بازدید امروز : 124
بازدید دیروز : 167
کل بازدید : 363528
کل یادداشتها ها : 1747
شعل? آه
من جابر پیر توام، ای دوست نگاهی
جز تربت پاک تو، مرا نیست پناهی
آرند همه بر شهدا، لاله و من هم
باشد، گلم از سوز جگر، شعل? آهی
گوشکه شنیده است، که با نیزه و خنجر
بر یک تن مجروح کند، حمله سپاهی
لبْتشنه، سر از پیکر پاک تو، بریدند
آخر به چه جرمی چه خطایی چه گناهی؟
دریا به لبت سوخت و این قوم ستمکار
بر حنجر خشک تو نکردند نگاهی
با داغ تو، لبخند، حرام است به شیعه
بیگریه به پایان نرسد، سالی و ماهی
آن کس که زد آتش به حریم تو بسوزد
در آتش دوزخ، ابدالدهر، الهی
خون ریخته از گوش زنی بر روی شانه
جان داده ز کف، دخترکی بر سر راهی
والله نسوزند خلایق به جهنم
سوزند اگر در غم تو گاه به گاهی
«میثم» همه جا، گفته من از آن شمایم
بسته است خودش را به شما نامهسیاهی
شاعر : حاج غلامرضا سازگار (میثم)
{ منبع : سایت مداحان قم}