بازدید امروز : 98
بازدید دیروز : 396
کل بازدید : 364995
کل یادداشتها ها : 1747
اسفند سال گذشته، توی بلوار اصلی شهر نور، عده ای جوان را دیدم که ایستگاه_صلواتی راه انداخته اند و در کنار چای صلواتی و خرما با خط خوشی روی
شیشه ماشین هایی که مشتاق بودند، نام اهل بیت(ع) را می نوشتند.
تصاویر شهدای_مدافع_حرم استان مازندران را روی بنر بزرگ و بروشورهایی به چاپ رسانده بودند. شهدایی که برای تک تک شان خبر تهیه کرده بودم.
رفتم جلو و با این جوانان پر شور گپی زدم، میثم برزگر علی_جمشیدی را به من معرفی کرد و گفت: این آقا رئیس تشکیلات ماست. چند دقیقه ای صحبت کردیم.
وقت خداحافظی به علی جمشیدی گفتم، داداش، شهر نور که تا حالا شهید مدافع حرم نداشته، اما قول بده به محض اینکه اینجا شهیدی در راه حرم هدیه کرد، به من خبر بدی، محکم دست داد و گفت: خیالت راحت آقا رضا، اگر خودم هم نبودم، این رفقا، عکس و اطلاعات شهید را در اختیارت قرار می دهند.
حالا چند ماه از دیدار من و بچه های با صفای هیئت_الشهدایشهرستان_نور میگذره و علی جمشیدی اولین شهید مدافع حرم شده و رفقایش تصاویر و خاطرات شهید_علی_جمشیدی را برآیم ارسال کردند.
یکی از بروشورها که تصویر شهدای مدافع حرم و آیه وان یکاد رویش چاپ شده بود را شهید_علی_جمشیدی به من هدیه داد. چسباندم روی شیشه ماشینم...
پی نوشت: بسی گفتیم و گفتند از شهیدان// شهیدان_را_شهیدان_میشناسند