بازدید امروز : 118
بازدید دیروز : 152
کل بازدید : 371092
کل یادداشتها ها : 1747
"جلسهی امروز ما یک جلسهی ویژهای است، یعنی گروههایی از مردم عزیز ما از چهار گوشهی کشور، از چند استان تشریف آوردهاند و جمع شدهاند؛ از جنوب شرق کشور تا شمال غرب کشور، اقوام مختلف، فارس، ترک، کُرد، بلوچ، در جمع امروز ما حضور دارند؛ این معنا دارد؛ معنایش این است که ایرانِ یکپارچه با اقوام مختلف و متعدّد، دارای یک هدفند؛ دارای یک مسیرند. بله، ممکن است زبانها مختلف باشد، مذاهب مختلف باشد امّا اهداف عالی این ملّت یکسان است؛ همه می خواهند ایران عزیز را به عنوان الگوی یک کشور اسلامی به دنیا معرّفی کنند."
این بخشی از پیام رهبر کبیر انقلاب اسلامی در روز 11 مرداد 1395 است؛ برابری و برادری از کلمات کلیدی است که در بیانات ایشان دیده می شود.
خداوند بعد از آن که هدف از خلقت قوم و عشیره را روشن می کند، صریحاً ملاک برتری را بیان میکند تا مبادا آن تفاوت ها عاملی برای فخر فروشی عده ای و چماقی بر سر عده دیگر شده و ارزش های کاذب، جایگزین ارزش های راستین شوند: إِنَّ أَکرَمَکمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاکمْ؛ بی گمان گرامیترین شما در نزد خداوند پرهیزگارترین شماست.
در قسمتی دیگر از بیانات فرمودند: "همواره برکاتی که نصیب مردمان این سرزمین شده، در سایه همین همدلی و اتحادی است که میان اقوام مختلف ایرانی حاکم بوده است. دشمن هم به خوبی از این مهم آگاه است و برای آن که آسیبی به این نظام برساند، این نقطه حساس را مورد هدف قرار می دهد." این نکته ای بود که در دیدار رهبر انقلاب با اقوام مختلف ایرانی در یازدهم مرداد بر آن تأکید شد.
این یکرنگی و یکدلی در سایه اسلام، استحکام بیشتری یافته است؛ چرا که اسلام، این تفاوت رنگ و لهجه و نژاد را نه برای برتری جویی و نزاع، بلکه به عنوان نعمتی برای روان شدن زندگی عنوان کرده است.
عده ای از قریش در مسجد نشسته بودند. سلمان هم در میان آنان بود. هر کس از اصل و نسب خود میگفت و به آن افتخار میکرد. نوبت به سلمان رسید. از او پرسیدند که تو کیستی؟ پدرت کیست؟ اصالتت چیست؟
سلمان گفت: من سلمان فرزند بنده خدا هستم. گمراه بودم، اما خداوند مرا با محمد (صلی الله علیه واله) هدایت کرد. محتاج بودم، اما خداوند مرا با محمد (صلی الله علیه و آله) غنی و بی نیاز کرد. بنده بودم، اما خداوند مرا با محمد (صلی الله علیه واله) آزاد کرد؛ این، حسب و نسب من است.
در این حین، پیامبر صلی الله علیه واله وارد شد و از این گفتگوها پرسید. سلمان ماجرا را برای ایشان بیان کرد. حضرت فرمود: ای مردمان قریش، نسب هر کس دین او، مردانگی هر کس خلق و خوی او و ریشه هر کس عقل و فهم اوست.
همانگونه که برتری انسان ها در نژاد نیست و ملتی حق ندارد خود را از جهت حسب و نسب، بهتر و بافضیلت تر از دیگران بداند، کسی هم حق ندارد به دلیل حسب و نسب، خود را کمتر از دیگران بداند و در مقابل آن ها خود را ببازد
تأکیدات رسول اکرم صلى الله علیه و آله درباره بى اساس بودن تعصبات قومى و نژادى اثر عمیقى در قلوب مسلمانان بالأخص مسلمانان غیرعرب گذاشت. به همین دلیل، همیشه مسلمانان (اعم از عرب و غیرعرب) اسلام را از خود مى دانستند نه بیگانه و اجنبى. و به همین جهت مظالم و تعصبات نژادى و تبعیضات خلفاى اموى نتوانست مسلمانان غیر عرب را به اسلام بدبین کند؛ همه مى دانستند حساب اسلام از کارهاى خلفا جداست و اعتراض آن ها بر دستگاه خلافت همیشه بر این اساس بود که چرا به قوانین اسلامى عمل نمى شود. 2
قوم و قبیله نماد و علامتی برای شناسایی است و الا همه مردم از یک پدر و مادر هستند؛ یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکم مِّن ذَکرٍ وَأُنثَی? وَجَعَلْنَاکمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا؛ هان ای مردم همانا ما شما را از یک مرد و یک زن آفریده ایم و شما را به هیئت اقوام و قبایلی در آورده ایم تا با یکدیگر انس و آشنایی یابید.3
علمای جامعه شناسی معتقدند که انسان مدنی بالطبع است؛ فطرتا و ذاتا اجتماعی است؛ خداوند چنین او را خلق نموده که به دنبال ارتباط گیری با همنوعان خود باشد. برای این که ارتباط میان افراد بشر جریان یابد و حلقه اجتماعی بودن انسان کامل شود لازم است که تفاوت هایی میان انسان ها باشد؛ وگرنه همگی مانند محصولات یک کارخانه می شدند که توانایی شناختن همدیگر را نداشتند. از این رو تفاوت های زبانی و قومی و قبیلگی میان آدمیزادگان شکل گرفت.
این «تفاوت» نعمتی از جانب خداست. وجود این نعمت برای زندگی اجتماعی انسان ضروری است. اما گاهی انسان، این نعمت را در مسیر ناصحیح به کار می برد و هدف از آفرینش آن را فراموش می کند. گمان می کند که این تفاوت، دلیل برتری یک قوم و پستی قوم دیگر است. از این راه به فخر فروشی به حسب و نسب و دودمان دست می زند و از مدار عقل خارج، و بر مدار جهالت قدم می زند و زمینه تباهی خویش را فراهم می کند.
"همانگونه که برتری انسان ها در نژاد نیست و ملتی حق ندارد خود را از جهت حسب و نسب، بهتر و بافضیلت تر از دیگران بداند، کسی هم حق ندارد به دلیل حسب و نسب، خود را کمتر از دیگران بداند و در مقابل آن ها خود را ببازد." 4
قوم و قبیله نماد و علامتی برای شناسایی است و الا همه مردم از یک پدر و مادر هستند؛ یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکم مِّن ذَکرٍ وَأُنثَی? وَجَعَلْنَاکمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا؛ هان ای مردم همانا ما شما را از یک مرد و یک زن آفریده ایم و شما را به هیئت اقوام و قبایلی در آورده ایم تا با یکدیگر انس و آشنایی یابید.
چنین نیست که همه انسان ها در یک سطح باشند. نه. عده ای برتر از دیگران هستند. اما ملاک برتری این تفاوت های ظاهری نیست. این تفاوت ها تنها برای زندگی دنیایی است و با مرگ و عبور از دنیا، بی خاصیت می شوند: فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَینَهُمْ یوْمَئِذٍ وَلَا یتَسَاءَلُونَ؛5آن گاه که در صور دمیده شود، در آن روز پیوند و خویشی در میانشان برقرار نماند، و از هم پرس و جو نکنند.
در حالی که ملاک برتری نباید هیچ وقت بی خاصیت شود؛ باید همیشه مایه سرافرازی باشد. آنچه مایه سربلندی انسان در هر دو دوره زندگی دنیا و آخرت است، تقوا است. خداوند بعد از آن که هدف از خلقت قوم و عشیره را روشن می کند، صریحاً ملاک برتری را بیان میکند تا مبادا آن تفاوت ها عاملی برای فخر فروشی عده ای و چماقی بر سر عده دیگر شده و ارزش های کاذب، جایگزین ارزش های راستین شوند: إِنَّ أَکرَمَکمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاکمْ؛6 بی گمان گرامی ترین شما در نزد خداوند پرهیزگارترین شماست.
گرایش های قومی و قبیلگی تا وقتی در مسیر کارکرد طبیعی اش باشد، پسندیده است. اما وقتی از مسیر الهی خارج شده و میزان شخصیت و فضیلت شود، "سم مهلکی" 7 می شود که گریبان جامعه را خواهد گرفت.