بازدید امروز : 98
بازدید دیروز : 124
کل بازدید : 363191
کل یادداشتها ها : 1747
بخش هفتم
سیاست راهبردی آمریکا در مقابله با بیداری اسلامی(7)
3ـ براندازی جمهوری اسلامی ایران
موقعیت استراتژیک و ژئواستراتژیک ایران همیشه و به ویژه در دو قرن اخیر مورد توجه دولتهای بزرگ بوده است. تلاش پرتغالیها، هلندیها، روسها، عثمانیها، انگلیسیها، آمریکاییها و حتی افغانها! (در دورهی صفویه) برای تسلط بر ایران بخشی از تاریخ پرفراز و نشیب قرون معاصر این کشور است. با تسلط مشترک آمریکا ـ انگلیس بعد از کودتای 28 مرداد 1332، ایران در سیاست جهانی قدرتهای بزرگ از موقعیت ویژهای برخوردار شد و رژیم وابسته و فاسد پهلوی آنچنان در خدمت منافع غرب به ویژه آمریکا بود که کیسینجر گفت: «شاه نادرترین متحد آمریکا در جهان و یک همپیمان نامشروط بود.»
انقلاب اسلامی در ایران به دلایل متعدد نمیتوانست برای غرب به ویژه آمریکا قابل قبول و قابل تحمل باشد. لذا از همان اولین روزهای پس از پیروزی انقلاب تلاشهای گسترده در اشکال گوناگون برای براندازی و یا حداقل تغییر رفتار و استحالهی فرهنگی آغاز شد. مجموعهی اقدامات و چالشهای آمریکا و ایران و دلایل هریک از آنها خود به تنهایی تحقیر جداگانهای را میطلبد. «... آمریکا ایران را نیروی هدایتکننده در پشت خیلی از ستیرهجوییهای اسلامگرایان در جهان میبیند. این دغدغه و عطف توجه به ایران تحت حاکمیت روحانیون نه تنها ناشی از تجربهی تلخ این کشور درطول بحران گروگانها، بلکه به دلایل هراس این کشور از ایدئولوژی اسلام انقلاب ایران نیز هست... از این رو، تمایز نظری که مقامات ایالات متحده بین اسلامگرایان میانهرو و جنگ سالار قائل میشوند در مورد ایران کاربرد ندارد. ... مسأله ایران رویکردی را که ایالات متحده به اسلامگرایان داشته است روشن میسازد. سردرگمی فکری ایالات متحده دربارهی بیداری اسلامی و سوءظن این کشور به اسلامگرایان را نمیتوان بدون رمزگشایی از علل هراس عمیق دستگاه سیاست خارجی آمریکا از ایران فهمید. چنین به نظر میرسد که واشنگتن از انقلاب ایران به عنوان معیار اولیه برای سنجش اسلامگرای احیا شده در سراسر خاورمیانه و شمال آفریقا، استفاده میکند. در این زمینه، سیاست آمریکا در قبال ایران، پیامدهای گستردهتری برای روابط آمریکا با اسلامگرایان در همه مناطق جهان دارد.»
چالشهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی آمریکا با ایران در 25 سال گذشته به اعتراف بعضی از مقامات ایالات متحده نتوانست از گسترش بیداری اسلامی حتی در داخل اروپا و آمریکا جلوگیری کند. به گونهای که امروز یکیاز مباحث و عناوین همایشها و تحقیقات پیرامون راههای مقابله بااین پدیده به ویژه آمریکا و اروپاست. وزارت خارجهی انگلیس در یک تحقیق راهبردی برای دولت، روند تحولات آینده را چنین تحلیل میکند: «رویارویی احتمالی ایدههای مذهبی و فرهنگی به احتمال قوی انگلستان و دموکراسیهای غربی را تحت تأثیر قرار خواهد داد. عقاید مذهبی مجددا به نیروهای محرک روابط بینالملل بدل خواهد شد. در پارهای از موارد این نیرو با اهداف و انگیزههای سیاسی درهم میآمیزد. به نظر میرسد مسائلی در روابط میان دموکراسی غربی و پارهای از کشورهاو گروههای اسلامی بروز خواهد کرد. علل تنش در روابط بسیار پیچیدهاند. مسالهی اسرائیل ـفلسطین اگر حل نشود به قوت خود باقی خواهد ماند. تنشهای مذهبی خارجی میتوانند به صورت مستقیم و غیرمستقیم اوضاع انگلستان را تحت تأثیر قرار دهد.
مدیریت روابط با کشورهای اسلامی و ملل مسلمان یکی از چالشهای مهم و استراتژیک جهان غرب طی دههی آینده و پس از آن خواهد بود. جهان باید شناخت مذهبی و انگیزههای سیاسی ناشی از آن را تقویت کند.
علیرغم اشتراکات ارزشی موجود در مذاهب، اهمیت پاسخ دادن به تعامل میان دموکراسیهای غربی با کشورهای اسلامی به سرعت رو به افزایش است.به همین دلیل تنظیم روابطبا کشورهایاسلامی و مسلمانان یکی از مهمترین چالشهای راهبردی انگلیس و جهان غرب در آینده خواهد بود...»
برخوردهای غیرقانونی و غیردموکراتیک با گروهها و مراکز و مظاهر اسلامی ـ از جمله غیرقانونی اعلام کردن حجاب در چند کشور اروپایی و محدودیتهای فوقالعاده برای تمامی مسلمان و مراکز آنان در آمریکا ـ نمودی از نگرانیهای غرب در این زمینه میباشد. اگرچه تاکنون نتوانستهاند در کنترل این جریان توفیق داشته باشند، اما همچنان به تشدید تبلیغات بر ضد اسلام، مسلمانان و ایران میپردازند. از این رو قرن 21 را بعضی دوران ظهور قدرت فکری و معنوی اسلام و مقابله با سلطهی فرهنگی و ارزشی غرب میدانند. سرانجام پیام قرآن کریم است که فرمود: یریدون لیطفئوا بافواهمم والله متم نوره ولو کره الکافرون. خواست دائمی کفار این است که نور خدا را با تبلیغات و فریبهایشان خاموش کنند.در حالی که ارادهی پرودگار این است که نور حق را گسترده و کامل کند، اگرچه کفار ناراحت و مخالف باشند.