بازدید امروز : 38
بازدید دیروز : 20
کل بازدید : 366233
کل یادداشتها ها : 1747
دیگر مخاطبان تلویزیون عادت کردهاند که ماه رمضانها، دم افطار، منتظر برنامه «ماه عسل» باشند، برنامهای که قصه میگوید و قصه آدمهای کمتر دیده شده جامعه را از زبان خودشان روایت میکنند. ده سال است که ماه عسل از شبکه سه سیما پخش میشود و مهمانهایش بهفراخور روزگار این سالها تغییر کردند. اما پنجشنبه هفته گذشته، برنامه ماه عسل میزبان خانواده شهید مدافع حرم، «فرمانده شهید جواد حسناوی» بود.
در سالهای نهچندان دور، کمتر رسانهای، قصه شهادت مظلومانه شهدای مدافع حرم، را تصویر میکرد اما حالا در یکی از پرمخاطبترین برنامههای تلویزیون، خانواده یک شهید مدافع حرم حضور یافتند تا وجه جدیدی از واژه شهادت را تصویر کند.
بهبهانه اینهمه ویژگی به پشت صحنه ماه عسل رفتیم، جلوی درب استودیو مینیبوس واحد سیار صدا و سیما به چشم میخورد. از درب استودیو که وارد شوید، در قسمت راست خود پلههایی را میبینید که به اتاق مهمانان میرسد، قسمت چپ خود محل ضبط برنامه ماه عسل را مشاهده میکنید که چیزی شبیه به یک زمین فوتسال است و با پارچه بلند مشکی پوشانده شده است؛ همان صحنه ماهگونه.
پلههای استودیو را که بالا بروید به اتاق مهمانان میرسید، اتاقی نسبتاً بزرگ که نقطه تمرکز آنها تلویزیونی است که شبکه سه سیما را نشان میدهد، دو نفر از اعضای اتاق سوژه با هم درحال گفتوگو هستند و از ویژگی داستان امروز ماه عسل میگویند، اینکه موضوع امروزشان اولین باری است در ماه عسل اتفاق میافتد و در حال حاضر مهمترین موضوع منطقه است. احسان علیخانی وارد اتاق میشود و نکاتی را یادآور میشود و بعد بهسمت اتاق گریم و تعویض لباس میرود.
شگفتیهای ماه عسل امروز از راه میرسند، خانواده شهید حسناوی که پسر بزرگشان شهید جواد حسناوی است؛ همان فرمانده شجاع. پدر شهید اهل کربلا است و مهربان. از همان ابتدایی که میرسد همه را در آغوش میکشد.
خانواده حسناوی مینشینند و اعضای اتاق سوژه روبهروی آنها، بعد از خوشامدگویی به قسمت مهم کارشان میرسند، داستان فرمانده جواد! شروع به مرور داستان میکنند تا آن را نظم ببخشند. علیخانی که گریم کرده است و کت و شلوار به تن کرده است وارد اتاق میشود و نکاتی را به خانواده حسناوی یادآور میشود.
خانواده حسناوی و مستندساز این داستان برای گریم بهسمت اتاق گریم میروند، عوامل برنامه جنب و جوشی بیشتر پیدا میکنند، یکی از اعضای برنامه داخل اتاق میشود، "احسان، بلند شو بریم روی صحنه 30 ثانیه دیگه میرویم روی آنتن"، بعد بلند فریاد میزند "30 ثانیه تا آنتن"، علیخانی خود را به صحنه میرساند.
دعای فرج پخش میشود، علیخانی روی صحنه میآید و پلاتوی سلام خود را میگوید، بعد از آن تیتراژ برنامه پخش میشود و علیخانی دوباره روی صحنه میآید، پلاتوی دوم خود را میگوید و بینندگان را به تماشای پشتصحنه روز گذشته ماه عسل دعوت میکند، دوباره علیخانی روی صحنه میآید و این بار از مهمانهای برنامه دعوت میکند که وارد صحنه ماه عسل شوند، دربهای الکترونیکی داستانهای ماه عسل باز میشود و خانواده حسناوی وارد صحنه ماهگونه ماه عسل میشوند.
پدر داستان امروز «ماهعسل» اهل عراق و مادر هم اهل خرمآباد هستند که در سال 62 با هم ازدواج کردند.
علی حسناوی پدر شهید جواد حسناوی بعد از اینکه دو برادرش را در عراق اعدام کردند و خودش هم جزو کسانی است که بهدست عراقیها شکنجه شد به ایران میآید و با خانواده همسرش آشنا میشود. ابتدا خانواده همسر مخالفت میکنند اما بعدها راضی میشوند. حاصل این ازدواج سه پسر و دو دختر است، آنها بعد از سقوط رژیم عراق سال 86 به عراق برمیگردند.
مستند اول پخش میشود، مدت آن 5 دقیقه و 26 ثانیه. ماه عسل صحنهای با 6 دوربین دارد که یک دوربین آن روی سقف بسته شده است، سقف استودیو پر از پروژکتور و دستگاههای نور است، در قسمت چپ من و درست روبهروی احسان علیخانی تلویزیونی است که بدون صدا شبکه سه را نشان میدهد که در آن علیخانی میبیند که چه تصویری در حال حاضر از برنامه در حال نمایش است.
گریمور بهسرعت روی صحنه میآید و دوباره گریمها را تقویت میکند، سکوت در پشتصحنه حکمفرماست، همه صحنه را بوی رنگ فرا گرفته است، گویی در قسمتی دیگر چیزی را رنگ میکنند، مستند تمام میشود.
بعد از پخش مستند از حضور فرمانده جواد در بغداد، از نحوه شهادت جواد پسر بزرگ خانواده صحبت میشود.
محسن پسر دیگر خانواده که چهار سال از قهرمان داستان شهید جواد حسناوی کوچکتر است و همرزم برادرش بوده است، شروع به سخن گفتن میکند: جواد در ابتدا دو بار در سوریه زخمی شد و بعد که مسئله عراق پیش آمد احساس خطر کردیم، چرا که تکفیریها به حرم امام حسین(ع) و امام علی(ع) نزدیک میشدند.
علیخانی بعد از صحبتهای برادر شهید از مستندسازی دعوت میکند. این مستندساز، مستند «فرمانده جواد» را ساخته است، وی خود را معرفی میکند: من روحالله رفیعی کارگردان مستند «فرمانده جواد» هستم. وی علت انتخاب شهید جواد حسناوی و خانوادهاش برای ساخت مستند، عراقی بودن پدر و ایرانی بودن مادر فرمانده جواد عنوان میکند.
علیخانی رو به مادر میکند و میگوید: با وجود اینکه خانواده شما از جنگ فراری است چرا راضی شدید که جواد به جنگ تکفیریها برود؟ مادر داستان پاسخ میدهد: ابتدا میگفت میخواهم بروم ایران درس بخوانم. بعد سر از سوریه درآورد و نزدیک به چهل روز آنجا ماند و با اصرارهای من هم برنگشت. بعد از آن که دوباره خواست برود جلویش را نگرفتم چون گفت باید برویم از حرم سیده زینب(س) دفاع کنیم.
پدر داستان صحبتهای مادر را تکمیل میکند: من هم هیچ مخالفتی با حضور فرزندانم در جبهه جنگ با تکفیریها نداشتم و دائم در نماز برایشان دعا میکردم. بهنظر من حق عموهای خود را گرفت و افتخار من است که از حرم سیده زینب(ع) دفاع میکرد.
علیخانی از دلیل آرامش و اینکه فرمانده جواد در مستند بسیار از شهادت سخن میگوید از برادر شهید میپرسد و وی پاسخ میدهد: "جواد آرزویش شهادت بود". مستندساز داستان هم حرفهای برادر داستان را تأیید میکند.
علیخانی از نحوه شهادت فرمانده جواد پرسید و برادر پاسخ داد: در منطقه بلد تکفیریها جواد را ترور کردند. ما مسلح نبودیم اما زمانی که تیر خورد از ماشین پیاده شد، با توجه به اینکه در بازار بودیم جواد از دیگر دوستان خواست که تیراندازی نکنند. بعد از اینکه جواد را به بیمارستان رساندیم تکفیریها برای اطمینان از شهادت وی آمدند و با درگیریای که به وجود آمد هفت نفر دیگر از بچهها هم شهید شدند.
مادر جواد نیز گفت: آن روز من روزه گرفته بودم و تماسهایی با جواد داشتم اما دوباره دخترم بهخاطر خوابی که دیده بود از من خواست تماس بگیرم اما کسی جواب نداد و از طریق اخبار متوجه شهادت جواد شدم. خیلی سخت گذشت اما زمانی که جواد را در حرم امام حسین(ع) دیدم به یاد حضرت زینب(ع) افتادم و آرام شدم.
برادر داستان صحبتهای مادر را تکمیل میکند: من این راه را ادامه میدهم مثل جواد که به هدفش رسید. من هم میخواهم به هدفم و راهی که دوست دارم، برسم.
علیخانی رو به دوربین میکند و میگوید: این داستان از «ماه عسل» هم به پایان رسید تا قابی دیگر از این برنامه در شبی دیگر رقم بخورد.
دوربینها جمع میشوند، عوامل برای ضبط پشتصحنه امروز روی صحنه میآیند، تندیس ماه عسل را به خانواده حسناوی و مستندساز داستان تقدیم میکنند، علیخانی دوباره روی صحنه میآید و با مهمانان سلفی میگیرد.
نور صحنه خاموش میشود، مهمانان برای افطار به اتاق میروند، سفره افطار روی میز انداخته شده است، چای، آش، پنیر، هندوانه، میهمانان افطار میکنند، بعد از افطار خانواده حسناوی را به اتاق مجاور میبرند و در آنجا بخش پشتبام ماه عسل را ضبط میکنند و اینگونه ماه عسل یکی از مهمترین شبهای خود را پشت سر میگذارد.
ماهتون عسل