بازدید امروز : 26
بازدید دیروز : 27
کل بازدید : 366726
کل یادداشتها ها : 1747
1. مهریه سنگین
کسانی که مهریهی بالا برای خانمشان قرار میدهند، به جامعه ضرر میزنند. خیلی از دخترها توی خانه میمانند، خیلی از پسرها بیزن میمانند، بهخاطر اینکه این چیزها وقتی در جامعه رسم شد، سنت و عادت شد، به جای «مَهرُ السّنّة»، به جای اینکه مهر پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) سنت باشد، وقتی مهر جاهلی سنت شد، اوضاع، اوضاع جاهلی خواهد شد.
حاج حسین یکتا :
سال ها باید بگذرد تا دنیا شهدای ما را بشناسد، ما دو ماه پیش رفته بودیم هندوستان و در آنجا جمعی از مسلمانان کشمیر که حدود 400 تا 500 دانشجو بودند ما را دعوت کردند،این جوانان در بین یک میلیارد هندوستانی زندگی می کردند و در آن فرهنگ جامعه گوشه ای جمع شده بودند و کتابی می خواند و همه با هم گریه می کردند.
من از یکی از دوستان پرسیدم مگر مقتل می خوانند، گفت نه کتاب پرواز تا بی نهایت شهید بابایی که به زبان اردو آن را ترجمه کرده اند، آنها می گفتند ما می خواهیم عاکف را پیدا کنیم و از وی اجازه بگیریم که خاک های نرم کوشک را به اردو ترجمه کنیم.
مگر در دنیا چه خبر است چه کسی برنده و چه کسی باخته است؟ آن مادری برنده است که جوانش را هشت سال سیر ترشی انداخت و به جبهه نفرستاد؟ و یا آن مادری که با کار بچه اش را بزرگ کرد و فرستاد کردستان تا سرش از تنش جدا شود و به بچه اش گفت برو جبهه تا شهید شوی؟
برگردیم و کتاب هایی پیدا کنیم که به ما سبک زندگی را نشان می دهد آزاده ها کتاب هایشان پر از آموزه های سبک زندگی است. در کتاب «پایی که جا ماند» رزمنده می گوید عراقی ها عکس امام را در جیبم پیدا و پاره کردند و روی صورتم ریختند؛ اما امروز ما می بینیم که در عراق می گویند خمینی سبز به ما بده چقدر همه چیز عوض شده است حالا صدام کجاست؟
به گفته امام خمینی(ره) خودش خود را کشت، مگر امام خمینی(ره) نگفته بود که صدام جز خودکشی راهی ندارد، حالا قذافی کجاست؟ مبارک کجاست؟ در راهیان نور بودیم که یک دختر آمریکایی جلوی مرا گرفت و گفت می شود از این خاک ها را کمی به نیویورک ببرم؟ گفتم مگر این خاک چه چیزی دارد؟ آن دختر گفت در نیویورک می توانم با آن صحبت کنم تا دلم آرامش بگیرد؛ مگر امام خمینی(ره) نگفته بود که تا ابد اینجا و این خاک دارالشفاء دوستداران است.
حاکمیت شهدا بر دلها شروع شده است شهدا دارند بر عالم حکومت می کنند، واقعا زشت است بچه لبنانی از بچه ایرانی جلو بزند، بچه حرب اللهی های لبنان به خودم می گفتند که هر جا گیر می کردیم خاک های نرم کوشک می خواندیم آخر ما چقدر سند بیاوریم که خمینی(ره) حق بود و شهدا حق بودند؟
امام (ره) فرمودند ما یک لحظه از این جنگ پشیمان نیستیم تکلیف ما چیست؟ چرا شهدا می خواستند و می شد و ما می خواهیم، نمی شود؟ چرا آنها می گفتن و می شود و ما می گوییم و نمی شود؟ ما باید دلمان را به دست بگیریم و در خانه علی ابن موسی الرضا(ع) برویم و به شهید برونسی توسل کنیم.
جنگ امروز شروع شده است، جنگ این دفعه نفر به نفر و نفس به نفس است، تصرف عقول و قلوب شروع شده است آنها می خواهند عقل جوان های ما را درگیر کنند و به شک بیندازند. امروز یک عبدالحسین برونسی آرزوست. یک حسن باقری و کاوه و همت آرزوست. ما شهرمان را ول کردیم هنوز خدا هست هنوز حضرت زهرا(سلام الله علیها) هست، فکری به حال شهر دلمان بکنیم.
جوان بسیجی دغدغه دار باید به داد دختر و پسرهای امروز برسد، این طوری نمی شود جنگ را مدیریت کرد. نبرد نبرد نابرابری است جنگ ایمیل به ایمیل است، چت به چت، وبلاگ به وبلاگ و کامپیوتر به کامپیوتر در این جنگ باید خون دل خورد.
یک بچه بسیجی باید در یک جیبش شربت آلومینیوم جی و در یک جیبش قرص قلب زیر زبانی باشد، *زشت است؛ دشمن بیاید در وطن و شهر ما جایی را بگیرد امروز دشمنان وارد صحنه شدند ولی شهیدان نیز آمده اند تا در دوران پر از فساد شبهه و فسق فجور «مستشهدین بین یدی» را تربیت کنند؛ اگر امام زمان(عج) بیاید دانه درشت ها را انتخاب می کنند؛ بیایید، دانه درشت صحنه مبارزه با کفر باشید.
*منظور از قرص زیر زبانی و... این است که درد داشته باشد باشد و از درد دغدغه ها خوابش نبرد و از بس که شبانه روز کار انقلابی نفس به نفس می کند با این قرص ها خودش را سر پا نگه بدارد[از زیادی کار و تکاپو]، و با این قرص ها بخوابد[از فرط دلمشغولی ]!
مراسم عزادارى امام حسین(ع) نخستین بار در روز یازدهم محرم سال 61 هجرى در کنار اجساد مطهر شهیدان توسط اهل بیت علیه السلام برگزار گردید.
پس از آن هنگام ورود کاروان اسیران به کوفه، امام زینالعابدین(ع) و حضرت زینب(س) و ام کلثوم(س) براى مردم کوفه که براى تماشا آمده بودند، سخنرانى کردند. در پى این سخنرانیها صداى ضجه و گریه از خانهها و مردم کوفه بلند شد. که به نوعی عزاداری برای شهدا و افشاگری امویان بود.
گرچه عزاداری برای حسین بن علی(ع) و خاندان و یاران او به شکلهای مختلفی در طول تاریخ اسلام برگزار می شد، اما این مراسم، آن هم در حدّی گسترده به صورت سازمان یافته و با دستور و حمایت حکومت، از زمان آل بویه در بغداد آغاز گردید.
دسته های عزاداری در شکل جدید، نخستین بار در سال 352 به وجود آمدند.
به دستور معزّالدوله، در عاشورای سال 353 عزای عمومی اعلام شد و از مردم خواسته شد که با پوشیدن جامه سیاه، اندوه خود را نشان دهند. در عاشورای سال 352 نیز گریه و ندبه برای امام حسین(ع) و نوحهخوانی و برپایی ماتم برای آن امام برگزار گردید. در این روز با آویختن پارچههای سیاه، اعلام عزا نمودند. در روز عاشورا مردم حتی برخی علمای حنفی مثل خواجه علی غزنوی و امام نجم الدین بلعمانی حنفی ، سفیانیان را لعن می کردند، دستار از سر باز کرده نوحه میخواندند و خاک بر سر می افشاندند.
در سال 398 که روز عاشورا مصادف با عید مهرگان بود، مراسم عید را به تأخیر انداختند.
مورخین به برپائی این مراسم در تمام طول سلطه آل بویه اشاره دارند، اما در همان دوره، با گسترش برگزارى مراسم روز عید غدیر و روز عاشورا و حساسیت اهل سنت و وقوع درگیریهای متعدد، اهالى محله کرخ از برگزارى این مراسم منع شدند. در سال 393 هم شیعیان از برگزاری مراسم مذهبی خود منع شدند، هم اهل سنت. هر چه حکومت آلبویه به پایان عمر خود نزدیک مىشد و ضعف آن بیشتر می گردید، سلاطین آلبویه مىکوشیدند به هر نحو ممکن، برگزارى مراسم عاشورا و عید غدیر را، که خود بانى آن بودند، ملغى کنند. اما پافشارى شیعیان براى برگزارى مراسم عاشورا ادامه یافت.
در سال 402 قمرى فخرالملک، وزیر سلطان بهاءالدوله برگزارى مراسم عاشورا را آزاد اعلام کرد و براى جلوگیرى از وقوع فتنه تدابیرى اندیشید، ولى بار دیگر خودش در سال 406 قمرى برگزارى مراسم عاشورا را منع کند، که اصرار شیعیان به برگزارى آن، باعث نزاع آنها با ساکنان محله بابالشعیر شد و تعداد زیادى در این نزاع کشته شدند.
سلاطین سلجوقى از دوستداران ائمه شیعه بودند. ملکشاه به همراه خواجه نظام در سال 479ق به زیارت کاظمین، نجف و کربلا رفت. محمد بن عبدالله بلخى پس از سخنرانى و وعظ براى عالمان، مسئولان و طلاب نظامیه اهل سنت، روضه مىخواند و از مظلومیتهاى اهلبیت پیامبر یاد مىکرد. این رسم تا اوایل سلطنت طغرل سلجوقى در بغداد و شهرهاى دیگر ایران معمول بوده است. در ابتداى قرن هفتم، چون محمّد خوارزمشاه خواست علاء الملک ترمذى از سادات حسینى خراسان به عنوان خلیفه در برابر الناصر عباسی مطرح کند، تا حدود زیادى نفوذ معنوى خلفاى عباسى ـ که حامى مذهب سنّت بودند ـ رو به کاهش گذاشت و سرانجام در نیمه دوم قرن هفتم در سال 656ق با سقوط بغداد و حاکمیت یافتن ایلخانان در ایران و عراق، مذهب اهل سنّت با بحران جدى روبهرو شد.
از این رو فرصت مناسبى براى توسعه تشیع و برگزارى شعائر و مراسم مذهبى آن فراهم گردید و با روى خوش نشان دادن غازان خان به شیعیان و سرانجام با رسمى شدن مذهب تشیع در مدت کوتاهى در زمان "اولجایتو"، مراسم عزادارى عمومیت یافت. مردم هرات پایتخت تیموریان، در نیمه دوم قرن نهم با فرا رسیدن ماه محرم به برگزارى مجالس سوگوارى براى امام حسین(ع) اهتمام مىورزیدند و حتى شاهزادگان و امرا نیز به برگزارى مجالس عزا همت می گماشتند.
با روی کار آمدن دولت صفویّه و در آوردن مملکت به صورت کشوری شیعه و مقتدر، سرودن شعر در مدح و رثای ائمه و شهدای کربلا برای شاعران افتخاری بس بزرگ محسوب میشد. و این تأثیری فراوان بر آینده آیین سوگواری محرم گذارد، به گونهای که تظاهرات شکوهمند شیعیان در محرم هر سال، در نشر و اشاعهی مذهب تشیّع در فلات قارّه ایران، مساعدت فراوانی کرد. در این زمان کتاب «روضة الشهداء» به رشته تحریر درآمد و قوه محرکه ای شد برای پیدایش مراسم محرم که از بطن آن، سبک تازهای از فعالیّت به نام روضه خوانی یا قرائت «روضة الشهداء»، به وجود آمد. دو قرن و نیم بعد، این سبک به منزله رشته ای در آمد که به وسیله آن، اشعار غنائی و متون و نمایشهای تعزیه به هم بافته شدند.
در طول دوره صفویه شکل مهم و معروف دیگری از نمایش مذهبی پدید آمد که در ارتباط با واقعهی کربلا و شهادت امام حسین و یارانش بود. غالب این داستانها از کتاب «روضة الشهداء» گرفته می شد و از اوایل سده شانزدهم در میان شیعیان به گونهای گسترده انتشار یافت. از این زمان به بعد تکیه ها و حسینیه ها و موقوفات مربوط به عزادارى امام حسین(علیه السلام)در ایران شکل گرفت. دولت مغولان و گورکانیان هند که از دولت صفویه متأثر بودند،مراسم عزاداری امام حسین(ع) را برپا میداشتند. گزارشات متعدّدی از اجتماعات مزبور در دوره صفویه که اکثراً توسط فرستادگان سیاسی اروپا، مبلّغان، بازرگانان و سیاحان به ثبت رسیده.
از عزاداری در دوره افشار و زند گزارش های مهمی نقل شده است و همین گزارشات، شروع تعزیه خوانی را مربوط به دوره کریم خان میدانند. در عصر قاجار، خون آلود کردن سر و صورت با تیغ و قمه زدن به فرق سر به مراسم سینه زنی اضافه شد.
یکی از بزرگترین خطراتی که شکل گیری رابطه شما را تهدید می کند، این است که زنان در جایگاه مادر قرار می گیرند.
علاقه زیاد در ابتدای نامزدی و عقد باعث می شود شما مدام در کنار یکدیگر باشید و از یکدیگر حمایت و مراقبت کنید.
مرحوم کلینی در کتاب روضه کافی از امام صادق علیه السلام روایت می کند که فرمود: در بنى اسرائیل مرد عابدى بود که به هیچ وجه به دنیا آلوده نشده و گرد آن نگشته بود، شیطان که از وضع او رنج می برد، از بینى خود فریادی کشید، لشکریانش به دور او جمع شدند، بدانها گفت: کدام یک از شما می تواند این شخص را از راه به در کند؟
یکى گفت: من. گفت: از چه راهی به سراغش می روى؟ پاسخ داد: از راه زنها.
شیطان گفت: تو حریف او نیستى، چون او زنان را نیازموده (و لذتى از آنها نبرده که گول بخورد). دیگرى گفت: من.
پرسید: تو از چه راهی گولش می زنى؟ گفت: از راه باده گسارى و خوشی ها. بدو گفت: تو هم مرد این کار نیستى چون او اهل اینها نیست.
سومى گفت: من او را گمراه می کنم، پرسید: از چه راهی؟ گفت: از راه کار خیر.
شیطان گفت: برو که تو حریف او هستى.
شیطانک بیامد و در برابر او جایى را انتخاب و شروع به نماز خواندن کرد.
و آن عابد چنان بود که شبانه روز قدرى می خوابید و استراحت می کرد، ولى شیطانک هیچ نمی خوابید و استراحت نداشت و یکسره نماز می خواند.
آن مرد عابد که خود را در برابر او کم ارزش دید و عبادتش را کوچک شمرد، به نزد آن شیطانک رفت و بدو گفت: اى بنده خدا چه چیز تو را بر این همه نماز خواندن نیرو داده است؟
پاسخش را نداد.
بار دوم پرسید، باز هم پاسخش را نداد. تا بار سوم که پرسید گفت: اى بنده خدا من گناهى کرده ام
و از آن توبه نمودهام و هر گاه آن گناه را به خاطر مىآورم به نماز خواندن نیرو می گیرم.
مرد عابد گفت: آن گناه را به من هم بگو تا انجام دهم و دنبالش توبه کنم و در نتیجه (مانند تو) بر خواندن نماز نیرو بگیرم. شیطانک بدو گفت:
به شهر برو و سراغ فلان زن فاحشه را بگیر و دو درهم به او بده و با او درآویز و کام خود برگیر (و سپس توبه کن تا مانند من بر عبادت نیرو بگیرى).
عابد گفت: دو درهم را از کجا بیاورم؟ من که نمی دانم درهم چیست؟ شیطان از زیر پاى خود دو درهم بیرون آورده به او داد. عابد برخاست و با همان جامه و لباس خود که در آن عبادت می کرد به شهر درآمد و سراغ منزل آن زن را گرفت، مردم او را به خانه آن زن راهنمائى کردند و گمان کردند براى موعظه او آمده است.
عابد به نزد آن زن رفت و دو درهم را پیش او انداخت و بدو گفت: برخیز. زن برخاست و به درون اطاق خود رفت و به مرد عابد گفت: داخل شو.
عابد به درون اطاق رفت. آن زن بدو گفت: اى مرد تو در وضع و لباسى به خانه من آمدهاى که معمولا کسى با این وضع و لباس نزد من نمی آید، شرح حال خود را براى من بگو، عابد سرگذشت خود (و شیطان) را براى آن زن تعریف کرد.
زن گفت: اى بنده خدا ترک گناه آسانتر از توبه کردن است، و چنان نیست که هر کس توبه کند بدان برسد (و توبهاش پذیرفته گردد)، به نظر می رسد که آن کس (که این راه را پیش پاى تو گذارده) شیطانى بوده در نظرت مجسم شده (تا تو را از راه به در کند) اکنون بازگرد کسى را (در آنجا) نخواهى دید. عابد برگشت و آن زن همان شب از این جهان رفت، و چون صبح شد دیدند بر در خانه اش نوشته شده: بر سر جنازه این زن (براى دفن و کفن او) حاضر شوید که او از اهل بهشت است. مردم همه در شک و تردید فرو رفتند، و به خاطر همان تردیدى که در کار او پیدا کرده بودند تا سه روز جنازهاش را به خاک نسپردند، خداى ـ عز و جل ـ به پیغمبر آن زمان وحى فرمود: بالاى جنازه فلان زن برو و بر آن نماز بخوان و به مردم بگو: بر او نماز بخوانند که من او را آمرزیدم و بهشت را بر او واجب کردم چون فلان بنده مرا از گناه و نافرمانى من باز داشت.
منبع: کتاب روضه کافی، شیخ کلینی، ترجمه آیت الله رسولی محلاتی، ج 2 ص 24
روزی انوشیروان بر بزرگمهر خشم گرفت و در خانه ای تاریک به زندانش فکند و فرمود او را به زنجیر بستند.
چون روزی چند بر این حال بود،کسری کسانی را فرستاد تا از حالش پرسند. آنان بزرگمهر را دیدند با دلی قوی و شادمان.بدو گفتند:
در این تنگی و سختی تو را آسوده دل می بینم!
گفت: معجونی ساخته ام از شش جزئ و به کار می برم و چنین که می بینید مرا نیکو می دارد.
گفتند:…
آن معجون را شرح بازگوی که ما را نیز هنگام گرفتاری به کار آید
گفت:آری جزء نخست اعتماد بر خدای عزوجل است.
دوم آنچه مقدر است بودنی است.
سوم شکیبایی برای گرفتار بهترین چیزهاست.
چهارم اگر صبر نکنم چه کنم،پس نفس خویش را به جزع و زاری بیش نیازارم.
پنجم آنکه شاید حالی سخت تر از این رخ دهد.
ششم آنکه از این ساعت تا ساعت دیگر امید گشایش باشد چون این سخنان به کسری رسید او را آزاد کرد و گرامی داشت.
!!! نترسید با کلید روحانی فرق داره !!!
اگر فرض کنیم که شما مدت هشتاد و پنج سال عمر کنید حال 10 سال بیشتر یا کمتر و اگر فرض کنیم که در سن بیست و پنج سالگی ازدواج کنید، انتظار می رود مدت 65 سال با 10 سال کم و زیاد با همسر خود زندگی کنید.
شوخی نیست رفیق، 65 سال تمام! این زمان کمی نیست. پس بهتر است یاد بگیری که همسرت را راضی نگه داری، در این صورت تو نیز در کنار او خوشبخت خواهی بود. حتی اگر این راه حل ها طنزآمیز به نظر برسد!
یک راه حل ساده و آسان وجود دارد که به نظر عملی می رسد و آن از قول حکیمی است که گفته است:
هرگاه بین من و زنم اختلا فی باشد، او راه خود را در پیش می گیرد و من راه او را.
چو خانم روز را گوید شب است این
بگو آری همین ماه است و پروین
خلا ف رای خانم رای جستن
به خون خویش باشد دست شستن
? آقایان لطفا با همسر خود موافقت کنید
آقایان جوان به یاد داشته باشید که اداره کردن همسر و خوشبخت کردن او علم نیست بلکه یک هنر است. اصولا عیال شما علا قه ای ندارد که کسی با او مخالفت کند، پس شما هم سعی کنید با او موافق باشید. این کار سختی نیست به غرورتان هم بر نمی خورد، چون عیال شما به همان میزان که از مخالفت بیزار است، فراموشکار نیز هست. شما می توانید با او موافقت کنید اما دقیقا کار خود را انجام دهید و اگر با عکس العمل او مواجه شدید اظهار تاسف کنید.
? کاری را که همسرتان می گوید
? در درجه اول قرار دهید
سعی کنید مرد باهوشی باشید، خودتان حدس بزنید که برای خانمتان کدامیک بهتر است؟ کارهای عقب افتاده اداره شما که فردا رئیس آنها را از شما تحویل خواهد گرفت یا بازدید از مغازه ای که به تازگی حراج زده است؟ خب معلوم است حراجی مغازه بسیار بسیار مهمتر از کارهای بی اهمیت شماست. پس لطفا بهانه نیاورید و در اولین فرصت وقت خود را تنظیم کنید و با میل و علا قه به دیدار مغازه بروید. مقایسه این دو کار مثل مقایسه پشه و ببر است. در حکایتی، مردی با تفنگ به شکار ببر رفت. پس از طی مسافت طولا نی به ببر رسید و خواست نشانه گیری کند ولی پشه های مزاحم مانع کار او شدند. چاره چیست؟ تا شما پشه ها را از خود دور نکنید نمی توانید ببر را شکار کنید. پس این درسی آموزنده است. اول افراد نزدیک به خودتان را راضی کنید که منظور همان همسر مهربان شماست و سپس به کارهای بیرون از منزل بپردازید.
? معذرت خواهی یادتان نرود
بی زحمت وقتی از شما خطایی سرمی زند اظهار تاسف کنید، وقتی هم که تقصیر از شما نیست باز هم اظهار تاسف کنید. در هر صورت شما چاره ای جز اظهار تاسف ندارید پس در انجام وظیفه خود کوتاهی نکنید. این اصلا به معنی زن ذلیل بودن نیست. این اقتدار و شهامت یک مرد را می رساند. معذرت خواهی هم یک نوع شهامت است.
یادتان باشد مطرح کردن این مساله که در دعوا حق با چه کسی است در اصل ماجرا هیچ تفاوتی ایجاد نمی کند چون این مساله سرانجام احساسات هر دو طرف را جریحه دار می کند و یک دعوای خونی وخاکی راه می افتد که از حوصله جوان های امروزی خارج است، پس از همان ابتدا با یک معذرت خواهی ناقابل این نتایج فجیع را برطرف کنید!
? در شرایط بحرانی لبخند را فراموش نکنید
? یک پند عارفانه: اگر بخندید دنیا هم به روی شما می خندد.
این پند را همواره آویزه گوشتان کنید، حتی زمانی که خانم با فریادها و غرغرهایش روی اعصاب شما پیاده روی می کند.
? از همسر خود تعریف کنید
باور کنید هیچ چیز از شما کم نخواهد شد اگر از همسر خود تعریف کنید و نشان دهید مدیون او هستید.
اگر همسر شما ساعت 7 صبح بیدار می شود از او تعریف کنید و بگویید: «خانم خوشحالم که با تو ازدواج کردم ، زنهایی را می شناسم که حتی ساعت 10 صبح هم به زور بیدار می شوند» اگر هم همسر شما ساعت 7 صبح بیدار نمی شود و جزو افرادی است که ساعت 10 هم به زور بیدار می شود باز هم از او تعریف کنید و بگویید: «همسر عزیزم از اینکه بعد از یک خواب کامل سرحال و شاداب هستی خوشحالم چون من زنهایی را می شناسم که با اخم و تخم از خواب بیدار می شوند» در هر حال این مسوولیت بر عهده شماست که در میان رفتارهای همسرتان یک نکته مثبت پیدا کنید و آن را به شدت به رویش بیاورید، در واقع باید در رفتار با خانمتان نیمه پر لیوان را ببینید!
البته یادتان باشد تعریفتان به جا و به موقع باشد واز هیچ موردی مبالغه نکنید. در این صورت می توانید روی تعارف های بجای همسرتان حساب باز کنید.
? هیچ گاه انتظار تشکر نداشته باشید
از همسر خود توقع نداشته باشید که برای خوش خدمتی های شما اظهار تشکر کند، زیرا این طبیعت انسان است که خوبی های دیگران را فراموش کند!
? دهانتان را ببندید
بعضی از آقایان جوان عادت دارند که برای به کرسی نشاندن حرف هایشان بگومگو کنند، نتیجه این کار به خوبی مشخص است، جنجال به پاخواهد شد. آقایان; برای شیرین شدن زندگی زناشویی تان هرگز و هیچ وقت حرف ناخوشایندی بر زبان نیاورید چرا که این حرف ها هیچ گاه در طول تاریخ بشریت موثر نبوده است و نتیجه ای جز ناراحتی به همراه نخواهد داشت.
ی? ک پیام اخلا قی: سبیل قلدری خود را از ته بتراشید و سبیل درویشی بگذارید!
? یادتان باشد: حتی یک ماهی هم اگر دهانش را ببندد هیچ وقت اسیر قلا ب نمی شود.
? نکته: اگر برای زندگی با همسرتان نیاز به شادی دارید، یاد بگیرید که همسر خود را دوست داشته باشید، در هر دقیقه به او نشان دهید که دوستش دارید ، این مساله را بارها و بارها در روز تکرار کنید، به او بگویید که دوستش دارید.
به مادرش بگوئید که عاشق دخترش هستید.
? زنان رویایی
و حالا خانم های جوان! بدانید که برای یک زندگی شاد و سالم این فقط همسر شما نیست که موظف است مسائلی رادر قبال شما رعایت کند. شما هم وظایفی بر عهده دارید که اگر از وظایف همسرتان بیشتر نباشد، مسلما کمتر نیست.
اما اول این نکته کلیدی را به خاطر داشته باشید که تنها زمانی که زن توانایی ایجاد تغییر درمرد را دارد زمان بچگی اوست، بنابراین هرگز تلاش نکنید که شوهرتان را تغییر دهید، سعی کنید شوهرتان را همان طور که هست دوست داشته باشید نه آن طور که دوست دارید باشد!
با وجود این اگر باز هم علاقمند هستید که تغییراتی در شوهرتان ایجاد کنید می توانید تعدادی از عادت هایش را که دوست ندارید در طول چند سال عوض کنید.
خانم های جوان یادتان نرود که شوهر شما ذاتا خیلی ساده است، موجودی با پوست سخت اما درون نرم، یک آناناس!
هر خانمی باید این را بداند که برای شادی خود، ناچار از داشتن شوهری شاد است. همه شوهر ها مثل هم هستند، درون آنها کودکی است که دوست دارد لوس شود با ظاهری شبیه آدمی بزرگ که با باطنش متفاوت است، اما در این مورد باز هم مطمئن باشید که هرگز نمی توانید شوهرتان را عوض کنید، پس او را همانطور که مادرش ساخته بپذیرید:
«پسر مامان»!
? به شوهرتان قدرت بدهید
اقدامات کوچک می توانند پیامدهای بزرگی داشته باشند، این پیامدها می توانند اوضاع را بهتر یا بدتر کنند.
فلسفه «راضی کردن خود» پدیده ای روانشناختی است که بین زن و شوهر بیشترین کاربرد را دارد. این پدیده به عنوان «پیگماسیون» هم شناخته می شود، پیگماسیون یکی از شخصیت های افسانه ای یونان است. او آنقدر به زیبایی مجسمه ای که خود تراشیده بود معتقد بود که سرانجام مجسمه جان گرفت.
حالا اگر شما فکر می کنید که شوهر شما یک پیگا است، مطمئن باشید که بعد از چند سال چنین خواهد شد. نظر شما روی شوهرتان و رفتاراو اثر می گذارد مخصوصا وقتی شما حضور دارید.
? وقتی شوهرتان به شما گل می دهد
در چنین شرایطی چه عکس العملی از خود نشان می دهید؟ فکر می کنید این کار وظیفه اوست یا با خود فکر می کنید دسته گلی که پریروز شوهر دوستتان به او هدیه کرده از دسته گل شوهر شما گران تر بوده است پس کار شوهرشما چندان ارزشی ندارد؟!
بعضی از خانم ها معتقدند که بهتر است شوهرشان پولی را که صرف خرید گل می کند، جهت خرید یک چیز دیگر صرف کند که ماندگاریش بیشتر از گل است.
? وقتی شوهرتان به خانه برمی گردد
وقتی شوهرتان به خانه برمی گردد بدخلقی نکنید، از فیش آب و برق و تلفن بعد از ظهر صاحب خانه که در مورد افزایش اجاره بها بود هم با او حرفی نزنید.
? از حرص و آز بپرهیزید
خانم های عزیز این شما هستید که راجع به زندگی خود تصمیم می گیرید، برآورده کردن نیازها یا برآورده کردن حرص!
نیازها برآورده می شوند اما حرص هرگز!
? شنونده خوبی باشید
وقتی شوهر شما با شما صحبت می کند درواقع در برابرتان دست به عمل می زند نه اینکه فقط حرف بزند، بنابراین شما باید خود را آموزش دهید، فعال باشید. نه شنونده ای منفعل! نقش شما این است که به شوهرتان آرامش دهید نه اینکه او را فراری دهید.
? به شوهرتان اعتماد به نفس بدهید
وقتی به شوهرتان اعتماد داشته باشید، اعتماد به نفس او هم افزایش پیدا می کند، باور کنید! به شوهرتان اعتماد داشته باشید چون اگر شما به او اعتماد نکنید هیچ کس دیگر هم به او اعتماد نخواهد کرد. با اعتماد کردن به شوهرتان، قدرت او را افزایش می دهید، پر و پاقرص ترین طرفدار او باشید، سردسته تشویق کنندگان.
کمک کنید شوهرتان سرش را بالا نگه دارد، مطمئنا قدش هم بلند تر خواهد شد!