بازدید امروز : 41
بازدید دیروز : 20
کل بازدید : 366236
کل یادداشتها ها : 1747
بخش سوم
سیاست راهبردی آمریکا در مقابله با بیداری اسلامی (3)
شیوههای مقابله با بیداری اسلامی
دو گرایش عمده در برخورد با بیداری، احیاگری و جنبشهای اسلامی ـ و در تعبیر تبلیغاتی و انحرافی آن بنیادگرایی اسلامی ـ در میان دولتهای بزرگ و سیاستمداران و استراتژیستها وجود دارد. اگرچه هر دو گرایش هدف واحدی ـکه حذف و از بین بردن نفوذ و حضور اسلام در صحنههای سیاسی و بینالمللی استـ را دنبال میکنند، گروهی معتقد به تقابل و گروه دیگری معتقد به تعامل میباشند. گروه اول چنین باور دارند و تبلیغ میکنند که اسلام و مسلمانان همچون کمونیسم انحصارطلب، استبدادی و عمیقا سازشناپذیر و ضد سرمایهداری و در نهایت ضد غرب (2) میباشند. به این ترتیب اسلام ضد دموکراسی و لیبرالیسم و طبعا مخالف سکولاریسم رایج و مورد حمایت غرب میباشد. تقابلگرایان در واقع معتقدند تهدید اسلام مشابه تهدید کمونیسم است.
«از منظر این گروه، اسلام به عنوان یک تهدید راهبردی عمده در دورهی پس از جنگ سرد جانشین کمونیسم شده است... «دانیل پایپتس» ـاز مشاوران شورای امنیت آمریکا در دوران نومحافظهکارانـ بر این نکته تأکید میورزد که چالش بنیادگرایان اسلامی نسبت به غرب ژرفتر از چالش کمونیستها است. کمونیستها صرفا با سیاستهای ما مخالف بودند و نه با کل جهانبینی، شیوهی لباس پوشیدن، شیوهی عبادت و شیوهی همسرگزینی ما! از نظر او اسلام ذاتاً با غرب مخالف است. آمریکاییها به اسلام به عنوان یک دشمن مینگرند و همانند کمونیسم دوران جنگ سرد، اسلام را تهدیدی علیه غرب میدانند.
این خط فکری توسط معاون پیشین «ریچارد نیکسون»، «واتر مک دوگال» ایجاد شد که روسیهی شوروی را به اتحاد با جبههی مسیحیت علیه دشمن مشترکشان یعنی اسلام دعوت کرد.
تقابلگرایان با توجه به این باور که دموکراسی با اسلام ناسازگار است، از ایالات متحده میخواهند به متحدین خاورمیانهای خود برای تحقق حقوق بشر و اصلاحات دموکراتیک فشار نیاورد. فشار برای دموکراتیزاسیون زودرس میتواند باعث تضعیف چشمگیر رژیمهای طرفدار ایالات متحده و ظهور نظامهای دیکتاتوری، تئوکراتیک و متعصبتر گردد. در این دیدگاه دموکراسی در خاورمیانه کالایی است که راه رژیمهای ضددموکراتیک را برای کسب قدرت هموار میسازد.» (3) طرفداران درگیری فیزیکی و همهجانبه برای نابودی جریان بیداری اسلامی و حرکتهای مردم اسلامگرا به دلایل متعددی علاوه بر موارد اشاره شده، نگران آیندهای میباشند که اوضاع از کنترل آنان خارج و گسترش موج گرایش به اسلام به حدینیرومند و نافذ باشند که نظام فکری، اقتصادی و حتی امنیتی و سیاسی آنان را تحت تأثیر قرار دهد.
«ساموئل هانتینگتون» از نظریهپردازان معروف تقابلگرا با بیداری و جنبشهای اسلامی، میگوید: «در جهان جدید منبع اصلی تعارض، ایدئولوژی یا اقتصاد نخواهد بود. شکافهای بزرگ میان بشریت و منبع اصلی تعارض، فرهنگی خواهد بود. رویارویی تمدنها، سیاست جهانی را تحتالشعاع قرار خواهد داد! در هر دو سوی، تعامل اسلام و غرب با عنوان برخورد تمدنها تلقی میشود.» (4) وی پیشبینی میکند که جنگ جهانی آینده جنگ تمدنها است.»