بازدید امروز : 121
بازدید دیروز : 152
کل بازدید : 371095
کل یادداشتها ها : 1747
از آنجا که در کشور عزیز ما حکومت اسلامی برقرار است، مسئولین باید روش کشورداری اسلامی را اجرا کنند و مطابق آموزه های دین اسلام عمل کنند. در آموزه های نهج البلاغه بر نحوه گزینش مسئولین تأکید فراوانی شده است.
از جمله حقوق مردم بر حکومت حق آموزش و تربیت است. تا این حق به درستی ادا نشود ، روابط و مناسبات اجتماعی و سیاسی جایگاه درستی پیدا نمی کند و تحقق اهداف دولت اسلامی میسر نمی شود. جامعه زمانی صلاح و سامان می یابد و به سوی اهداف متعالی سیر می کند که مردم آن از آموزشی همه جانبه و کامل بهره مند باشند.
همچنین لزوم آموزش و تربیت در مورد زمامداران مسئله ای جدی و حیاتی است و اداره کنندگان یک نظام در مراتب گوناگون آن باید فرهیخته ترین مردمان باشند. امیرمومنان علیه السلام در کوفه با استفاده از منبر خلافت و فضای باز سیاسی تلاش می کرد مردم را هرچه بیشتر آگاه سازد و به تعلیم و بصیرت افزایی آنان می پرداخت. به ویژه سعی داشت کارمندان و اداره کنندگان امور را در این جهت رشد دهد و فرهیختگی را ترویج نماید و حکومتی حکیمانه برپا سازد تا جامعه را بر این اساس بسوی کمال سوق دهد.
بر اساس آموزه های نهج البلاغه مدیران باید با ملاک ها و ارزشهای انسانی و اسلامی محک بخورند و در صورتی که از این آزمون سربلند بیرون آمدند تحت نظارت حاکم شرع به فعالیت و در واقع خدمتگزاری به جامعه مسلمین بپردازند.
فرهیختگی، پرواپیشگی، تجربه کاری، با حیایی، پاکی و صلاحیت خانوادگی، سابقه مسلمانی و دلبستگی دینی، امانتداری، کارآمدی و تأثیرگذاری از جمله خصوصیاتی است که مدیران باید دارا باشند. دیگر اینکه خودپسند و مغرور نباشند، بر مردم منت نگذارند و خود را خدمتگزار آنان بدانند. مسلما تحقق این خصوصیات نیاز به آموزش تعالیم دینی دارد.
از منظر حضرت علی علیه السلام خطر ناآموختگان و تربیت نشدگان از هر چیز برای مردم بیشتر و فتنه ایشان تباه کننده جامعه است.
مروری بر نامه ها، رهنمودها و فرمانهای به یادگار مانده از امام علی علیه السلام نشان می دهد که ایشان تا چه اندازه به امر آموزش و تربیت کارگزاران و مسئولان خود اهمیت می داده و از روی کار آمدن مدیران نابخرد و نابکار نگران بودند:
«اندوه من از این است که مشتى و تبهکاران این امت حکومت را به دست گیرند و مال خدا را میان خود دست به دست گردانند و بندگان خدا را به خدمت گیرند و با نیکان در پیکار شوند و فاسقان را یاران خود سازند.»
زمانی که مردم از بی کفایتی خلیفه سوم (عثمان) به امیرالمومنین علیه السلام شکایت بردند ایشان خطبه 164 را خطاب به خلیفه چنین ایراد فرمودند:
«پس بدان بهترین انسانها نزد پروردگار رهبرى عادل است که هم خود هدایت شده باشد و هم مردم را به راه راست هدایت کند و سنتى را که برایش معلوم شده برپا دارد و بدعتى را که مجهول است نابود سازد... به تحقیق بدترین مردم نزد پروردگار رهبرى ظالم است که هم خود گمراه است و هم مردم را به گمراهى مى کشاند. او سنت پذیرفته شده را از بین مى برد و بدعت زیر پا گذاشته شده را زنده مى نماید.
از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله شنیدم که فرمود: در روز قیامت رهبر ظالم را مى آورند در حالى که هیچ یارى ندارد و کسى نیست از او معذرت خواهى کند. در نتیجه او را به آتش دوزخ مى اندازند، در حالى که مثل سنگ آسیا دور دوزخ مى گردد و سپس او را در ته جهنّم مى بندند و زندانى اش مى کنند.»
بر این اساس تا افرادی فرهیخته در مصادر امور و اداره کارها قرار نگیرند، انتظار درست عمل کردن به تکالیف و مسئولیت ها و مناسبات انسانی و مدیریتی به سوی اهداف الهی، انتظاری نابجا و ناشدنی است. مهمترین سرمایه یک نظام، علم و دانش و مدیرانی فرهیخته است. چرا که امیر مومنان علیه السلام فرمود: علم و دانش برترین سرمایه است.
ایشان درباره تعلیم مسئولان در حکمت 73 می فرماید: «هر کس خود را پیشواى مردم نمود باید قبل از آموختن به دیگران به تعلیم نفس خویش بپردازد و قبل از تأدیب زبانش به ادب کردن باطنش اقدام نماید و تعلیم کننده ی نفس خویش و ادب کننده ی آن، جهت تکریم و احترام سزاوارتر است از کسى که تعلیم دهنده مردم و ادب کننده آنهاست.»
امام علیه السلام در این گفتار به سه نکته در مورد خصوصیات پیشوایان که مدیران را هم شامل می شود، اشاره فرموده است:
1- بر پیشوا واجب است که نخست خویشتن را تعلیم دهد، یعنى نسبت به آدابى که داناست خویشتن را تمرین دهد تا رفتار و گفتارش موافق علم و آگاهى اش باشد، براى این که مردم براى پیروى از آنچه از رفتار و حالات پیشوایان ببینند آماده ترند تا گفتار تنها، بخصوص وقتى که در رفتارها خلاف آن را مشاهده کنند، چه، این خود باعث بدگمانى در گفته هاى مخالف رفتار، و گستاخى بر مخالفت سخنانى که از آنان زبانزد شده، مى گردد، هر چند که به ظاهر راست و درست باشند.
2- امام علیه السلام تأکید کرده است، بر این که آموزش دیگران نخست به وسیله روش درست و رفتار پسندیده انجام گیرد به همان دلیلى که بیان شد، طبیعت انسانها با دیدن رفتار، رامتر و اثرپذیرتر است تا گفتار، و بعد هم آن روش و رفتار باید با گفتار مطابق باشد.
3- سپس با این بیان که آن کسى که خود را ادب کند، سزاوارتر به بزرگداشت و احترام است تا آن که دیگران را ادب مى کند، وى را به تأدیب نفس واداشته است. توضیح آن که کسى که خود را به فضیلتى ادب مى کند کامل مى گردد و ادب کردن دیگران فرع بر ادب کردن خویشتن است، و اصل ارزشمندتر و سزاوارتر به تعظیم است تا فرع. آن کس که سزاوارتر به احترام باشد، لازم است چیزى را اول خود انجام دهد که به خاطر آن نسبت به دیگران شایسته تر به احترام گشته است.
اگر نظام اداری اسلامی ما مطابق با آموزه های نهج البلاغه باشد و رهنمودهای حضرت علی علیه السلام در مورد گزینش و آموزش کارگزاران صالح حکومتی به صورت قانون اجرا شود، مدیران فرهیخته و آگاه بر سر کار می آیند. چنین افراد دانا و تربیت یافته ای از افراط و تفریط به دورند و خردمندانه و عالمانه به اداره امور می پردازند و نظام اداری کشور از اعتدال و استحکام لازم بهره مند خواهد شد.
منابع:
- نهج البلاغه، نسخه صبحی صالح (خطبه 164- نامه 26- حکمت 73- نامه 62)
- غررالحکم و دررالکلم، ج1، ص 41
- شرح نهج البلاغه، ابن میثم بحرانی، ج 5، صفحه467، شرح خطبه 164
- دولت آفتاب، مصطفی دلشاد تهرانی، ص 405-411
- نظرات سیاسی در نهج البلاغه، محمد حسین مشایخ فریدنی، ص 61