بازدید امروز : 63
بازدید دیروز : 167
کل بازدید : 363467
کل یادداشتها ها : 1747
بحث "سبک زندگی" که حضرت آقا مطرح کرده اند، مصادیق بسیار زیادی دارد، که اطراف ما را احاطه کرده اند. البته مشکل اصلی، گزاره های وارداتی سبک زندگی است، که عمدتاً مارک غربی دارند!
معمولاً هم این گزاره های زندگی، دارای استانداردهای دوگانه است! یعنی صادر کننده، یک فعل غلط و مضر را برای مردم سایر کشور ها تجویز می کند، در حالی که همان گزاره را در میان مردم
خود، نهی می نماید! دوست دارم به یک نمونه از آن اشاره کنم
اگر از مباحث سیاسی سررشته داشته باشید (که الحمد لله در ایران، 75میلیون متخصص سیاسی داریم، ما هم یکیش ) یکی از مؤلفه های قدرت در جهان، جمعیت است؛ به شرطی که به
درستی مدیریت شود
مثلاً روزی بود که کشورهایی مثل چین، هند، مالزی، اندونزی و ... که عمدتاً به کشور های جنوب موسوم هستند، به دلیل انفجار جمعیت مشکلات عدیده ای داشتند. به گونه ای که حتی قادر به
تأمین نیازهای اولیه ی این جمعیت زیاد هم نبودند.
به مرور زمان، که مدیریت آن کشورها اصلاح شد، مشاهده می کنید که از دلایل دست برترشان در مباحث گوناگون، و به خصوص مباحث اقتصادی، جمعیت ایشان هست.
بنا ندارم که بحث های جمعیت شناختی راه بیاندازم، چون بلد نیستم، می خواهم فقط به یک اشکال رایج در جامعه ی امروز ما اشاره کنم؛ مشکلی که به نظر من، سر در آبشخور دشمنان ما دارد!
حضرات قدر قدرتی که به امتیاز بزرگ جمعیت جوان، علم دارند، یک بازی شوم راه انداخته اند از این طرف در گوش زن غرب زده ی جهان سومی می خوانند که تو مگه ماشین جوجه کشی هستی که
همش بچه به دنیا بیاوری؟برو به قر و فر خودت برس !!! " (یعنی رسماً بشو یک مصرف کننده ی صرف(
و از آن طرف، عروسک باربی حامله را تولید می کنند که زنان خودشان را تشویق کنند تا بچه بیاورند و کشورشان را از بحران جمعیت و افزایش سالمندان نجات بدهند
منتها کدام عقل سلیمی هست که این ها را درک کند؟!!!
من به سهم خودم، از آقا مقام معظم رهبری که این نقیصه را تشخیص دادند، و خطر آن را گوشزد نمودند، و با بزرگواری، اشتباه خود را اعتراف، و از پیشگاه خدا و مردم، عذرخواهی نمودند ( الهی
که قربانش بشوم )، تشکر می کنم.
من به شخصه، چند سال پیش هم همین حرف ها را می زدم. اما معتقدترین افراد هم نظر من را رد می کرند. از وقتی ایشان وارد صحنه شده اند، دیگر کمتر مخالفت می شود.
در درستی اشاره ی ایشان، همین بس، که بلافاصله، بلندگوهای بیگانه به کار افتادند که:
" نه آقا، از این اشتباهات نکنید!!! جمعیت زیاد، امکانات می خواهد! شما که ندارید، فقیر می شوید ها یک وقت! گفته باشم!!! "
آن وقت مخ آدم باید پاره سنگ داشته باشد که فکر کند، دل گرگ به حال گله سوخته است! این جاست که من می گویم استاندارد دوگانه! یعنی جمعیت برای ما بد هست، برای آن ها خوب! این
استاندارد دوگانه، مصادیق دیگری هم دارد که فعلاً کاری با آن ها نداریم. (مثل انرژی هسته ای، حقوق بشر، تروریسم و... ...)
البته برخی هستند که به طور کلی با بچه داشتن مخالف نیستند، اما به آن، 2 اشکال دیگر دارند:
الف) معتقدند که بچه، هر چه کم تر ، بهتر!
ب) حالا چند سال اول زندگی را بدون بچه باشیم، بعداً!
خوب هر دوی این اشکالات هم جواب خودشان را دارد، که من در این مجال کوتاه، به برخی اشاره می کنم:
راجع به تعداد فرزندان:
1- برخی معتقدند که کلاً تک فرزندی خوب هست، بدون اقامه کردن هیچ دلیلی؛
برای این دوستان، عرض می کنم که حدیث داریم از پیامبر اکرم "صلی الله علیه و آله و سلم" که فرموده اند (نقل به مضمون): "ازدواج کنید و فرزند بیاورید، که من به زیادی (جمعیت) شما بر سایر
امت ها فخر می کنم . و دلم می خواهد یه سر بزنید به خانواده های تک فرزندی ببینید داخل این زندگی ها چه خبره معضل فرزند سالاری و تبدیل شدن والدین به یک دستگاه تولید کننده برای یک
مصرف کننده واحد ، ببینید چه فاجعه ای دارد رخ میدهد. بچه تبدیل شده به یک موجودی که با هیچ معضل رفاهی روبرو نیست هر چه بخواهد هست ، ببینید این موجود فردا و پس فردا و بعد از ورودش
به جامعه آمپر توقعش روی چند میرود ...."
-2بچه زیاد باشد، فقیر می شویم:
روزی دست خداست، و تعداد کم فرزندان، تضمین فراخ بودن روزی نیست. چرا که خداوند تصریح کرده است که "ما ایشان را روزی می دهیم." یک سوال یکی دو نسل قبل تر که خانواده ها همه بالای
5 فرزند داشتند با همه مشکلات مالی آخرش همه یا مهندس میشدند یا دکتر و معلم تاجر وخلاصه موفق بودند . چطور الان با این رفاه نسبی موجود در جامعه این وضع ما است . پس روزی کم ربطی
به زیاد بودن فرزندان ندارد.
2-2- اگر بچه زیاد باشد، درست تربیت نمی شوند:
با این که به شدت مخالفم! اولاً، یکی از مهمترین عوامل تربیت صحیح، نان حلال است، که اگر در سفره ی خانه ای بود، احتمال کج روی فرزندان، بسیار کم می شود. در ضمن، بچه ها، آن طوری
بزرگ می شوند که ما هستیم، نه آن طور که دوست داریم باشند!
بنابراین، اگر ما خودمان را اصلاح بکنیم، تربیت ایشان هم اصلاح خواهد شد، و البته، بهترین تربیت، تربیت با عمل نیکو است. (کونوا دعاة الناس به غیر السنتکم/ مردم را به راه راست دعوت کنید، با
وسیله ای غیر از زبانتان -یعنی با عملتان
مثال نقض هم که برای این اشکال فراوان هست. چرا که اکثر کودکان لوس، ننر و وابسته، کسانی هستند که تک فرزند بوده اند، و با محبت زیاد والدین، نتوانسته اند واقعیت های زندگی را بیاموزند.
رقابتی که بین فرزندان در یک خانواده به وجود می آید، یک محیط کاملاً کنترل شده است، که کودک، نحوه ی صحیح تعامل با دیگران را آموزش می بیند تا در جامعه از این تجربه ها استفاده نماید.
در ضمن باید توجه داشت، که اگر در جامعه، تمامی دختران و پسران، همسر داشته باشند(که محال هست)، و هر کدام، 2 فرزند داشته باشند، تازه جمعیت کشور، ثابت می ماند. با توجه به این
که منابع کشور ما، بسیار بیش از نیاز جمعیت امروز است، بنابراین، یک سیاست معقول افزایش جمعیت متوازن، لازم است، که در آن صورت، باید میانگین تعداد فرزندان، بیش از 2 فرزند باشد. (که البته
بحث راجع به عدد دقیق آن، موضوع این بحث نیست، و من هم اطلاع دقیق ندارم).
راجع به زمان فرزند دار شدن:
عده ای از زوجهای جوان ، گمان می کنند که بهتر است تا چند سال اول زندگی، بچه دار نشویم،و اما چند اشکال عمده به نظر می رسد:
1- از کجا معلوم که من تا یک ساعت بعد از ازدواج زنده ماندم؟ چند سال که سهل است.
2- همین طوری که سن ازدواج بالا رفته است، حالا اگر با این شرایط، زمان بچه دار شدن را هم به تأخیر بیاندازیم، چند خطر افزایش می یابد:
الف- افزایش احتمال ناباروری.
ب- افزایش احتمال تولد کودک دارای مشکلات ژنتیکی، و نقص های مادرزادی جسمی و ذهنی.
ج- افزایش خطر های دوران بارداری برای مادران. و ...
3- ترس ناشی از بچه دار شدن ناخواسته، یکی از مشکلات بسیار مهمی است که این طرز تفکر دارد، و هیچ گاه زن و شوهر را رها نخواهد کرد. عوارض روش های شیمیایی و مکانیکی را هم اضافه بفرمایید.
4- با افزایش سن پدر و مادرِ فرزند، این مشکلات ممکن است پیش بیاید:
الف: فاصله ی بین نسل ها افزایش یابد، و والدین، نتوانند فرزند خود را به خوبی درک کنند.
ب: والدین، شور و شوق، و طراوت جوانی که برای نگهداری و تربیت فرزند نیاز دارند را از دست بدهند. (یا حداقل به علت افزایش سن، این شور و شوق کاهش یابد.)
ج: فرزندان، زمان کوتاه تری، از نعمت پدر و مادر برخوردار بشوند. به هر حال، مرگ حق است، و اگر کسی در سن بالا فرزند دار بشود، دوران کوتاه تری را با او سپری خواهد کرد.
البته ناگفته پیداست که روی سخن ما، با موارد استثناء، و کسانی که منع پزشکی دارند نیست، بلکه با کسانی است که بدون داشتن هیچ مشکل خاصی، فقط بنا بر پیروی کورکورانه از سبک
زندگی غربی، شانس خود را در داشتن یک زندگی خوب، و سهم خود را در ساختن آینده بهتر برای نسل آینده، فراموش کرده اند.
خلاصه این که، ما باید سبک زندگی متناسب با موقعیت خودمان را به وجود بیاوریم. باید توجه داشته باشیم که کارهای فرهنگی دیربازده هست، و کار زیاد می برد. منتها همین الآن هم دیر شده است، و اگر خوب بجنبیم، حداقل نسل آینده را نجات داده ایم.
منبع : مدرسه علمیه زمانیه جهرم