما است، امروز نوبت اسلام است. وَ تِلکَ الاَیّامُ نُداوِلُها بَینَ النّاس؛(4) امروز نوبت مسلمین است که با همّت خود، تمدّن نوین اسلامی را شالودهریزی کنند. همچنانکه اروپاییها آنروز از دانش مسلمین استفاده کردند، از تجربهی مسلمین استفاده کردند، از فلسفهی مسلمین استفاده کردند، ما [هم] امروز از دانش جهان استفاده میکنیم، از ابزارهای موجود جهانی استفاده میکنیم برای برپا کردن تمدّن اسلامی، منتها با روح اسلامی و با روح معنویّت. این وظیفهی امروز ما است.
این عمدتاً خطاب به علمای دین و روشنفکران راستین است. بنده دیگر چندان امیدی به سیاستمدارها ندارم. قبلها تصوّر میشد که سیاستمداران دنیای اسلام در این راه بتوانند کمک کنند، [امّا] متأسّفانه این امید ضعیف شده است. امروز امید ما به علمای دین در سراسر دنیای اسلام و به روشنفکران راستین [است] که غرب را قبلهی خودشان ندانند؛ امید به آنها است و این ممکن است. نگویند این کار، شدنی نیست؛ این کار شدنی است، این کار عملی است. دنیای اسلام ابزارهای فراوانی دارد: ما جمعیّت خوبی داریم، سرزمینهای خوبی داریم، موقعیّت جغرافیایی برجستهای داریم، منابع طبیعی بسیاری در دنیای اسلام داریم. نیروهای انسانی بااستعداد و برجستهای در دنیای اسلام داریم که اگر اینها را با تعالیم اسلام مستقل بار بیاوریم، میتوانند آفرینشهای هنرمندانهی خودشان را در عرصهی علم، در عرصهی سیاست، در عرصهی فنّاوری و در عرصههای گوناگون اجتماعی نشان بدهند و ارائه بدهند.
جمهوری اسلامی یک نمونه است، یک منطقهی آزمایش و یک آزمون است برای دنیای اسلام. ما قبل از اینکه اسلام بر این کشور حاکم بشود، یک ملّت بهتماممعنا عقبافتاده بودیم، وابسته بودیم؛ از لحاظ علمی عقبافتاده، از لحاظ سیاسی عقبافتاده، از لحاظ اجتماعی عقبافتاده، در دنیای سیاست منزوی. امروز پیشرفتهای جمهوری اسلامی، دشمنان ما را هم وادار به اعتراف کرده است؛ امروز تقریباً بعد از گذشت 35 سال از پیروزی انقلاب اسلامی، ما در رتبهی علمی، در رتبهی فنّاوری، در بسیاری از دانشهای نوین دنیا، در ردیف کشورهای پیشرفته قرار داریم. گزارشهایی که واقعیّت و حقّانیّت آنها اثبات شده است، به ما میگوید ما در یکجا رتبهی هفتم هستیم، در یکجا رتبهی ششم هستیم، در یکجا رتبهی پنجم هستیم. ملّت ایران به برکت اسلام توانست هویّت خود و شخصیّت خود را نشان بدهد؛ این قابل تعمیم است؛ شرطش این است که سایهی سنگین و شوم ابرقدرتها بر سر کشورها نباشد؛ این شرط اوّل است؛ البتّه هزینه دارد و هیچ کار بزرگی بیهزینه نیست. من در این مجلس سنگین و مهم که شخصیّتهای مهم و بزرگی در این مجلس حضور دارند، میخواهم این را بگویم که امّت اسلامی با یک تلاش مجاهدانه و مجدّانه میتواند تمدّن اسلامیِ باب این دوران را طرّاحی کند، شالودهریزی کند، به ثمر برساند و آن را در مقابل بشریّت قرار بدهد.
ما بِزور هیچکس را به اسلام دعوت نمیکنیم؛ ما بِزور هیچ کشوری را تحت سلطهی دنیای اسلام قرار نمیدهیم؛ ما مثل اروپاییها عمل نمیکنیم؛ ما مثل آمریکا عمل نمیکنیم. اروپاییها راه افتادند از یک جزیره در کنار اقیانوس اطلس رفتند تا اقیانوس هند، یک کشور عظیم مثل هند را و همچنین چند کشور اطراف آن را بِزور تصرّف کردند و غارت کردند و خودشان ثروتمند شدند و آنها را به خاک سیاه نشاندند؛ اینجوری پیش رفتند. امروز هم همان کار را با روشهای دیگر، با شیوههای دیگر دارند در دنیا انجام میدهند؛ با پول دیگران، با سرمایهی دیگران، با ثروت دیگران، با محصول کار دیگران برای خودشان پیشرفت درست میکنند و ظاهر خودشان را آرایش میدهند؛ البتّه باطن دارد خراب میشود؛ باطنشان دارد میپوسد؛ همانطور که عرض کردیم دارند پوک و پوکتر میشوند. آنچه شما مسلمانها به دست بیاورید، دشمنان شما را ناخشنود خواهد کرد؛ آنچه بر شما مصیبت وارد بشود، آنها را خرسند و خوشحال خواهد کرد؛ اِن تَمسَسکُم حَسَنَةٌ تَسُؤهُم وَ اِن تُصِبکُم سَیِّئَةٌ یَفرَحوا بِها؛(5) اینجوری هستند، این [کلام] قرآن است. ما باید نگاهمان به آنها نباشد و به دست آنها، به لبخند آنها، به اخم آنها نگاه نکنیم؛ راهمان را پیدا کنیم و حرکت کنیم و پیش برویم؛ این وظیفهی ما و وظیفهی همه در دنیای اسلام است.
یکی از ابزارهای دشمنان، ایجاد تفرقه است بین ما؛ من اصرار دارم بر این موضوع تکیه کنم و تأکید کنم. برادران، خواهران، مسلمانان دنیای اسلام، اگر این صدا به گوش شما خواهد رسید! آن روزی که کلمهی سنّی و شیعه در ادبیّات آمریکاییها پیدا شد، ما نگران شدیم؛ اهل نظر همه نگران شدند. سنّی و شیعه به آمریکا چه ارتباط دارد؟ فلان سیاستمدار یهودی صهیونیست آمریکایی که جز شرارت علیه اسلام و مسلمین از او ممکن نیست سربزند، چهکار دارد که بیاید بین سنّی و شیعه در دنیای اسلام قضاوت بکند، راجع به سنّی یک چیزی بگوید، راجع به شیعه یک چیزی بگوید؟ از وقتی ادبیّات سنّی و شیعه در کلمات آمریکاییها ظهور پیدا کرد، اینجا کسانی که اهل فهم و دقّت بودند نگران شدند؛ فهمیدند که یک کار جدید در شُرف انجام است و تحقّق پیدا کرد. ایجاد جنگ بین شیعه و سنّی سابقه دارد؛ انگلیسیها در این کار ماهرند. ما سوابق زیادی داریم و اطّلاعات فراوانی داریم از گذشتهی ایجاد دعوا و اختلاف و کینه بین سنّی و شیعه که بهوسیلهی عوامل انگلیسی -چه در اینجا، چه در دولت عثمانی سابق، چه در کشورهای عربی- بهوجود میآمد برای اینکه اینها را به جان هم بیندازند؛ لکن نقشهای که امروز آمریکاییها در این زمینه دارند، نقشهی خطرناکتری است؛ آیا طرفداری از فرقهای در مقابل فرقهای دیگر در درون دنیای اسلام، ما را خوشحال میکند؟ اگر از ما طرفداری کردند، ما باید خرسند بشویم؟ نه، ما باید غصّهدار بشویم، ببینیم چه نقطهی ضعفی در ما دیدهاند که میخواهند از آن نقطهی ضعف استفاده کنند و ابراز طرفداریِ از ما میکنند.
اینها با اصل اسلام مخالفند؛ آنچه واقعیّت قضیّه است [همان است که] در ماجرای یازدهم سپتامبر آمریکا در نیویورک و آن قضیّهی انفجار برجها، رئیسجمهور وقت آمریکا گفت که جنگ صلیبی است؛ او راست گفت؛ او آدم بدی بود امّا این حرفش حرف راستی بود: دعوای بین اسلام و استکبار. البتّه او گفت مسیحیّت و [جنگ] صلیبی، امّا دروغ میگفت؛ مسیحیها در درون دنیای اسلام با امنیّت کامل زندگی میکردند و امروز هم در کشور ما اینجور است، در بعضی کشورهای دیگر هم اینجور است؛ مقصودش دعوای بین قدرت استکباری و قدرتهای مسلّط عالم با اسلام بود؛ این درست بود؛ آن حرف حرف صادقانهای بود. این آقایان فعلی حاکم بر آمریکا که میگویند ما با اسلام موافقیم، با فلان فرقهی اسلامی مخالفیم، با فلان فرقه مخالفیم، دروغ میگویند؛ اینها نفاق میورزند و ریاکاری میکنند؛ اینها هم با اصل اسلام مخالفند؛ و راه را در ایجاد دعوا و جنگ بین مسلمانها پیدا کردند.
یک روزی این اختلاف به عنوان پانایرانیسم و پانترکیسم و پانعربیسم و از این قبیل چیزها مطرح میشد که خیلی کاربرد نداشت؛ امروز به نام مذهب میخواهند اختلاف ایجاد کنند و جوانها را به جان هم بیندازند. آنوقت نتیجه این میشود که فرقههای تروریستی مثل داعش و امثال اینها با پول وابستگان به آمریکا، با کمک سیاسی آمریکا، با همراهیِ همپیمانان آمریکا تولّد پیدا میکنند و امکان نشاط پیدا میکنند و این فجایع را در دنیای اسلام بهوجود میآورند؛ نتیجه این میشود.
اینها دروغ میگویند اگر میگویند ما با شیعه مخالفیم، با سنّی موافقیم؛ نخیر. آیا فلسطینیها شیعهاند یا سنّیاند؟ چرا با فلسطینیها اینقدر بدند؟ چرا جنایت نسبت به فلسطینیها را مطلقاً مورد تعرّض قرار نمیدهند؟ غزّه چقدر کوبیده شد؟ سرزمینهای کرانهی باختری چقدر تحت فشار قرار گرفت و هماکنون تحت فشار قرار دارد؟ آنها که شیعه نیستند، آنها سنّیاند. برای آمریکاییها مسئله مسئلهی شیعه و سنّی نیست؛ هر مسلمانی که بخواهد با اسلام، با احکام اسلامی و قوانین اسلامی زندگی کند و برای آن مجاهدت کند و در راه آن حرکت کند، دشمن خود بهحساب میآورند.
با یک سیاستمدار آمریکایی مصاحبه کردند؛ مصاحبهگر از او میپرسد که دشمن آمریکا کیست؟ او در جواب میگوید دشمن آمریکا تروریسم نیست، دشمن آمریکا مسلمانها هم نیستند، دشمن آمریکا «اسلامگرایی» است؛ اسلامگرایی. یعنی مسلمان تا وقتی بیتفاوت راهش را بیاید و برود و انگیزهای نسبت به اسلام نداشته باشد، احساس دشمنی با او نمیکنند؛ امّا وقتی اسلامگرایی به میان آمد، پایبندی و تقیّد به اسلام و حاکمیّت اسلام به میان آمد، پایهریزیِ همان تمدّن اسلامی وقتی به میان آمد، دشمنیها شروع میشود؛ راست گفته، دشمن او اسلامگرایی است. لذا وقتی بیداری اسلامی در دنیای اسلام رخ میدهد، شما میبینید چقدر دستپاچه میشوند، تلاش میکنند، کار میکنند بلکه ضایعش کنند، بلکه نابودش کنند؛ یک جاهایی هم موفّق میشوند. البتّه من به شما عرض بکنم که بیداری اسلامی نابود شدنی نیست؛ بیداری اسلامی انشاءالله به فضل الهی، به حولوقوّهی الهی به اهداف خود خواهد رسید.
هدف آنها ایجاد جنگ داخلی بین مسلمانها است و متأسّفانه تا حدودی موفّق شدهاند. کشورهای اسلامی را یکی پس از دیگری دارند ویران میکنند -سوریه را ویران میکنند، یمن را ویران میکنند، لیبی را ویران میکنند- زیرساختهایشان را از بین میبرند، چرا؟ چرا ما تسلیم این توطئه بشویم؟ چرا آن چیزی که هدف آنها است، برای ما ناشناخته باقی بماند؟ بصیرت پیدا کنیم؛ اگر میخواهیم در این راه موفّق بشویم، باید بصیرت پیدا کنیم. امیرالمؤمنین (علیهالصّلاةوالسّلام) فرمود: اَلا وَ لا یَحمِلُ هذَا العَلَمَ اِلاّ اَهلُ البَصَرِ وَ الصَّبر؛(6) باید بصیرت پیدا کرد، باید در این راه صبور بود. وَ اِن تَصبِروا وَ تَتَّقوا لا یَضُرُّکُم کَیدُهُم شَیئًا؛(7) اگر با بصیرت حرکت کنیم و صبر کنیم و استقامت بهخرج بدهیم اثری نمیبخشد؛ امّا وقتیکه ما هم مثل آنها حرف بزنیم، مثل آنها کار بکنیم، آنوقت نتیجه این میشود.
در بحرین مسلمانها را چرا اینجور زیر فشار قرار میدهند؟ در نیجریه چرا [برای] آن شیخ مصلحِ تقریبیِ مؤمن(8) اینجور فاجعهآفرینی میکنند و حدود هزار نفر از مردم دوروبر او را به قتل میرسانند و شش فرزند او را در دو سال به شهادت میرسانند؟ چرا دنیای اسلام در مقابل این فجایع ساکت میمانَد؟ چرا دنیای اسلام بمباران شبانهروزی قریب به یک سال در یمن را تحمّل میکند؟ نزدیک به یک سال است -ده ماه و اندکی است- که خانهی مردم یمن، بیمارستانشان، مدرسهشان، جادّهشان، افراد بیگناهشان، زن و مردشان زیر بمبها هستند؛ چرا؟ این به نفع دنیای اسلام است؟ سوریه یکجور، عراق یکجور. اهداف آنها اهداف خطرناکی است، اهداف آنها در اتاقهای فکر -به قول خودشان- طرّاحی میشود؛ ما باید بیدار باشیم.
عرض کردم که امید و تکلیف و مسئولیّت، متوجّه به علمای اسلام و به روشنفکران راستین در دنیای اسلام است؛ باید با مردمشان حرف بزنند، با سیاستمدارانشان هم حرف بزنند -بعضی از سیاستمداران دنیای اسلام وجدانهای بیداری دارند؛ این را ما از نزدیک تجربه کردیم- میتوانند نقش ایفا کنند. عرض من در این جلسه این است: ما از یادبود ولادت پیغمبر این بهره را ببریم که کاری را که اسلام در روز اوّل کرد که احیای دنیای مردهی آن زمان بود، وجههی همّت خودمان قرار بدهیم؛ و این احتیاج دارد به عقل، به خردمندی، به تدبّر، به بصیرت، به شناخت دشمن؛ دشمن را بشناسیم، توطئههای دشمن را بشناسیم، فریب دشمن را نخوریم. خداوند متعال باید به ما کمک کند، ما را در صراط مستقیم خودش قرار بدهد و ثابتقدم بدارد. شاعر عرب درست گفته است که:
الدَّهرُ یَقظان وَ الأَحداثُ لم یَنَم
فَما رُقادُکُم یا أَفضَلَ الأُمَم(9)
وقتیکه دنیای قدرت، دنیای زر و زور با همهی امکانات خود متوجّه شما است، شما حق ندارید چُرت بزنید، حق ندارید خواب بروید.
پروردگارا! ما را آنچنان که پسند اسلام و دنیا است، راهرو در این صراط مستقیم قرار بده.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
دیگر مخاطبان تلویزیون عادت کردهاند که ماه رمضانها، دم افطار، منتظر برنامه «ماه عسل» باشند، برنامهای که قصه میگوید و قصه آدمهای کمتر دیده شده جامعه را از زبان خودشان روایت میکنند. ده سال است که ماه عسل از شبکه سه سیما پخش میشود و مهمانهایش بهفراخور روزگار این سالها تغییر کردند. اما پنجشنبه هفته گذشته، برنامه ماه عسل میزبان خانواده شهید مدافع حرم، «فرمانده شهید جواد حسناوی» بود.
در سالهای نهچندان دور، کمتر رسانهای، قصه شهادت مظلومانه شهدای مدافع حرم، را تصویر میکرد اما حالا در یکی از پرمخاطبترین برنامههای تلویزیون، خانواده یک شهید مدافع حرم حضور یافتند تا وجه جدیدی از واژه شهادت را تصویر کند.
بهبهانه اینهمه ویژگی به پشت صحنه ماه عسل رفتیم، جلوی درب استودیو مینیبوس واحد سیار صدا و سیما به چشم میخورد. از درب استودیو که وارد شوید، در قسمت راست خود پلههایی را میبینید که به اتاق مهمانان میرسد، قسمت چپ خود محل ضبط برنامه ماه عسل را مشاهده میکنید که چیزی شبیه به یک زمین فوتسال است و با پارچه بلند مشکی پوشانده شده است؛ همان صحنه ماهگونه.
پلههای استودیو را که بالا بروید به اتاق مهمانان میرسید، اتاقی نسبتاً بزرگ که نقطه تمرکز آنها تلویزیونی است که شبکه سه سیما را نشان میدهد، دو نفر از اعضای اتاق سوژه با هم درحال گفتوگو هستند و از ویژگی داستان امروز ماه عسل میگویند، اینکه موضوع امروزشان اولین باری است در ماه عسل اتفاق میافتد و در حال حاضر مهمترین موضوع منطقه است. احسان علیخانی وارد اتاق میشود و نکاتی را یادآور میشود و بعد بهسمت اتاق گریم و تعویض لباس میرود.
شگفتیهای ماه عسل امروز از راه میرسند، خانواده شهید حسناوی که پسر بزرگشان شهید جواد حسناوی است؛ همان فرمانده شجاع. پدر شهید اهل کربلا است و مهربان. از همان ابتدایی که میرسد همه را در آغوش میکشد.
خانواده حسناوی مینشینند و اعضای اتاق سوژه روبهروی آنها، بعد از خوشامدگویی به قسمت مهم کارشان میرسند، داستان فرمانده جواد! شروع به مرور داستان میکنند تا آن را نظم ببخشند. علیخانی که گریم کرده است و کت و شلوار به تن کرده است وارد اتاق میشود و نکاتی را به خانواده حسناوی یادآور میشود.
خانواده حسناوی و مستندساز این داستان برای گریم بهسمت اتاق گریم میروند، عوامل برنامه جنب و جوشی بیشتر پیدا میکنند، یکی از اعضای برنامه داخل اتاق میشود، "احسان، بلند شو بریم روی صحنه 30 ثانیه دیگه میرویم روی آنتن"، بعد بلند فریاد میزند "30 ثانیه تا آنتن"، علیخانی خود را به صحنه میرساند.
دعای فرج پخش میشود، علیخانی روی صحنه میآید و پلاتوی سلام خود را میگوید، بعد از آن تیتراژ برنامه پخش میشود و علیخانی دوباره روی صحنه میآید، پلاتوی دوم خود را میگوید و بینندگان را به تماشای پشتصحنه روز گذشته ماه عسل دعوت میکند، دوباره علیخانی روی صحنه میآید و این بار از مهمانهای برنامه دعوت میکند که وارد صحنه ماه عسل شوند، دربهای الکترونیکی داستانهای ماه عسل باز میشود و خانواده حسناوی وارد صحنه ماهگونه ماه عسل میشوند.
پدر داستان امروز «ماهعسل» اهل عراق و مادر هم اهل خرمآباد هستند که در سال 62 با هم ازدواج کردند.
علی حسناوی پدر شهید جواد حسناوی بعد از اینکه دو برادرش را در عراق اعدام کردند و خودش هم جزو کسانی است که بهدست عراقیها شکنجه شد به ایران میآید و با خانواده همسرش آشنا میشود. ابتدا خانواده همسر مخالفت میکنند اما بعدها راضی میشوند. حاصل این ازدواج سه پسر و دو دختر است، آنها بعد از سقوط رژیم عراق سال 86 به عراق برمیگردند.
مستند اول پخش میشود، مدت آن 5 دقیقه و 26 ثانیه. ماه عسل صحنهای با 6 دوربین دارد که یک دوربین آن روی سقف بسته شده است، سقف استودیو پر از پروژکتور و دستگاههای نور است، در قسمت چپ من و درست روبهروی احسان علیخانی تلویزیونی است که بدون صدا شبکه سه را نشان میدهد که در آن علیخانی میبیند که چه تصویری در حال حاضر از برنامه در حال نمایش است.
گریمور بهسرعت روی صحنه میآید و دوباره گریمها را تقویت میکند، سکوت در پشتصحنه حکمفرماست، همه صحنه را بوی رنگ فرا گرفته است، گویی در قسمتی دیگر چیزی را رنگ میکنند، مستند تمام میشود.
بعد از پخش مستند از حضور فرمانده جواد در بغداد، از نحوه شهادت جواد پسر بزرگ خانواده صحبت میشود.
محسن پسر دیگر خانواده که چهار سال از قهرمان داستان شهید جواد حسناوی کوچکتر است و همرزم برادرش بوده است، شروع به سخن گفتن میکند: جواد در ابتدا دو بار در سوریه زخمی شد و بعد که مسئله عراق پیش آمد احساس خطر کردیم، چرا که تکفیریها به حرم امام حسین(ع) و امام علی(ع) نزدیک میشدند.
علیخانی بعد از صحبتهای برادر شهید از مستندسازی دعوت میکند. این مستندساز، مستند «فرمانده جواد» را ساخته است، وی خود را معرفی میکند: من روحالله رفیعی کارگردان مستند «فرمانده جواد» هستم. وی علت انتخاب شهید جواد حسناوی و خانوادهاش برای ساخت مستند، عراقی بودن پدر و ایرانی بودن مادر فرمانده جواد عنوان میکند.
علیخانی رو به مادر میکند و میگوید: با وجود اینکه خانواده شما از جنگ فراری است چرا راضی شدید که جواد به جنگ تکفیریها برود؟ مادر داستان پاسخ میدهد: ابتدا میگفت میخواهم بروم ایران درس بخوانم. بعد سر از سوریه درآورد و نزدیک به چهل روز آنجا ماند و با اصرارهای من هم برنگشت. بعد از آن که دوباره خواست برود جلویش را نگرفتم چون گفت باید برویم از حرم سیده زینب(س) دفاع کنیم.
پدر داستان صحبتهای مادر را تکمیل میکند: من هم هیچ مخالفتی با حضور فرزندانم در جبهه جنگ با تکفیریها نداشتم و دائم در نماز برایشان دعا میکردم. بهنظر من حق عموهای خود را گرفت و افتخار من است که از حرم سیده زینب(ع) دفاع میکرد.
علیخانی از دلیل آرامش و اینکه فرمانده جواد در مستند بسیار از شهادت سخن میگوید از برادر شهید میپرسد و وی پاسخ میدهد: "جواد آرزویش شهادت بود". مستندساز داستان هم حرفهای برادر داستان را تأیید میکند.
علیخانی از نحوه شهادت فرمانده جواد پرسید و برادر پاسخ داد: در منطقه بلد تکفیریها جواد را ترور کردند. ما مسلح نبودیم اما زمانی که تیر خورد از ماشین پیاده شد، با توجه به اینکه در بازار بودیم جواد از دیگر دوستان خواست که تیراندازی نکنند. بعد از اینکه جواد را به بیمارستان رساندیم تکفیریها برای اطمینان از شهادت وی آمدند و با درگیریای که به وجود آمد هفت نفر دیگر از بچهها هم شهید شدند.
مادر جواد نیز گفت: آن روز من روزه گرفته بودم و تماسهایی با جواد داشتم اما دوباره دخترم بهخاطر خوابی که دیده بود از من خواست تماس بگیرم اما کسی جواب نداد و از طریق اخبار متوجه شهادت جواد شدم. خیلی سخت گذشت اما زمانی که جواد را در حرم امام حسین(ع) دیدم به یاد حضرت زینب(ع) افتادم و آرام شدم.
برادر داستان صحبتهای مادر را تکمیل میکند: من این راه را ادامه میدهم مثل جواد که به هدفش رسید. من هم میخواهم به هدفم و راهی که دوست دارم، برسم.
علیخانی رو به دوربین میکند و میگوید: این داستان از «ماه عسل» هم به پایان رسید تا قابی دیگر از این برنامه در شبی دیگر رقم بخورد.
دوربینها جمع میشوند، عوامل برای ضبط پشتصحنه امروز روی صحنه میآیند، تندیس ماه عسل را به خانواده حسناوی و مستندساز داستان تقدیم میکنند، علیخانی دوباره روی صحنه میآید و با مهمانان سلفی میگیرد.
نور صحنه خاموش میشود، مهمانان برای افطار به اتاق میروند، سفره افطار روی میز انداخته شده است، چای، آش، پنیر، هندوانه، میهمانان افطار میکنند، بعد از افطار خانواده حسناوی را به اتاق مجاور میبرند و در آنجا بخش پشتبام ماه عسل را ضبط میکنند و اینگونه ماه عسل یکی از مهمترین شبهای خود را پشت سر میگذارد.
ماهتون عسل