طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
نوشته شده در تاریخ 95/10/30 ساعت 2:35 ع توسط سیدمهدی ملک الهدی
هیچ وقت یادم نمی رود که هر جا بود ، به فکر من بود یک بار حتی از خط مقدم زنگ زد اصفهان حالم را پرسید. صدایش خش خش می کرد .
بعدها گفت از خط زنگ زده . گفت :«زنگ بزنم ، نگرانم نباشی .»
همیشه یک روز در میان زنگ می زد و خیلی فوری که «حالم خوب است نگران نباش . خداحافظ .» اگر هم وقت نمی کرد خودش تلفن بزند ، به دوستانش می گفت : زنگ بزنید و به خانومم بگید که حالم خوب است و چند روز دیگه به خونه می آیم .
وقتی به خانه می آمد ، کمک حالم می شد ، خیلی هم با سلیقه بود . تا از راه می رسید ، دیگر حق نداشتم بچه ها را عوض کنم . حق نداشتم شیرشان را آماده کنم و دهانشان بگذارم . حق نداشتم کاری بکنم .
یک بار گفتم :« تو آنجا آن همه سختی می کشی ، چرا من باید بگذارم این جا هم کار کنی و سختی بکشی ؟ »
بچه بغل ، خیس عرق ، برگشت و گفت : تو بیشتر از آنها به گردن من حق داری . باید حق تو و این طفلهای معصوم را ادا کنم .
گفتم :« نا سلامتی من زن خانه ی تو هستم . دارم به وظیفه ام عمل می کنم .»
گفت :« من زودتر از جنگ تمام می شوم خانوم . ولی مطمئن باش اگر ماندنی بودم ، به تو نشان می دادم تمام این روزهایت را چه طور بلد بودم جبران کنم . »
نوشته شده در تاریخ 95/10/30 ساعت 2:9 ع توسط سیدمهدی ملک الهدی
شهید باکری ششمین فرزند خانواده باکری بود. 18 ماه پس از تولد، مادر حمید در سانحه رانندگی از دنیا رفت. وی از دبیرستان فردوسی موفق به اخذ دیپلم ریاضی شد و پس از قبولی در کنکور به پیشنهاد برادرش مهدی به سربازی رفت. پس از این حمید برای ادامه تحصیل ابتدا به ترکیه و سپس عازم آلمان و پیش پسردایی اش رفت. بعد از آن به پاریس، محل اقامت امام مراجعت کرد و از آنجا عازم سوریه و لبنان شد و دوره آموزش نظامی را در این کشورها گذراند. با بازگشت امام خمینی به وطن، به ایران بازگشت و پس از گذراندن دورانی در سپاه، شهرداری و جهاد سازندگی، در شهریور 1361 رسماً لباس سپاه را به تن پوشید و از آن به بعد همیشه در جبههها بود.
راننده ایفا
حمید به راننده ایفا گفته بود: «چرا ماشین را این طوری از توی دستانداز میبری؟ داغون میشه مرد حسابی!» راننده شاکی شده بود. بیل برداشت و میخواست با بیل حمید را بزند. سریع دست راننده را گرفتم و گفتم: «داری چی کار میکنی؟» گفت: «میخوام زبون این زبوندراز رو قیچی کنم.» وقتی به او گفتم برای کی چوب کشیده، نگران شد و حسابی به هم ریخت و به دست و پا افتاد. حمید آمد صورتش را بوسید و گفت: «الله بندهسی! من فقط برای خودت گفتم که امانت مردم دستته.» باز هم صورت راننده را بوسید و گفت: «حالا عیبی نداره، برو سرکارت، ما رو هم دعا کن!»
همان چهار سال
همسر شهید حمیدباکری، خانم «فاطمه امیرانی» در مورد زندگیاش با حمید میگوید: باورتان میشود من کسی باشم که به جواب خواستگاری حمید خیلی جدی و حتی با سنگدلی تمام گفته باشم نه!؟ یا کسی باشم که وقتی خبر شهید شدنش را شنیدم، گفته باشم بهتر!؟ تا همه چیز به ثانیهای بگذرد و حالا بله، حالا اعتراف میکنم، من تمام زندگیام را مدیون همان چهار سالیام که در خانه به دوشیها و تهمتها و تنهاییها و زیر آتش عراقیها، کنار حمید بودهام؟
إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ
پسردایی حمید درباره دوران اقامت حمید در آلمان میگوید: حمید روی تابلویی نوشته بود: «ان ربک لبالمرصاد» و به دیوار اتاق نصب کرده بود. کم حرف میزد، مگر حرفهای جّدی. در نوشتههایش خواندم: «برای فراز از گناه، با خواند قرآن، نماز، مطالعه و ورزش خودت را مشغول کن.» خودش میگفت: «قبل از سفر به آلمان، حساب خودم را با خودم تصفیه کردم. برای بازبینی و شناخت عمیق در اعمال، آنچه از خود میدانستم را به روی کاغذ آوردم، تا با تجزیه و تجلیل آن، نقاط ضعف و قوت را به دست آورم و بدانم در مجیط خارج امکان چه خطراتی برای من هست و بتوانم با شناخت آن، خود را کنترل کنم.»
درد را فراموش کردم
عصر یکی از روزهای عملیات خیبر بود و ما در جزیره مجنون. پل را تصرف کرده بودیم. من مجروح شده بودم. حمید را دیدم که داشت نیروها را هدایت میکرد. یادش افتاد نماز ظهرش را نخوانده. سریع وضو گرفت، آمد قامت بست و جایی نماز خواند که در تیررس بود و امکان داشت فاجعه اتفاق بیافتد، اما چنان با طمانینه و آرامش نماز میخواند که من دردم را فراموش کرد و به او خیره شده بودم. حتی وقتی هم که روی برانکارد گذاشتنم تا ببرنم، برگشته بودم و به نماز خواندن حمید نگاه میکردم.
«لااله الا الله»
یک بار داشت از خاطرات شناسایی میگفت. از چای و نان پختن در قایق صحبت میکرد که ناگهان به فکر فرو رفت و پس از چند لحظه سکوت، آهی کشید و سرش را تکان داد و گفت: «از فرزندانم خبری ندارم.» هنوز حرفش تمام نشده بود که گفت: «لااله الاالله».
پس از شهادتش، همسرش گفت: «نگران بچههایش بود. چون دو روز قبل از عملیات به منزل تلفن کرده بود و من متأسفانه در خانه نبودم و بچهها را به بیمارستان برده بودم و همسایهمان به او گفته بود بچههایت مریضاند.» او نگران احسان وآسیهاش بود، اما این قدر این مرد به خدا نزدیک بود که با گفتن «لا اله الاالله» دلش آرام میگرفت.
آدم عاقل
به حمید التماس می کردم که مرا هم با ماشین اداری ببرد به جایی که محل کار هردویمان بود. من توی بسیج بودم. خانه ما جایی بود که باید 20 دقیقه پیاده می رفتیم تا به جاده برسیم. حمید فقط مرا تا ایستگاه می رساند و خیلی جدی می گفت: «پیاده شو فاطمه! با ماشین راه بیا!» می گفتم: «من که از بسیج حقوق نمی گیرم، فکر کن روزی یک تومن به من حقوق می دی. این یک تومن رو بذار به حساب کرایه ماشین.» می گفت: «ما نباید باعث بشیم مردم به غیبت و تهمت بیفتند. آدم عاقل هیچ وقت اجازه نمی ده کسی به او تهمت بزنه. ما هم ناسلامتی آدم عاقلیم دیگه، نیستیم؟» (همسر شهید)
هیچ کاره
دنیا اصلا برایش ارزشی نداست و به هر چیز دنیایی که فکرش را میشود کرد، میخندید و بیشتر از همه به پست و مقام. همیشه میگفت: «من فقط یک بسیجیام.» یک بار که حمید از عملیات برگشته بود من نتیجه را جویا شدم. او خیلی کلی صحبت کرد و گفت: «بچهها رفتند، گرفتند، آمدند» گفتم: «پس تو آنجا چه کارهای؟» گفت: «من؟ هیچ کاره، من فقط با یک دوربین مواظب بچهها هستم ک راهشان را عوضی نروند. من داخل هیچ کدام از اینها نیستم.» (همسر شهید)
اردن را دور زدیم
در اولین ساعت عملیات خیبر، حدود900 نفر به اسارت درآمدند. در بین این اسیران، یک سرتیپ عراقی هم که فرماندهی نیروها را به عهده داشت، بود. حمید خطاب به آنها گفت: «مواظب خودتان باشید. اگر قصد فرار یا کار دیگری را در سر داشته باشید، همه تان را به رگبار میبندیم.» سرتیپ عراقی پرسید: «شما چطور به این چا آمدید؟» حمید شوخی، جدّی به او گفت: «ما اردن را دور زدیم و از طرف بصره به اینجا آمدهایم.» سرتیپ عراقی مجدداً پرسید: «پس آن نیروهایی که از روبرو میآیند از کجا آمدهاند؟» حمید با دست به زمین اشاره کرد و گفت: «از زمین روئیدهاند.» این جا بود که چشمهای فرمانده عراقی داشت از حدقه بیرون میزد.
مأموریت شهادت
حمید در غروب خونین 3 اسفند 1362 خوشحالی زائدالوصفی داشت. همرزمانش را در آغوش میکشید و نغمه سوزناک کربلا یا کربلا را زمزمه میکرد. او در آن روز، بادگیری صورتی به تن داشت. پس از این بچهها را جمع کرد و این طور سخن گفت: «برادرانم! این مأموریت که قرار است ان شاءالله انجام دهیم، نامش شهادت است. کسی که عاشق شهادت نیست، نیاید. بقای جامعه اسلامی ما در سایه شهادت، ایثار، تلاش و مقاومت شماست. اگر در چنین شرایطی از خودمان نگذریم و به جهاد نپردازیم، ذلت و انحطاط قطعی خواهد بود.»
مرد حماسهساز
در عملیات خیبر، عراق که زخم خورده بود، با آتش تهیه بسیار شدیدی که میتوان گفت در یک دقیقه، به چهل هزار گلوله توپ و خمپاره میرسید، به پل و اطراف پل که حمید و نیروهایش آنجا مستقر بودند، شلیک میکرد. که ناگهان گلوله خمپارهای به حمید اصابت کرد و افتاد و پس از چندی به دیدار معبود شتافت. هیچ کس رمق نداشت. همه غمگین و افسرده بودند و به پیکر پاک و مطهر و سرد شده فرمانده شهیدشان، که به آرامی روی پل خفته بود، چشم دوخته بودند. هیچ عکسالعملی از خود نشان نمیدادند. حمید باکری که در جزیره، حماسهها آفریده بود و باید گفت که او و دیگر یارانش برای فداکاری و ایثار آفریده شده بودند و برای فداکاری میزیستند، به لقاءالله پیوست.
«انا لله و انا الیه راجعون»
بی سیم چی حمید به گوش کرد و گفت: «آقا حمید شهید شده.» آقا مهدی (باکری) یکی از بچهها را فرستاد، ببیند درست میگوید یا نه. آمد و گفت: «درسته، شهید شده. الان هم زیر پل مانده.» آقا مهدی گفت: «انالله و اناالیه راجعون. خودت دادی، خودت هم گرفتی. فقط شکرت!» بچهها اصرار داشتند بروند جنازه را بیاورند، اما آقا مهدی گفت: «اگر میروید جنازه همه بسیجیها را بیاورند، میتوانید جنازه حمید مرا هم بیاورند. نمیتوانم ببینم چند نفر دیگر به خاطر حمید شهید شوند.» دلیل آوردند، گفتند زن دارد، بچه دارد، چشم به راهند. که آقا مهدی گفت: «آنها با من، خودم جوابشان را میدهم.»
نحوه شهادت
بار آخر که رفتیم ارومیه، تا رسیدیم، حمید رفت مجلس شهید، گفتم: «این چند روزم که اومدی، باز بلند میشی میری مجلس شهید؟» گفت: «باید برم به مردم بگم بچههاشون چطور شهید شدند. حالا که نتونستم جنازههاشون رو بیاریم، تنها کاری که از دستمون برمیاد، فقط همینه.»
اوایل شهید شدنش، خیلی گریه می کردم. یک شب به خوابم آمد و گفت: «چی شده عزیزدلم؟ چرا این قدر بی تابی می کنی؟» گفتم: «می خوام بدونم چطور شهید شدی؟» گفت: «تو هم به چه چیزهایی فکر میکنی.» گفتم: «فقط میخوام بدونم.» به پیشانیاش اشاره کرد و گفت: «یک ترکش فسقلی آمد و خودر این جا و شهیدم کرد، همان لحظه!» (همسر شهید)
سالهای بعد از جنگ
شهید حمید باکری، جانشین لشکر 31 عاشورا، دارای بصیرت منحصر به فرد و خاصی بود. نمونهای از این بصیرت، ترسیم سالهای بعد از جنگ است که او به گونهای جالب، آن را عنوان کرده است: «دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند، در غیر این صورت، زمانی فرا میرسد که جنگ تمام میشود و رزمندگان امروز سه دسته میشوند: دستهای به مخالفت با گذشته خود برمیخیزند و از گذشته خود پشیمان میشوند. دستهای راه بیتفاوتی را بر میگزینند و در زندگی مادی غرق میشوند و همه چیز را فراموش میکنند. دسته سوم به گذشته خود وفادار میمانند و احساس مسئولیت میکنند که از شدت مصائب و غصهها دق خواهند کرد. پس از خدا بخواهید که با وصال شهادت از عواقب زندگی پس از جنگ در امان باشید، چون عاقبت دو دسته اول ختم به ختم نخواهند شد و جزو دسته سوم ماندن، بسیار سخت و دشوار خواهد بود.»
نوشته شده در تاریخ 95/10/30 ساعت 1:56 ع توسط سیدمهدی ملک الهدی
روزهای گذشته خبر دعوت کتبی وزیر حج و عمره عربستان از ایران برای انجام هماهنگیهای مربوط به مراسم حج و حضور زائران ایرانی در این فریضه الهی تأیید شد و موجب برخی تحلیلها در فضای سیاسی کشور شد. برخی در این میان این اقدام عربستان را نوعی عقبنشینی و چراغ سبز به ایران برای بهبود روابط تحلیل کردند.
اما از سوی دیگر وزیر خارجه عربستان در این هفته در سخنانی به تکرار مواضع ضد ایرانی خود پرداخت و گفت: از نظر ما سیاستهای دولت ترامپ هماهنگ و روشن هستند. میخواهد نقش آمریکا را در جهان احیا کند، ما از این رویکرد استقبال میکنیم. میخواهد داعش را شکست دهد، کاملاً، میخواهد ایران را مهار کند...».
وی همچنین در ادامه ایران را به برهم زدن ثبات در منطقه متهم کرد و مدعی شد: «روابط ما با ایران تیره است و این هم نتیجه سیاستهای خصمانه و تهاجمی ایران است».
این اظهارات نشان داد که آلسعود همچنان بر موضع دشمنی و ستیزهجویی خود با جمهوری اسلامی ایران اصرار دارد و صرف یک دعوت کتبی را نمیتوان به عنوان یک نشانه خاص از یک تحول در روابط دو کشور تلقی کرد.
دو هدف خاص عربستان از دعوت ایران برای مراسم حج
در این راستا حمیدرضا ترقی، عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی، در گفتوگو با ایکنا در تحلیل این دو گونه رفتار عربستان با ایران گفت: اقدام عربستان در دعوت از ایران برای حضور در مراسم حج به واسطه اهداف خاصی است. یکی از این اهداف جلوگیری از ضررهایی است که به واسطه نرفتن زائران ایرانی به حج در سال گذشته به اقتصاد عربستان وارد شد و هدف دیگر اینکه عربستان با این دعوت میخواهد موقعیت خود را در جهان اسلام و عرصه بینالمللی بازسازی کند.
وی افزود: طبیعتا دعوت از ایران برای رفتن به حج و پذیرش این دعوت از سوی ایران به معنای کنار گذاشتن جنایت سعودیها در فاجعه منا و به فراموشی سپردن این خیانت و ضعف مدیریت عربستانیها در اداره حرمین شریفین است.
ترقی اظهار کرد: لذا طبیعی است سعودیها برای اینکه این موضوع را در افکار عمومی به عنوان نقطه ضعف خود خارج کنند دست به این اقدام زده و از ایران برای حضور مجدد در حج دعوت کردند. اما همانطور که از مواضع وزیر خارجه ناپخته و جوان عربستان کاملا هویداست عربستان همچنان بر دشمنی و خصومت با جمهوری اسلامی ادامه میدهد و تلاش میکند با جلب نظر رئیسجمهور جدید آمریکا موقعیت خودش را تقویت کند و بتواند سیاستهای پنهان امریکا را در منطقه همچنان دنبال کند.
ضرورت تأکید مسئولان بر خطوط قرمز در مذاکرات حج با عربستان
این کارشناس مسائل سیاسی عنوان کرد: براین اساس به نظر نمیرسد این دو اقدام با یکدیگر ارتباط خاصی داشته باشد بلکه حتی میتوان گفت دعوت عربستان از ایران برای مراسم حج با هدف تقویت موقعیت عربستان و تضعیف جایگاه جمهوری اسلامی ایران در منطقه و جهان است و لازم است مسئولان با هوشیاری با این گونه اقدامات عربستان برخورد کنند و اجازه ندهند با پذیرش حضور حجاج در مراسم حج، بیلیاقتی و عدم صلاحیت آلسعود در مدیریت حرمین شریفین فراموش گشته و جبران شود.
عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی ادامه داد: لازم است در مذاکرات حج بااقتدار بر روی خطوط قرمز خود که پذیرش تخلفات صورت گرفته از سوی سعودیها در فاجعه منا و پرداخت دیه شهدای مناست پافشاری کنیم و در صورتی که مقامات عربستانی، اقدامات لازم را انجام دادند، عذرخواهی کردند و جبران مافات نمودند پس از آن میتوان درباره رفتن مردم به مراسم حج تصمیم گرفت.
وی افزود: در شرایط کنونی به نظر میرسد عربستان در آستانه یک تحول و دگرگونی بزرگی است که در روزهای آینده مردم متوجه آن خواهند شد.
آینده روابط عربستان با ایران در دوره ترامپ
ترقی درباره رویکرد عربستان به ایران در دوره ریاست جمهوری ترامپ با توجه به رویکرد ضد ایرانی وی گفت: در دوره ترامپ، عربستان به ادامه خصومت و ستیزهجویی بیشتر با ایران و دامن زدن به فضای ایرانهراسی امیدوارتر میشود.
این کارشناس مسائل سیاسی یادآور شد: استراتژی عربستان این است که با پول بتواند به منافع سیاسی خود در منطقه دست پیدا کند و دونالد ترامپ هم برای حل مشکلات آمریکا به پول عربستان نیاز دارد. لذا این دو بر سر فشار به ایران و ادامه رویکرد خصمانه خود اشتراک نظر و همسویی منافع دارند.
نوشته شده در تاریخ 95/10/30 ساعت 1:52 ع توسط سیدمهدی ملک الهدی
«امروز آمریکا و غرب در قضیه فلسطین و در بسیاری از قضایای دیگر صریحاً دارند دروغ میگویند؛ صریحاً دروغ میگویند. فاجعه عظیمی مثل فاجعه غزه را در جنگ 22 روزه وارونه وانمود میکنند. باید به این توجه کنیم. این را میخواهم یادآوری کنم. امروز غزه و فلسطین عرصه رسوائی غرب است».
پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی خامنهای، بیست و نهم دی ماه مصادف است با سالروز پیروزی مقاومت مردم غزه بر رژیم غاصب صهیونیستی در جریان جنگ 22 روزه در سال 1387؛ رهبر انقلاب اسلامی، جهاد مردم غزه را عامل رسوایی «آمریکا و رژیم صهیونیست و حامیان آنان و سازمان ملل و منافقان امت اسلامی» دانسته و در دیدار امسال دانشجویان و دانشآموزان با اشاره به جنایات علیه مردم غزه، درباره واکنش مزورانه آمریکاییها فرمودند: «مأمور آمریکایی گفت من از جوانی با جنگ مخالف بودم... [وقتی] صدها کودک را در غزّه قطعهقطعه میکنند و صهیونیستها با کمال قساوت و بیرحمی به زن و کودک و بچّه و بزرگ و پیر و جوان رحم نمیکنند، اینها حتّی اخم هم نمیکنند! ... بارها آمریکاییها -رؤسای بزرگشان- اظهار کردند که اسرائیل حقّ دفاع از خودش را دارد. یعنی ملّت فلسطین حقّ دفاع ندارد».
مرگ بر امریکا مرگ بر اسرائیل مرگ بر انگلیس
نوشته شده در تاریخ 95/10/30 ساعت 10:55 ص توسط سیدمهدی ملک الهدی
حضرت آیتالله عبدالله جوادی آملی،در درس خارج تفسیر خود در مسجد اعظم در تفسیر سوره مبارکه ذاریات گفت: ما موظفیم نگذاریم کسی در جامعه فقیر باشد، دین اجازه نمیدهد در جامعه فقیر باشد، مرحوم صاحب وسائل حدیثی ذکر میکند مبنی بر اینکه اگر کسی مقروض شد و نتوانست قرض خودش را بدهد، حکومت اسلامی موظف است که دین و قرض او را بدهد، مثلا اگر کسی مورد تحریم قرار گرفت و مقروض شد، بر حاکم اسلامی است که این قرض را ادا کند.
وی افزود: اگر کسی با دلیل ورشکست شد و کم آورد و کوتاهی نکرده بود، او را نمیشود دستبند زد و به زندان برد، غرض این است که دین همین که آمده گفته که نباید در جامعه فقیر باشد، در همه کشورها کمک به محرومین وجود دارد، از واشنگتن تا تاشکند و از تاشکند تا واشنگتن کمک به محرومان و بیبضاعتان همه جا وجود دارد، به بیبضاعت و افتاده کمک کردن یک کار عاطفی است و همه آن را دارند، اما این را دین نگفته، بلکه گفته است که کمر فقر را باید بشکنید و با فقر مبارزه کنید، اشتغال ایجاد کنید و کمر فقر را بشکنید.
مفسر برجسته قرآن کریم با قرائت آیه «وَفِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ»، اظهار کرد: فقر را هم فقر گفتند چون کمرشکن است و اگر کمرِ یک ملتی شکسته باشد، چگونه میتواند اقتصاد مقاومتی داشته باشد، ما با اینکه فارسی هستیم و فرهنگ ما یک فرهنگ قوی است، باز هم نمیتوانیم آیه را با الفاظ مختلف ترجمه کنیم، به همین دلیل قرآن کتاب مبین است، ملت فقیر یعنی ملتی که ستون فقراتش شکسته باشد و دیگر قدرت قیام ندارد، کسی که دست و جیبش خالی است، فقیر است، این آیه در مکه نازل شد و در مکه زکات و خمس نبود، این آیه به طور کلی اشاره میکند که نباید فقیر در جامعه وجود داشته باشد، این دین نمیگذارد کسی فقیر باشد.
وی با قرائت آیه «إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَ?ئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا» از سوره اسراء، ادامه داد: اگر از چشم و از گوش سؤال میشود از حال فقرا هم سؤال میشود، «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته»، این کتاب بسیار زیبا است و بسیار شیرین است، اینکه اهلبیت(ع) وقتی به قرآن میرسند به قرآن با تمام وجود مشتاق هستند، همین است، باید حضرت بیاید تا قرآن را تفسیر کند.
حضرت آیتالله جوادی آملی خاطرنشان کرد: اهلبیت(ع) در برابر قرآن این همه خضوع میکنند، ای کاش به ما میگفتند هر شب قرآن به سر داشته باشید، آن روز در جاهلیت و نه در شرق و نه در غرب این حرفها بود، الان در سوره ذاریات سخن از این است که اگر میخواهید بهشت بروید باید در مالتان سهمی برای فقرا داشته باشی، این غیر از خمس و زکات است، چون هنوز حکومت تشکیل نشده است، این قرآن بوسیدنی نیست؟ فرمود متقی کسی است که اجازه ندهد در اطرافش کسی فقیر باشد.
وی با اشاره به اینکه در جامعه اقتصاد زیربنا نیست و اعتقاد زیربنا است، اظهار کرد: اعتقاد به اقتصاد سامان میدهد، وگرنه اگر اعتقاد نباشد میشود نظام کمونیستی که مثل آدمبرفی آب شد، نه کودتا و نه جنگ و نه شورشی بود، همه هم تعجب کردند، آمریکا و اسرائیل هم امیدواریم این طور شود، هیچ کس فکر نمیکرد اتحاد جماهیر شوروی از بین برود، اصل اعتقاد است و در کنار اعتقاد، اقتصاد است، دین گفت هم خودت روپا باش و هم نگذار دیگران ستون فقراتشان شکسته شود، آن بانکهای ربوی را قرآن دیوانه میداند و میگوید او مخبطانه حرکت میکند و خون مردم را میمکد، قرآن یک چیز تازه آورده است، همیشه تازه است و الان هم تازه است.
استاد برجسته درس خارج حوزه علمیه اظهار کرد: از وجود مبارک امام صادق(ع) پرسیدند که ما همیشه سالها است قرآن میخوانیم ولی خسته نمیشویم؟ فرمودند شما تا به حال شده است که من الان شصت سال است که هر روز آفتاب را میبینم و آیا از آفتاب خسته شدم؟ این نه کهنه میشود و نه خستگی دارد، هر روز تازه است و هر روز پیام دارد و هر روز قابل نورگیری است، این ربا را دیگران تیزهوشی و زیرکی میدانند و قرآن آن را کار مخبطانه عنوان میکند، در صورت عمل به قرآن ما نه کارتنخواب خواهیم داشت و نه فقیر خواهیم داشت و نه دیگر زندانهای ما پر خواهد بود.
نوشته شده در تاریخ 95/10/30 ساعت 10:10 ص توسط سیدمهدی ملک الهدی
سفر "تولسی گابارد" عضو دموکرات کنگره آمریکا به سوریه در شرایط کنونی این کشور، سفری کم سابقه محسوب می شود. پایگاه اینترنتی "فارن پالیسی" چهارشنبه اعلام کرد سفر گابارد که نماینده هاوایی در مجلس نمایندگان آمریکا است و در سال 2004 در چارچوب گارد ملی هاوایی در عراق حضور داشت در روزهای اخیر صورت گرفته اما خبر آن منتشر نشده بود.
سخنگوی رسمی گابارد، با اشاره به ادامه این سفر دوره ای برای جمعآوری اطلاعات در سوریه و لبنان، از بیان این که گابارد با بشار اسد رییس جمهور سوریه دیدار کرده است یا خیر، خودداری کرد.
وی افزود: "گابارد معتقد است که باید در این سفر با افراد و گروه های مختلف دینی، فعالان امور انساندوستانه، پناهندگان و مسئولان دولتی سوریه دیدار کند".
این نماینده دموکرات که از مخالفان تغییر نظام و ایجاد منطقه پرواز ممنوع در سوریه است، پیشتر پیشنهاد تصویب قانون پایان جنگ غیر قانونی در سوریه و پایان دادن به کمک به گروههای مخالف بشار اسد را مطرح کرده بود.
وی ژانویه گذشته اعلام کرد: "باید از امکانات محدود خود برای بازسازی شهرهای خودمان استفاده کنیم نه این که به جنگ های خارجی دامن بزنیم."
وی نوامبر گذشته با دونالد ترامپ رییس جمهور منتخب آمریکا در برج وی در نیویورک، دیدار کرد.
نوشته شده در تاریخ 95/10/30 ساعت 10:7 ص توسط سیدمهدی ملک الهدی
روزنام? الموندو، چاپ اسپانیا، نوشت منابع وابسته به سفارت اسپانیا در ریاض گفته اند قبل از ورود وزیر زن اسپانیایی، دربار? پوشش او با مسئولان سعودی هماهنگی شده بود و نباید آن را موضوعی «تحریک آمیز» یا «موهن» دانست. با وجود این، پوشش پونسلا انتقادهایی را در رسانه های عربستان برانگیخته است.
این نخستین بار نیست که زنان سیاستمدار غربی پروتوکل های رسمی دربار? پوشش زنان خارجی را در عربستان نقض می کنند. چنان که وزیر دفاع آلمان که دسامبر گذشته به عربستان سفر کرد، با شلوار و بدون پوشاندن موهای خود به دیدار مسئولان سعودی رفت.
نوشته شده در تاریخ 95/10/30 ساعت 10:4 ص توسط سیدمهدی ملک الهدی
پیامبراکرم (ص) فرمودند:
اِذا رَاَیتُم الرَّجُل لایُبالی ما قال و لا ما قِیلَ لَهُ فَهُوَ شِرکُ الشَّیطان ؛
هرگاه دیدید که مردی باکی ندارد که چه می گوید و چه درباره اش گفته می شود،چنین کسی شریک شیطان است.
(جهادالنفس،ح687)
نوشته شده در تاریخ 95/10/29 ساعت 10:32 ص توسط سیدمهدی ملک الهدی
بحث "سبک زندگی" که حضرت آقا مطرح کرده اند، مصادیق بسیار زیادی دارد، که اطراف ما را احاطه کرده اند. البته مشکل اصلی، گزاره های وارداتی سبک زندگی است، که عمدتاً مارک غربی دارند!
معمولاً هم این گزاره های زندگی، دارای استانداردهای دوگانه است! یعنی صادر کننده، یک فعل غلط و مضر را برای مردم سایر کشور ها تجویز می کند، در حالی که همان گزاره را در میان مردم
خود، نهی می نماید! دوست دارم به یک نمونه از آن اشاره کنم
اگر از مباحث سیاسی سررشته داشته باشید (که الحمد لله در ایران، 75میلیون متخصص سیاسی داریم، ما هم یکیش ) یکی از مؤلفه های قدرت در جهان، جمعیت است؛ به شرطی که به
درستی مدیریت شود
مثلاً روزی بود که کشورهایی مثل چین، هند، مالزی، اندونزی و ... که عمدتاً به کشور های جنوب موسوم هستند، به دلیل انفجار جمعیت مشکلات عدیده ای داشتند. به گونه ای که حتی قادر به
تأمین نیازهای اولیه ی این جمعیت زیاد هم نبودند.
به مرور زمان، که مدیریت آن کشورها اصلاح شد، مشاهده می کنید که از دلایل دست برترشان در مباحث گوناگون، و به خصوص مباحث اقتصادی، جمعیت ایشان هست.
بنا ندارم که بحث های جمعیت شناختی راه بیاندازم، چون بلد نیستم، می خواهم فقط به یک اشکال رایج در جامعه ی امروز ما اشاره کنم؛ مشکلی که به نظر من، سر در آبشخور دشمنان ما دارد!
حضرات قدر قدرتی که به امتیاز بزرگ جمعیت جوان، علم دارند، یک بازی شوم راه انداخته اند از این طرف در گوش زن غرب زده ی جهان سومی می خوانند که تو مگه ماشین جوجه کشی هستی که
همش بچه به دنیا بیاوری؟برو به قر و فر خودت برس !!! " (یعنی رسماً بشو یک مصرف کننده ی صرف(
و از آن طرف، عروسک باربی حامله را تولید می کنند که زنان خودشان را تشویق کنند تا بچه بیاورند و کشورشان را از بحران جمعیت و افزایش سالمندان نجات بدهند
منتها کدام عقل سلیمی هست که این ها را درک کند؟!!!
من به سهم خودم، از آقا مقام معظم رهبری که این نقیصه را تشخیص دادند، و خطر آن را گوشزد نمودند، و با بزرگواری، اشتباه خود را اعتراف، و از پیشگاه خدا و مردم، عذرخواهی نمودند ( الهی
که قربانش بشوم )، تشکر می کنم.
من به شخصه، چند سال پیش هم همین حرف ها را می زدم. اما معتقدترین افراد هم نظر من را رد می کرند. از وقتی ایشان وارد صحنه شده اند، دیگر کمتر مخالفت می شود.
در درستی اشاره ی ایشان، همین بس، که بلافاصله، بلندگوهای بیگانه به کار افتادند که:
" نه آقا، از این اشتباهات نکنید!!! جمعیت زیاد، امکانات می خواهد! شما که ندارید، فقیر می شوید ها یک وقت! گفته باشم!!! "
آن وقت مخ آدم باید پاره سنگ داشته باشد که فکر کند، دل گرگ به حال گله سوخته است! این جاست که من می گویم استاندارد دوگانه! یعنی جمعیت برای ما بد هست، برای آن ها خوب! این
استاندارد دوگانه، مصادیق دیگری هم دارد که فعلاً کاری با آن ها نداریم. (مثل انرژی هسته ای، حقوق بشر، تروریسم و... ...)
البته برخی هستند که به طور کلی با بچه داشتن مخالف نیستند، اما به آن، 2 اشکال دیگر دارند:
الف) معتقدند که بچه، هر چه کم تر ، بهتر!
ب) حالا چند سال اول زندگی را بدون بچه باشیم، بعداً!
خوب هر دوی این اشکالات هم جواب خودشان را دارد، که من در این مجال کوتاه، به برخی اشاره می کنم:
راجع به تعداد فرزندان:
1- برخی معتقدند که کلاً تک فرزندی خوب هست، بدون اقامه کردن هیچ دلیلی؛
برای این دوستان، عرض می کنم که حدیث داریم از پیامبر اکرم "صلی الله علیه و آله و سلم" که فرموده اند (نقل به مضمون): "ازدواج کنید و فرزند بیاورید، که من به زیادی (جمعیت) شما بر سایر
امت ها فخر می کنم . و دلم می خواهد یه سر بزنید به خانواده های تک فرزندی ببینید داخل این زندگی ها چه خبره معضل فرزند سالاری و تبدیل شدن والدین به یک دستگاه تولید کننده برای یک
مصرف کننده واحد ، ببینید چه فاجعه ای دارد رخ میدهد. بچه تبدیل شده به یک موجودی که با هیچ معضل رفاهی روبرو نیست هر چه بخواهد هست ، ببینید این موجود فردا و پس فردا و بعد از ورودش
به جامعه آمپر توقعش روی چند میرود ...."
-2بچه زیاد باشد، فقیر می شویم:
روزی دست خداست، و تعداد کم فرزندان، تضمین فراخ بودن روزی نیست. چرا که خداوند تصریح کرده است که "ما ایشان را روزی می دهیم." یک سوال یکی دو نسل قبل تر که خانواده ها همه بالای
5 فرزند داشتند با همه مشکلات مالی آخرش همه یا مهندس میشدند یا دکتر و معلم تاجر وخلاصه موفق بودند . چطور الان با این رفاه نسبی موجود در جامعه این وضع ما است . پس روزی کم ربطی
به زیاد بودن فرزندان ندارد.
2-2- اگر بچه زیاد باشد، درست تربیت نمی شوند:
با این که به شدت مخالفم! اولاً، یکی از مهمترین عوامل تربیت صحیح، نان حلال است، که اگر در سفره ی خانه ای بود، احتمال کج روی فرزندان، بسیار کم می شود. در ضمن، بچه ها، آن طوری
بزرگ می شوند که ما هستیم، نه آن طور که دوست داریم باشند!
بنابراین، اگر ما خودمان را اصلاح بکنیم، تربیت ایشان هم اصلاح خواهد شد، و البته، بهترین تربیت، تربیت با عمل نیکو است. (کونوا دعاة الناس به غیر السنتکم/ مردم را به راه راست دعوت کنید، با
وسیله ای غیر از زبانتان -یعنی با عملتان
مثال نقض هم که برای این اشکال فراوان هست. چرا که اکثر کودکان لوس، ننر و وابسته، کسانی هستند که تک فرزند بوده اند، و با محبت زیاد والدین، نتوانسته اند واقعیت های زندگی را بیاموزند.
رقابتی که بین فرزندان در یک خانواده به وجود می آید، یک محیط کاملاً کنترل شده است، که کودک، نحوه ی صحیح تعامل با دیگران را آموزش می بیند تا در جامعه از این تجربه ها استفاده نماید.
در ضمن باید توجه داشت، که اگر در جامعه، تمامی دختران و پسران، همسر داشته باشند(که محال هست)، و هر کدام، 2 فرزند داشته باشند، تازه جمعیت کشور، ثابت می ماند. با توجه به این
که منابع کشور ما، بسیار بیش از نیاز جمعیت امروز است، بنابراین، یک سیاست معقول افزایش جمعیت متوازن، لازم است، که در آن صورت، باید میانگین تعداد فرزندان، بیش از 2 فرزند باشد. (که البته
بحث راجع به عدد دقیق آن، موضوع این بحث نیست، و من هم اطلاع دقیق ندارم).
راجع به زمان فرزند دار شدن:
عده ای از زوجهای جوان ، گمان می کنند که بهتر است تا چند سال اول زندگی، بچه دار نشویم،و اما چند اشکال عمده به نظر می رسد:
1- از کجا معلوم که من تا یک ساعت بعد از ازدواج زنده ماندم؟ چند سال که سهل است.
2- همین طوری که سن ازدواج بالا رفته است، حالا اگر با این شرایط، زمان بچه دار شدن را هم به تأخیر بیاندازیم، چند خطر افزایش می یابد:
الف- افزایش احتمال ناباروری.
ب- افزایش احتمال تولد کودک دارای مشکلات ژنتیکی، و نقص های مادرزادی جسمی و ذهنی.
ج- افزایش خطر های دوران بارداری برای مادران. و ...
3- ترس ناشی از بچه دار شدن ناخواسته، یکی از مشکلات بسیار مهمی است که این طرز تفکر دارد، و هیچ گاه زن و شوهر را رها نخواهد کرد. عوارض روش های شیمیایی و مکانیکی را هم اضافه بفرمایید.
4- با افزایش سن پدر و مادرِ فرزند، این مشکلات ممکن است پیش بیاید:
الف: فاصله ی بین نسل ها افزایش یابد، و والدین، نتوانند فرزند خود را به خوبی درک کنند.
ب: والدین، شور و شوق، و طراوت جوانی که برای نگهداری و تربیت فرزند نیاز دارند را از دست بدهند. (یا حداقل به علت افزایش سن، این شور و شوق کاهش یابد.)
ج: فرزندان، زمان کوتاه تری، از نعمت پدر و مادر برخوردار بشوند. به هر حال، مرگ حق است، و اگر کسی در سن بالا فرزند دار بشود، دوران کوتاه تری را با او سپری خواهد کرد.
البته ناگفته پیداست که روی سخن ما، با موارد استثناء، و کسانی که منع پزشکی دارند نیست، بلکه با کسانی است که بدون داشتن هیچ مشکل خاصی، فقط بنا بر پیروی کورکورانه از سبک
زندگی غربی، شانس خود را در داشتن یک زندگی خوب، و سهم خود را در ساختن آینده بهتر برای نسل آینده، فراموش کرده اند.
خلاصه این که، ما باید سبک زندگی متناسب با موقعیت خودمان را به وجود بیاوریم. باید توجه داشته باشیم که کارهای فرهنگی دیربازده هست، و کار زیاد می برد. منتها همین الآن هم دیر شده است، و اگر خوب بجنبیم، حداقل نسل آینده را نجات داده ایم.
منبع : مدرسه علمیه زمانیه جهرم
نوشته شده در تاریخ 95/10/28 ساعت 8:49 ع توسط سیدمهدی ملک الهدی
بیش از یک دهه است که زندگی در میان ما ایرانیان تغییرات اساسی کرده است،انگار که، مدرنیته بر قسمت عظیمی از ملت ما تاثیرات منفی را به بار گذاشته است که ناگهان رهبر معظم انقلاب از سبک زندگی اسلامی یاد می کنند،
باید به مساله ی سبک زندگی اهمیت بسیاری داد هرچند، اگر به معنویت هم اعتقاد نداشته باشیم ولی برای زندگی راحت و برخورداری از امنیت روانی و اخلاقی باز پرداختن به سبک زندگی اسلامی بسیار حائز اهمیت است.البته سبک زندگی ما به گونه ای تقلیدی تمام عیار از ((لایف استایل)) غرب شده است،البته این به خودی خود صورت نگرفته بلکه دشمن با ترفندهای بسیار، کار کرده است،و ما هم گرفتار آن شده ایم. «سبک زندگی» یا همان «لایف استایل» گرچه هردو در کلیترین حالت اشاره به «الگو و شیوهی زندگی» کردن میکنند«اما سبک زندگی در گفتمان رهبر معظم انقلاب » و «لایف استایل در نظریهی اجتماعی معاصر غرب» بازمیگردد. البته با این تفاوت که سبک زندگی در نظر رهبر معظم انقلاب ما در ابتدای راه است ولی لایف استایل غربی ها در پایان راه خود است زیرا آنها تمام راه های رسیدن به بهشت زمینی از قبیل لذت جنسی،تن آسایی،بی بند و باری،ثروتمندی،وتمام لذت های زمینی را امتحان کرده اند و به بن بست خورده اند.
امروزه استعمار واقعی قدرتها،سلطه ی فرهنگی است ،یعنی اگر کشوری بتواند آداب و رسوم،عادات،سبک زندگی کردن،وبعضاً در مرحله ی بالاتر زبان و خط خویش را در ملتی نفوذ دهد،بر آن ملت مسلط حقیقی است.باید با نقشه ی راه رهبر معظم انقلاب از این فرهنگ مسموم غربی جان بِدَرْ بریم. ولی متاسفانه بعضی از مسولین ما صرفاً سبک زندگی را به خوردن آشامیدن و لباس پوشیدن معنی میکنند، در حالی که حضرت آقا سبک زندگی اسلامی را به عنوان «بخش حقیقی و اصلی تمدن نوین اسلامی»برشمردند به عبارت دیگر حضرت آقا دین اسلام را نه تنها در افق کشور بلکه در دید جهانی میبینند.
هم اکنون چه باید کرد؟از کجا باید شروع کرد؟الگو کیست؟چیست؟چگونه باید رفتارهایی که شبانه ـ روز در زندگی انجام می دهیم، تغییر دهیم؟
1-ابتدا از قرآن مجید شروع می کنیم سبک زندگی را باید منطبق با قرآن قرار داد،خداوند بعضا در قرآن کریم مسائل بسیار مهمی را پیرامون زندگی سالم مطرح کرده اند، متاسفانه در بیشتر اوقات در کشور ما از قرآن برای سبک مردن استفاده میکنند،به زبان ساده تر بیشتر در طاقچه خانه هایمان در حال خاک خوردن است وبعد از مردن،فقط مردم کوچه و بازار صوتش را میشنوند.
2-سیره معصومین و انبیا نیز میتواند یکی دیگر از الگوهای زندگی کردن باشد،خوشبختانه کتاب های بسیار معتبری هم وجود دارد که از شیوه ی عطر زدن رسول الله تا شیوه چگونه راه رفتن و غذا خوردن و غیره...انبیا و معصومین وجود دارد.
3-الگلوی بعدی نیز میتواند شهدا و بعضی از این علمای ما باشند،که راه رسیدن به معشوق حقیقی را بعضا یک شبه طی کردند،آن هایی که ذره- ذره زندگی شان بوی خدا رامیدهد و فقط برای رضای خداوند قدم بر میدارند،زندگی آنها نمونه ی کوچکی از زندگی انبیا و معصومین ماست،با این تفاوت که فقط در زمان معاصر ما این تجربه ی گرانقدر را بدست آورده اند.