بازدید امروز : 124
بازدید دیروز : 195
کل بازدید : 370946
کل یادداشتها ها : 1747
مؤسس? راهبردی دیده بان نوشت یکی از محورهای خبری در هفته های اخیر اخبار مربوط به گروهک تروریستی منافقین و حواشی انتقال اعضای این گروهک از عراق به کشور آلبانی بوده است.
به نظر می رسد که تا پایان ماه میلادی جاری تمامی اعضای این گروهک، کمپ آمریکایی لیبرتی در بغداد را ترک کنند و وارد اروپا شوند.
اما تا زمانی که اعضای این فرقه در عراق حضور دارند باید ماهیت عناصر باقیمانده این گروهک در عراق برای تنویر افکار عمومی داخل ایران و مردم عراق و بالاخص گروه های انقلابی مشخص باشد تا در صورت لزوم اقدامی مناسب در برخورد با منافقین صورت بگیرد.
بنابر برگزارش های رسیده، اسامی برخی از 60 عناصر مهم تشکیلات منافقین که در بین عناصر فریب خورده آنان در لیبرتی قرار دارند، به این شرح است:
فاطمه همدانی، مرضیه حسینی ، شهین حائری، مژگان مهدوی ، کبری طهماسبی، سعیده شاهرخی، محبوبه عالی، سیما حسامی، پریچهر نکو گویان، بتول یوسفی، مهرانه مستانی، مریم باغبان خطیبی، فریبا خداپرستی، سهیلا طریقی، مهین حبیب پور، گوهر صالحی، مهناز صمدی، مهین قبادی، معصومه (گلناز) نظری، حسین ربوبی(فضلی)، پرویز کریمیان(جهانگیر)، محمدرضا بوغداچی(احد)، محمدرضا منانی(فرهاد)، علی اکبر انباز(یوسف)، مشهود دیانتی(سیامک)، حجت بنی عامری، محمدرضا مرادی نسب(رسول)، اسماعیل مرتضایی(منصور)، مسعود خدابنده(رسول ای تی _ اطلاعات)، صمد کلانتری، جلال پراش منزه،
تقی شیاسی ارانی، حسین طیارزاده، سجاد شکوفی، علیرضا عرب خزائلی، کریم رشیدی(محراب)، مجتبی سارنچه، احمد شاعری، محمد الهی، مسعود پویان مهر، علیرضا پناهی، محمود رضا قلی، بهرام حسن زاده،
مسعود اصولی، سعید خبیری، مهدی خدایی صفت، مالک مرتضوی، علی نفیسی و بیژن معدنی.
این افراد، عناصری هستند که وظیفه پیاده سازی اعمال فرقه گرایانه مسعود رجوی در تشکیلات نفاق هستند و حتی حذف یکی از آنها می تواند زمینه مناسبی برای رهایی سایر اعضای فریب خورده باشد.
گفتنی است نیروهای مردمی جریان انتفاضه شعبانیه عراق در روزهای اخیر هشدارهایی را مبنی بر انتقامی دیگر از منافقین مخابره کرده بودند که به نظر می رسد در روزهای آتی اقدامی در این راستا صورت بگیرد.
انتفاضه شعبانیه مقابله با گروهک تروریستی منافقین را مرحمی بر آلامی می داند که اعضای این گروهک سالهای زیاد، بر مردم عراق تحمیل کرده اند.
وقتی پیچیدگی دنیای سیاست، آنهم در منطقه غرب آسیا که ما در آن قرار داریم به حدی است که ائتلافها و تقابلها نه سالانه و ماهانه که روزی و ساعتی تغییر میکنند و اتخاذ موضع نیازمند دخیل کردن فاکتورهای متعدد و پیچیده و درعینحال به شدت متغیر است، دنیای فردا را دنیای گفتمانها و نه موشکها دانستن، در بهترین حالت سادهلوحی و در بدترین حالت، دادن آدرس اشتباه برای پیشبرد مقاصد دیگر است.
با وجود شبهاتی که درباره انتساب یا عدم انتساب آن حساب توئیتر به ایشان وجود داشت، دلسوزان انقلاب و شخص آقای هاشمی، این توضیح را پذیرفتند و موضوع را تمام شده تلقی کردند.
اما انتشار کلیپی از سخنرانی چند هفته قبل ایشان در جمع فرهنگیان درباره پیشرفت اقتصادی و رابطه معکوس آن با نیروی نظامی، در کمال تعجب عمومی، نه تنها مؤید همان توئیت جنجالی بود، بلکه بسیار صریحتر و رادیکالتر منویات درونی هاشمی را آشکار میکرد.
در کلیپ منتشر شده، آقای هاشمی در سی و سومین اجلاس مدیران و رؤسای آموزش و پرورش، مورخ 20 مرداد، از آلمان و ژاپن بهعنوان مصادیق اقتصادهای پیشرفته دنیا یاد کردند و توفیق علمی و اقتصادی آنها را به توفیق اجباری آنها در محروم شدن از نیروی نظامی بعد از جنگ جهانی دوم مرتبط دانستند. به بیان ایشان، "چون سرمایههایشان از بخش پول تلف کن نظامی آزاد شد و به بخش علم و تولید و اقتصاد دانشبنیان رفت، به پیشرفت امروزی رسیدند، درحالیکه (به لحاظ نظامی) آسیبپذیر هم نیستند."
ایشان در ادامه از فرهنگیان میخواهند که این "«راه» را که در ایران هم باز شده، ادامه دهند تا در دوره دوم آقای روحانی به آنجا برسیم."(به کجا؟) اما این راه چیست که قرار است فرهنگیان ما هم وارد آن شوند؟ یعنی فرهنگیان هم باید در ذهن دانش آموزان کراهت و رویگردانی از نیروی نظامی را ترویج کنند تا «سرمایه» های ما آزاد شود و ما به سطح آلمان و ژاپن برسیم؟ یعنی همان طرح «ژاپن اسلامی» که در دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی مطرح شد، قرار است با «محرومیت» ما از نیروی نظامی در 4 ساله دوم جناب روحانی حاصل شود؟
در این جا دو سناریو مطرح میشود: سناریوی خوشبینانه و سناریوی بدبینانه که مع الاسف هر دو غمانگیز هستند.
به سناریو خوشبینانه بپردازیم. به این معنی که آقای هاشمی از سر اعتقاد قلبی و باور درونی چنین سخنی به میان آورده است؛ اما این سؤال مطرح میشود که چه گونه ممکن است که کسی که شماری از حساسترین مشاغل حکومتی را در اختیار داشته، سابقه مبارزاتی طولانی داشته و از سابقون انقلاب است، جنگی 8 ساله را مدیریت کرده و تجربه همه فراز و نشیبهای عالم سیاست را دارد، اکنون به این نتیجه خوشبینانه افراطی میرسد که اگر کشوری بیخیال نیروی نظامی شود، به پیشرفت اقتصادی و توسعه علمی میرسد و تازه دیگر «آسیبپذیر» هم نیست. البته صفت این نتیجهگیری، نه خوشبینانه که (با عذرخواهی از ساحت ایشان)، «متوهمانه» است.
حداقل انتظار از یک سیاستمدار کهنهکار که هماکنون عضو مجلس خبرگان مملکت و رئیس تشخیص «مصلحت» نظام است، کسی که یک روحانی است و تفسیر قرآن هم نوشته، این است که اگر آیه شریفه «واعدّو لهم مااستطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون» را در خاطر ندارد، اگر حدیث نبوی «فمن ترک الجهاد البسه الله ذلّا فی نفسه» را لحاظ نمیکند، اگر حدیث علوی «ان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله لخاصه الاولیائه» را متناسب ظرف مکان و زمان نمیداند، اگر با «سرنیزه و گرز یار منند دو بازو و دل شهریار منند» یا «مرا کشتن آسانتر آید ز ننگ» فردوسی و «رو قوی شو اگر راحت جهان طلبی» گلشن خراسانی هم میانهای ندارد، لااقل «آمریکایی» فکر کند!
لطفاً تعجب نکنید! عصبانی نشوید! صبر داشته باشید!
اگر سناریوی خوشبینانه درست باشد و آقای هاشمی باورمندانه این بحث و بحث دنیای گفتمانها را مطرح کرده باشند، تردیدی نیست که این باور چند روزه، چند ماهه و حتی چند ساله به وجود نیامده است.
اگر بخواهیم به طور اجمالی رد شکلگیری این باور در ذهن ایشان را بگیریم، شاید بتوان به حوالی سال 67 و اواخر دولت موسوی بازگردیم، زمانی که آقای هاشمی رئیس مجلس بود و کمکم از گفتمان چپ اسلامی که زمانی همدل با آن بود، فاصله میگرفت. مقطعی که مشاوران اقتصادی رئیس مجلس وقت، مرحوم محسن نوربخش و محمدحسین عادلی که در دولت چپگرای موسوی در حاشیه بودند، در گوش رئیس مجلس وقت ادبیات اقتصادی-سیاسی جدید را زمزمه میکردند: توسعه، جهانیسازی، اقتصاد آزاد، دست نامرئی ادام اسمیت، عرضه و تقاضا، اصلاح ساختاری، تعدیل اقتصادی.
عادلی و نوربخش که هر دو تحصیل کرده کالیفرنیای آمریکا بودند و طبق خاطرات آقای هاشمی تازه رفت و آمدها در کنفرانسها و مجامع بینالمللی اقتصادی و نهادهایی چون صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی را آغاز کرده بودند، البته خودشان واضعان پایهگذاران این ترمهای اقتصادی جدید نبودند، بلکه صرفاً نظریههای لیبرالی توسعه را بازتاب میدادند که آن روزها بهعنوان سکه رایج اقتصاد در «جهان سوم» از سوی نهادهای مالیه بینالمللی تبلیغ میشد.
به واقع نوربخش، عادلی، مسعود نیلی، محمد طبیبیان و دیگر همفکران آنها در وزارت اقتصاد و دارایی و سازمان برنامهوبودجه دولت هاشمی، تنها ناقلان و مبلغان اندیشههای نظریهپردازان توسعه لیبرالیِ عمدتاً آمریکایی بودند که از دو سه دهه قبلتر، تقریباً از میانه دوران جنگ سرد، برای مقابله با ایدئولوژی اردوگاه شرق (سوسیالیزم)، در حال نسخهپیچی برای کشورهای «جهان سوم» بودند، کشورهایی که حالا لقب جدیدی پیدا کردند: در حال توسعه.
والت ویتمن روستو، کورت ماندلباوم، فریدریش فون هایِک، جان مینارد کینز، میلتون فریدمن، فرانک نایت، ریچارد پوزنر، جرج استیگلر و...بتهای اقتصاد مدرن بودند که آراء و اندیشههایشان را تکنوکرات ها در کشورهای تشنه توسعه در «جنوب عقب مانده» همچون مایه حیات مینوشیدند و بهعنوان کتاب مقدس پیشرفت در کشورهایشان به کار میگرفتند.
نسخههایی که از دل ذوقزدگی و سرسپردگی یاران آقای هاشمی در برابر این اندیشهها، در وزارت اقتصاد، بانک مرکزی و سازمان برنامه به صورت «سیاست تعدیل» متجلی شد، همان بود که تورم 50 درصدی، فساد سیستمیک، اتلاف شدید منابع و افزایش سهمگین استقراض خارجی را رقم زد و حتی منجر به شورشهای خیابانی ناشی از فشار فقر در مشهد، قزوین و اسلامشهر شد.
خسارات عمیق و ریشهای ناشی از اجرای شتابزده نسخههای ترجمهای، بیتوجه به بسترهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در آن دوران، هنوز که هنوز است نه تنها گریبان اقتصاد کشور را رها نکرده که عمیقتر و شدیدتر هم شده است و یکی از دلایل آن استمرار همان طرز تفکر تسلیم طلبانه و شیفتهوار نسبت به غرب در بدنه مدیران کشور است. شرح این ماجرا مثنوی هفتاد من کاغذ است که در این مقال و مجال نمیگنجد؛ اما اینها را گفتیم که به این جا برسیم که الگوی آمریکایی، بهعنوان قبلهگاه همه غرب-شیفتگان درباره نسبت توسعه اقتصادی و نظامیگری چیست تا معلوم شود که «کدخدا» چه اندازه خود به نسخههایی که برای «جهانسومیها» میپیچد، پایبند است.
بخش نظامی، خاستگاه توسعه فناوری
گرچه بر اساس تصور شاعرانه و احساساتی که آقای هاشمی از خود بروز میدهد، حصول منفعت عام از بخش نظامی بسیار دور از ذهن به نظر میرسد، ولی عملاً بخش عمدهای از فناوریهای مدرن که در حال حاضر تصور زندگی بدون آنها مشکل به نظر میرسد، محصول مستقیم یا غیرمستقیم بخش نظامی هستند.
انرژی صلحآمیز هستهای، رایانهها، داروها، صنایع سنگین و حتی کنسرو ماهی تن و حتی چای کیسهای! همه محصولات بلا واسطه نیروی نظامی هستند.
GPS (سیستم جهانی مکانیابی)، پروژه وزارت دفاع آمریکا در دهه 1970 بود که در دهه 1980 به دستور رونلد ریگان استفاده عمومی از ان مجاز شد. هدف اولیه ابداع سیستم GPS تشخیص دقیق هدف شلیک موشک و تعیین دقیق موقعیت زیردریاییهای نظامی بود.
شبکههای تلگراف، بهعنوان اولین سیستم سراسری ارتباطات، اول بار در جریان جنگ داخلی آمریکا، برای تسهیل ارتباط «ستاد و صف» بین نیروها ایجاد شد.
پنیسیلین، اولین و پرمصرفترین آنتیبیوتیک دنیای پزشکی، در جریان جنگ دوم جهانی برای درمان عفونت در جبهههای نبرد کاربرد گسترده یافت و به تولید صنعتی رسید.
سیستم رادار (مخفف کشف و تنظیم امواج رادیویی) سیستمی بود که تحقیق و ساخت آن برای مقاصد نظامی از پیش از جنگ دوم جهانی در زیرمجموعه نیروهای نظامی آغاز شد و به بهرهبرداری رسید.
موتور جت، یکی از پرهزینهترین و مهمترین پروژههای نظامی بود که در طول جنگ دوم جهانی هم از سوی آمریکاییها و هم نازیها پیگیری میشد.
نایلون و الیاف مصنوعی، ساعت مچی، غذاهای کنسروی، خودروی شاسیبلند، پهپادها و دهها و صدها اختراع بزرگ و مهم همگی محصولات صنایع نظامی کشورهای مختلف بهویژه امریکا بودند. حتی همین «اینترنت» که انتشار هرازچندگاه سخنان رفسنجانی در آن حاشیهساز میشود و موجبات تکدر خاطر ایشان را فراهم میآورد، در اصل پروژهای موسوم به «APPANET » در زیرمجموعه وزارت دفاع آمریکا در اواخر دهه 1960 بود که امروز به جزی از زندگی بسیاری از آدمیان تبدیلشده است.
محض اطلاع جناب هاشمی یادآور میشویم که مجموعهای عظیم در زیرمجموعه وزارت دفاع آمریکا، با نام «آژانس پروژههای تحقیقاتی پیشرفته دفاعی» (DARPA ) سالانه میلیاردها دلار از بودجه دفاعی را صرف تحقیق و توسعه فناوریهای نوین میکند که جیپیاس، اینترنت و هواپیمای رادار گریز از محصولات آن بودهاند.
طبق آمار «موسسه بینالمللی مطالعات راهبردی»، بودجه نظامی سال 2015 آمریکا 597 میلیارد دلار بوده است و آمریکا با اختصاص 2.4 درصد GDP خود به امور نظامی رکورددار در دنیاست. این بودجه بیش از 4 برابر بودجه کشور دوم این فهرست، یعنی چین با جمعیت 1.4 میلیاردی است. نکته جالبتر این که همین ژاپن و آلمان مورد نظر آقای هاشمی، با بودجه سالانه 41 و 36 میلیارد دلار در سال، در رده 7 و 8 بودجه نظامی دنیا قرار دارند.
حتی رژیم صهیونیستی با جمعیت حدود 8 میلیونی، با 18.6 میلیارد هزینه-کرد نظامی در سال در رده 15 جهان قرار دارد.
شرکتهای بزرگ صنایع نظامی لاکهید مارتین (فروش سالانه 37 میلیارد دلار)، بوئینگ (32 میلیارد)، نورتروپ گرونمن (28)، جنرال داینامیکز (24)، رِیتیون (23)، آل 3 کامیونیکیشنز (13) و یونایت تکنالجیز (12 میلیارد دلار) از تعیین کننده ترین لابیها در تدوین سیاست خارجی و حتی داخلی آمریکا برخوردارند.
اما ژاپن و آلمان
جای شکرش باقی است که آقای هاشمی این انصاف را داشتند که بگویند ژاپن و آلمان از نیروی نظامی «محروم شدند». در همین دو کلمه هزاران حرف ناگفته است که ایشان ترجیح دادند از کنار آن بگذرند.
مسئله این جاست که در جنگ دوم جهانی این دو کشور، بهعنوان طرفهای مغلوب جنگ به طرزی وحشتناک و فجیع از نیروی نظامی «محروم شدند» وگرنه محروم شدن اختیاری از قوه نظامی بهعنوان شاکله حاکمیت ملی و هویت سرزمینی حتی انتخاب کشور میکروسکوپی مارشال در اقیانوس آرام هم نمیتواند باشد.
حقیقتی که معمولاً در تبلیغات کشورهای پیروز جنگ دوم جهانی درباره پایان این جنگ عامدانه مغفول نگهداشته میشود، «شخم زدن» خاک آلمان و ژاپن تحت برنامه «بمباران راهبردی» متفقین است. در آلمان، شهرهای درسدن، هامبورگ، برلین و چند شهر بزرگ دیگر آلمان در ماههای پایانی جنگ توسط بمبافکنهای آمریکایی تقریباً با خاک یکسان شدند. طبق بررسیهای انجام گرفته در آلمان پس از جنگ، درباره تلفات «بمباران راهبردی» آمریکاییها، بین 400 تا 600 هزار آلمانی کشته شدند، درحالیکه تلفات بمباران آلمانیها در بریتانیا و فرانسه به ترتیب 60 و 67 هزار نفر بود.
کارزار هفت ماهه بمباران ژاپن توسط نیروی هوایی آمریکا در 1945، 67 شهر بزرگ ژاپن را از 20 تا 100 درصد نابود کرد. 50 درصد شهر توکیو در جریان این بمبارانها ویران شد. طبق گزارشهای ثبت شده تاریخی، دیدار امپراتور هیروهیتو در مارچ 1945 از نواحی بمباران شده توکیو و دیدن حجم کشتار و ویرانی، آغازگر تلاش شخصی او برای پیشبرد روند تسلیم ژاپن شد.
تازه این جدای از تلفات بزرگترین فاجعه انسانی تاریخ یعنی بمباران اتمی هیروشما و ناگازاگی توسط بمبافکنهای آمریکایی بود. این اقدام ضد بشری آمریکا ضمن نابودی کامل این دو شهر، کشته شدن آنی حدود 180 هزار نفر را در هیروشیما و 80 هزار نفر در ناگازاگی به دنبال داشت.
آری، ژاپن و آلمان این چنین دچار «توفیق اجباری» محرومیت از نیروی نظامی شدند، امری که به اعتقاد آقای هاشمی موجب شد تا این دو منابع مالی خود را آزاد کنند و صرف کار علمی و اقتصادی نمایند. حقیقت این است که ملتهای ژاپن و آلمان، فردای روز تسلیم حتی اگر محروم هم نمیشدند، تنها این اندازه توان داشتند که از لابهلای ویرانههای شهرهای خود به دنبال لقمهای نان برای سیر کردن شکم خود بگردند. نقل است که تا چند سال بعد از پایان جنگ، بزرگترین هدف هر ژاپنی در زندگی، یافتن وعده غذایی بعدی برای سرکردن شکم خود و خانواده بود. حال این که این دو ملت با نیروی اراده، پشتکار و انضباط آهنین خود از آن ویرانی سر برآوردند و سرآمد اقتصاد دنیا شدند، ماجرایی سوای «محروم شدن» از نیروی نظامی بود.
یکی از نتایج اشغال نظامی آلمان و ژاپن توسط آمریکاییها در جنگ دوم جهانی این است که همین امروز، درحالیکه این دو کشور در جایگاه سوم و چهارم اقتصاد دنیا قرار دارند، همچنین به نوعی در تحتالحمایگی نظامی آمریکا به سر میبرند. در حال حاضر، آمریکا در آلمان 38 پایگاه و اردوگاه نظامی دارد. تعداد پایگاههای آمریکا در ژاپن 12 است، با این توضیح که جزیره اوکیناوای ژاپن تا به امروز هنوز در اشغال نظامی آمریکاست و مجموعهای از پایگاههای نظامی نیروهای آمریکایی این جزیره را تحت اشغال دارند.
مضاف بر این که هم آلمان و هم ژاپن در یکی دو سال اخیر به طور جدی روند بازنگری در سیاست دفاعی خود را کلید زدهاند. فقط برای روشن شدن موضوع، خانم «اورسولا فن در لین»، وزیر دفاع آلمان در ژانویه امسال اعلام کرد که قصد دارد بودجه نظامی آلمان را تا 2030 به 140 میلیارد دلار، یعنی رقمی معادل بودجه نظامی فعلی چین برساند. طبق سیاست جدید ناتو، همه کشورهای عضو این سازمان باید تلاش کنند تا سهم بودجه نظامی از کل GDP را به حداقل دو درصد برسانند.
از سوی دیگر، ژاپن سال گذشته طی اصلاح بخشی از قانون اساسی خود، راه شرکت نیروهای دفاعی این کشور را در «عملیات خارجی» باز کرد. شینزو آبه، نخست وزیر بارها از برنامه خود برای توسعه نظامی چشمگیر این کشور سخن گفته است.
سناریوی بدبینانه
اینها را گفتیم که تا حدی روشن شود که دنیا متأسفانه آنجای گل و بلبلی نیست که «دنیای گفتمانها، نه موشکها» باشد و محرومیت از نیروی نظامی در آن موجب شکوفایی اقتصادی.
* اما سناریوی بدبینانهای هم وجود دارد که تنها به دادن پارهای از «کد» های آن بسنده میکنیم و نتیجهگیری را به مخاطبان وامی گذاریم.
طبق این سناریو، هاشمی این اندازه ساده اندیش و احساسات زده نیست که از نقش بنیادین قدرت نظامی در دنیای امروز بیاطلاع باشد و محرومیت از نیروی نظامی را یک نوع توفیق اجباری بداند. پس چرا ایشان چنین حرفی زدهاند؟
* جناب هاشمی در 20 مرداد در همایش مدیران آموزش و پرورش این سخن را بیان کردند. دو سه هفته پیشتر از آن بحث همکاری دولت با «کارگروه اقدام مالی» FATF به بحث داغ محافل سیاسی کشور تبدیلشده بود. یکی از تبعات جدی این همکاری اثرگذاری منفی بر سیاست بنیادین جمهوری اسلامی در حمایت از محور مقاومت است. هماهنگی و مدیریت این حمایت، بر عهده نیروی برونمرزی یکنهاد انقلابی است.
* روز 29 مرداد، نایبرئیس کمیسیون قضایی مجلس از تصویب لایحه دولت مبنی بر تصویب «پروتکل اختیاری کنوانسیون حقوق کودک» در این کمیسیون خبر داد. پروتکلی که در صورت تصویب نهایی در مجلس میتواند بهانه جدی به دست دولتهای غربی و نهادهای بینالمللیِ تحت نفوذ آمریکا برای زیر سؤال بردن سازمان بسیج دانشآموزی ما از لحاظ حقوقی دهد.
* در روزهای اخیر، صحبت از اقدام عجیب بانکهای ملت و سپه برای عدم همکاری با مؤسسات مالی وابسته به همان نهاد انقلابی مطرح شده است و حتی اسنادی از آنهم منتشر شده است.
* سال گذشته، در دی ماه 94، وقتی لایحه پیشنهادی بودجه از سوی دولت تحویل مجلس شد، علیرغم موافقت دولت با افزایش درست و به حقّ بودجه سایر دستگاهها و نهادهای نظامی، بودجه پیشنهادی آن نهاد انقلابی نسبت به سال قبل کاهش قابلملاحظهای یافته بود (از 174.289.273 میلیون ریال سال 94 به 146.287.290 میلیون ریال سال 95).
* در تیرماه امسال وقتی اصلاحیه قانون بودجه 95 توسط دولت به مجلس ارائه شد، 5000 میلیارد تومان از اعتبارات بودجه دفاعی کشور کاسته شده بود.
چرا باید در اینیک سال اخیر، این همه مانع بر سر راه محور مقاومت و نیروهای نظامی جمهوری اسلامی به وجود بیاید.
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
آیین گشایش بنیاد بیدل دهلوی با حضور شخصیت هایی چون محمدی گلپایگانی( رئیس دفتر مقام معظم رهبری)، سیدعباس صالحی (معاون فرهنگی وزیر ارشاد )، محمود صلاحی( رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران) میرجلال الدین کزازی، غلامعلی حداد عادل،غلامحسین امیرخانی، افتخار حسین عارف ؛ رییس موسسه فرهنگی اکو ونمایندگانی از استادان و پژوهشگران زبان و ادب فارسی هند، پاکستان، افغانستان، تاجیکستان و آسیای میانه در محل کانون ادبیات ایران برگزار شد.
تأسیس بنیاد دهلوی شروعی برای بازگرداندن زبان فارسی به جایگاه اصلی
در این مراسم محمدی گلپایگانی با ابراز خرسندی از گشایش بنیاد بیدل گفت: بیدل دهلوی شخصیتی است که اصلاً کشور ما را ندیده است. اما در آن زمان که وی می زیسته ، زبان فارسی در شبه قاره هند، زبان رسمی حکومت بوده و زبان فارسی در آن جا رواج کامل داشته است، اما متأسفانه با خیانتی که دولت انگلستان کرد، زبان فارسی از آن جا رخت بربست.وی افزود: حتی زبان فارسی چنان در هندوستان رواج داشت که شعرای بزرگ کشور ما مثل کلیم کاشانی و طالب آملی به این کشور مهاجرت کردند. اما به خاطر خیانت یا جنایتی که انگلستان کرد، زبان فارسی از این کشور رخت بربست. رئیس دفتر مقام معظم رهبری با بیان اینکه ظرفیت زبان فارسی بسیار زیاد است، ابراز امیدواری کرد: تأسیس بنیاد دهلوی شروعی برای بازگرداندن زبان فارسی به جایگاه اصلی خود باشد.
وی درادامه به اهمیت شعر و ادبیات نزد مقام معظم رهبری اشاره کرد و گفت: الحمدلله ما از رهبری برخورداریم که خودشان پرچمدار شعر و ادبیات هستند. اگرچه زمامداری و ولایت ایشان سایر ویژگی هایشان را پوشانده است.
ایران آشنایی خود با بیدل دهلوی را مدیون انقلاب است
غلامعلی حداد عادل ، رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز در این برنامه گفت: خوشبختم که بنیاد بیدل در ایران تاسیس می شود. این مژده بزرگی است برای علاقه مندان ادبیات فارسی. شاید در ذهن میهمانان خارجی این برنامه این سوال به وجود بیاید که چرا افتتاحیه در این مکان کوچک برگزار می شود من مساله را این طور پیش خودم توجیه می کنم که آقای سعیدی کیاسری خواسته است تعلق بنیاد بیدل را به کانون ادبیات اعلام کند و بگوید کهن جامه خویش پیراستن/ به از جامه عاریت خواستن.
وی افزود: می خواهم عنوان سخنرانی امروزم را آشتی با بیدل بگذارم زیرا فرصت آشتی ایرانیان با بیدل فرا رسیده است ما از بیدل دور بوده ایم اما او با ما بوده است و آنچنان که حق او بوده رفتار نکرده ایم، شهرت بیدل خارج از ایران حیرت انگیز است هنوز هم برای اهل ادب تعجب آور است که چطور بیدل در افغانستان، پاکستان، هند و تاجیکستان تا این اندازه مردمی و مطرح است و در ایران کمتر شناخته شده است.
حدادعادل در ادامه به خوانش بخشی از یادداشت های صدرالدین عینی درباره بیدل دهلوی پرداخت و گفت: علت گمنامی بیدل در ایران چه بوده است فکر می کنم یک علتش این بوده که بیدل قله سبک هندی است و در کشور ما تا حدود 50 سال پیش در دانشگاه ها بیش از آنچه از محاسن سبک هندی گفته شود از معایب آن گفته شده است و وقتی سبک هندی را اینگونه معرفی کرده اند بیدل به عنوان اوج معایب این سبک در نظر گرفته می شود. به این مساله دشواری فهم شعر بیدل را هم بیفزایید. افرادی مانند امیری فیروزکوهی و محمد قهرمان هم که به ارزش سبک هندی وقوف داشتند حقا در اقلیت بودند.
رئیس بنیاد سعدی ادامه داد: می خواهم بگویم ایران آشنایی خود با بیدل را مدیون انقلاب اسلامی است یعنی با وقوع انقلاب بود که تحول به وجود آمد و راه برای انس با بیدل هموار شد. این تحول اینگونه بود که شعر فارسی در اواخر دوران قاجار به تکرار و کلیشه مبتلا شده بود، درست است که پرچمداران بزرگ دوره بازگشت هم حضور داشتند اما وضعیت غالب درگیری با همان کلیشه های معمول بود.
توسعه و ترویج زبان و ادب فارسی در بنیاد بیدل دهلوی
بنیاد بیدل دهلوی با هدف فعالیت در جهت توسعه و ترویج زبان و ادب فارسی در حوزه برونمرز، تمرکز و تعمیق پژوهش های مربوط به آثار و اندیشه های ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی بزرگترین شاعر پارسی گوی هند تاسیس شده است. گردآوری، طبقه بندی و تصحیح نسخ خطی آثار بیدل، انتشار نسخه های تصحیح شده و انتقادی از آثار شاعر، برگزاری نشست های ماهیانه (شب عاشقان بیدل) و برگزاری چهارمین عرس بین المللی بیدل از جمله فعالیت های این بنیاد خواهد بود.
نخستین بار پیشنهاد تاسیس این بنیاد از سوی استادان و بیدل شناسان شرکت کننده در سومین عرس بین المللی بیدل مطرح شد که به همت کانون ادبیات ایران در تهران برگزار گردید.
به نقل دفتر حفظ و نشر آثار آیتالله العظمی خامنهای، حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی به مناسبت فرارسیدن موسم حج ابراهیمی، پیام مهمی خطاب به برادران و خواهران مسلمان در سراسر جهان صادر نمودند. این پیام، امسال در حالی منتشر میشود که با کارشکنیهای حکّام سعودی، هیچ زائر ایرانی در مراسم حج بیتالله الحرام حضور ندارد.
حضرت آیتالله خامنهای در پیام امسال خود تأکید نمودند: «جهان اسلام، اعم از دولتها و ملّتهای مسلمان باید حاکمان سعودی را بشناسند و واقعیت هتّاک و بیایمان و وابسته و مادّی آنان را بدرستی درک کنند؛ باید بهخاطر جنایاتی که در گسترهی جهان اسلام به بار آوردهاند، گریبان آنها را رها نکنند؛ باید بهخاطر رفتار ظالمانهی آنان با ضیوف الرّحمان، فکری اساسی برای مدیریّت حرمین شریفین و مسئلهی حج بکنند. کوتاهی در این وظیفه، آیندهی امّت اسلامی را با مشکلات بزرگتری مواجه خواهد ساخت.»
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی که صبح امروز (دوشنبه پانزدهم شهریور 1395) منتشر شد به شرح زیر است:
بسماللّهالرّحمنالرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی سیّدنا محمّدٍ و آله الطّیّبین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسانٍ الی یوم الدّین.
برادران و خواهران مسلمان در سراسر جهان!
موسم حج برای مسلمانان، موسم افتخار و شُکوه در چشم خلایق، و موسم نورانیّت دل و خشوع و ابتهال(1) در برابر خالق است. حج، فریضهای قدسی و دنیوی و خدایی و مردمی است. از سویی فرمانِ «فَاذکُرُوا اللّهَ کَذِکرِکُم ءابآءَکُم اَو اَشَدَّ ذِکرًا»(2) و «وَ اذکُرُوا اللّهَ فی اَیّامٍ مَعدوداتٍ»(3) و از سویی خطابِ «اَلَّذی جَعَلناهُ لِلنّاسِ سَوآءَنِ العاکِفُ فیهِ وَالباد»(4) ابعاد بیانتها و متفاوت آن را روشن میسازد.
در این فریضهی بینظیر، امنیّت زمان و مکان همچون نشانهای آشکار و ستارهای درخشان، دل انسانها را آرامش میبخشد و حجگزار را از محاصرهی عوامل ناامنی که از سوی ستمگران سلطهگر، همواره آحاد بشر را تهدید کرده است بیرون میکشد و لذّت ایمنی را در دورهای معیّن به او میچشاند.
حجّ ابراهیمی که اسلام به مسلمانان هدیه کرده است، مظهر عزّت و معنویّت و وحدت و شُکوه است؛ عظمت امّت اسلامی و اتّکاء آنان به قدرت لایزال الهی را به رخ بدخواهان و دشمنان میکِشد و فاصلهی آنان را با منجلاب فساد و حقارت و استضعافی که زورگویان و قلدران بینالمللی بر جوامع بشری تحمیل میکنند، برجسته میسازد. حجّ اسلامی و توحیدی، مظهر «اَشِدّآءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَمآءُ بَینَهُم»(5) است؛ جایگاه برائت از مشرکان و الفت و وحدت با مؤمنان است.
آنان که حج را به یک سفر زیارتی ـ سیاحتی فروکاسته و دشمنی و کینهی خود با ملّت مؤمن و انقلابی ایران را در زیر عنوان «سیاسی کردن حج» پنهان ساختهاند، شیطانهایی خُرد و حقیرند که از به خطر افتادنِ مطامع شیطان بزرگ، آمریکا، به خود میلرزند. حکّام سعودی که امسال صدّ عن سبیلاللّه و المسجد الحرام کرده(6) و راه حجّاج غیور و مؤمن ایرانی به خانهی محبوب را بستهاند، گمراهانی روسیاهند که بقای خود بر اریکهی قدرت ظالمانه را در دفاع از مستکبران جهانی و همپیمانی با صهیونیسم و آمریکا و تلاش برای برآوردن خواستهی آنان میدانند و در این راه از هیچ خیانتی رویگردان نیستند.
اکنون قریب یک سال از حوادث مُدهش(7) منا میگذرد که در آن، چند هزار نفر در روز عید و در لباس احرام، در زیر آفتاب و با لب تشنه، مظلومانه جان باختند؛ اندکی پیش از آن در مسجدالحرام نیز جمعی در حال عبادت و در طواف و نماز به خاک و خون کشیده شدند. حکّام سعودی در هر دو حادثه مقصّرند؛ این چیزی است که همهی حاضران و ناظران و تحلیلگران فنّی بر آن اتّفاقنظر دارند؛ و گمان عمدی بودن حادثه نیز از سوی برخی صاحبنظران مطرح شد. تعلّل و کوتاهی در نجات مجروحان نیمهجانی که جان شیفته و دل مشتاق آنان در عید قربان با زبان ذاکر و ترنّم آیات الهی همراه بود، نیز قطعی و مسلّم است. مردان قسیّالقلب و جنایتکار سعودی آنان را با جانباختگان، در کانتینرهای دربسته محبوس ساختند و به جای درمان و کمک یا حتّی رساندن آب به لبان تشنهی آنان، آنها را به شهادت رساندند. چند هزار خانواده از کشورهای گوناگون عزیزان خود را از دست دادند و ملّتهای آنان داغدار شدند. از جمهوری اسلامی نزدیک به پانصد نفر در میان شهدا بودند. دل خانوادهها همچنان مجروح و داغدار است و ملّت همچنان غمگین و خشمگین است.
حکّام سعودی به جای عذرخواهی و پشیمانی و تعقیب قضائیِ مقصّران مستقیمِ این حادثهی هولناک، با نهایت بیشرمی و وقاحت، حتّی از تشکیل هیئت حقیقتیاب بینالملل اسلامی نیز سر باز زدند؛ به جای ایستادن در جایگاه متّهم، در جایگاه مدّعی ایستادند و دشمنیِ دیرین خود با جمهوری اسلامی و با هر پرچم برافراشتهی اسلام در مقابله با کفر و استکبار را با خباثت و سَبُکسریِ بیشتر آشکار ساختند.
بوقهای تبلیغاتی آنان اعم از سیاستمدارانی که رفتار آنان در برابر صهیونیستها و آمریکا ننگ جهان اسلام است، تا مفتیان ناپرهیزکار و حرامخواری که آشکارا برخلاف کتاب و سنّت فتوا میدهند، تا پادوهای مطبوعاتی که حتّی وجدان حرفهای هم مانع دروغسازی و دروغگویی آنان نیست، تلاش بیهوده میکنند که جمهوری اسلامی را در محرومسازی حجّاج ایرانی از حجّ امسال، متّهم نشان دهند. حکّام فتنهانگیزی که با تشکیل و تجهیز گروههای تکفیری و شرور، دنیای اسلام را گرفتار جنگهای داخلی و قتل و جرح بیگناهان کردهاند و یمن و عراق و شام و لیبی و برخی دیگر از کشورها را به خون آغشتهاند؛ سیاستبازانِ از خدا بیخبری که دستِ دوستی به رژیم اشغالگر صهیونیست داده و چشم بر رنج و مصیبت جانکاه فلسطینیان بستهاند و دامنهی ظلم و خیانت خود را تا شهر و روستای بحرین گستردهاند؛ حاکمان بیدین و بیوجدانی که فاجعهی بزرگ منا را پدید آورده و با نام خادمان حرمین، حریم حرم امن الهی را شکسته و میهمانان خدای رحمان را در روز عید در منا و پیش از آن در مسجدالحرام قربانی کردهاند، اکنون از سیاسی نشدن حج دَم میزنند و دیگران را به گناهان بزرگی که خود مرتکب شده یا تسبیب(8) کردهاند، متّهم میکنند. آنان مصداق کامل بیان روشنگر قرآن کریمند که فرمود: وَ اِذا تَوَلّى? سَعى? فِی الاَرضِ لِیُفسِدَ فیها وَ یُهلِکَ الحَرثَ وَ النَّسلَ وَ اللّهُ لا یُحِبُّ الفَساد * وَ اِذا قیلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ اَخَذَتهُ العِزَّهُ بِالاِثمِ فَحَسبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئسَ المِهاد.(9)
امسال نیز بنا بر گزارشها، علاوه بر صدّ(10) حجّاج ایرانی و برخی ملّتهای دیگر، حجّاج دیگر کشورها را در محدودهی کنترلهای نامعهود(11) با کمک دستگاههای جاسوسی آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار داده و خانهی امن الهی را برای همه ناامن کردهاند. جهان اسلام، اعم از دولتها و ملّتهای مسلمان باید حاکمان سعودی را بشناسند و واقعیت هتّاک و بیایمان و وابسته و مادّی آنان را بدرستی درک کنند؛ باید بهخاطر جنایاتی که در گسترهی جهان اسلام به بار آوردهاند، گریبان آنها را رها نکنند؛ باید بهخاطر رفتار ظالمانهی آنان با ضیوف(12) الرّحمان، فکری اساسی برای مدیریّت حرمین شریفین و مسئلهی حج بکنند. کوتاهی در این وظیفه، آیندهی امّت اسلامی را با مشکلات بزرگتری مواجه خواهد ساخت.
برادران و خواهران مسلمان! امسال جای حجّاج مشتاق و بااخلاص ایرانی در مراسم حج خالی است، ولی آنان با قلبهای خود حاضر و در کنار حاجیان از سراسر جهان و نگران حال آنان هستند، و دعا میکنند که شجرهی ملعونهی طواغیت نتوانند گزندی به آنان برسانند. برادران و خواهران ایرانیِ خود را در دعاها و عبادتها و مناجاتهای خود یاد کنید و برای رفع گرفتاریها از جوامع اسلامی و کوتاه شدن دست مستکبران و صهیونیستها و سرسپردگان آنها از امّت اسلامی دعا کنید.
اینجانب یاد شهدای منا و مسجدالحرام در سال گذشته و شهدای مکّه در سال 66 (13) را گرامی میدارم و از خدای عزّوجلّ برای آنان طلب مغفرت و رحمت و علوّ درجات میکنم و با سلام به حضرت بقیّهالله اعظم (روحی له الفداء) دعای مستجاب آن بزرگوار را برای اعتلای امّت اسلامی و نجات مسلمانان از فتنه و شرّ دشمنان طلب مینمایم.
و باللّه التّوفیق و علیه التُّکلان
سیّدعلی خامنهای
آخر ذیالقعده 1437
95/6/12
اگر چه این روزها تحولات میدانی جنوب غرب شهر حلب و شمال استان حماه باعث شده ارتش سوریه و نیروهای مقاومت روزهای سرنوشتسازی را پشت سر بگذارند و تروریستها هم رجزخوانی رسانهای کنند اما تحولات در اطراف شهر دمشق به طور کامل به سود جبهه مقاومت در جریان است.
در ماههای اخیر ارتش سوریه در حالی دست برتر را در پایتخت در اختیار دارد که در سال 2012 اوضاع میدانی 180 درجه تفاوت داشت و سقوط دمشق امری قطعی برای تروریستها تلقی می شد و حتی دولت موقت نیز توسط آنها تشکیل شده بود.
نقشه پراکندگی تروریستها 2012
بدون شک گروههای تروریستی در سال 2012 تصور چنین روزهایی را نداشتند که ارتش سوریه و نیروهای مقاومت امیدهای آنها را یکی پس از دیگری نا امید کرده و بر اهداف نامشروعشان خط بطلانی بشکند.
گروه تروریستی «جیش الاسلام» وابسته به عربستان سعودی در سال 2012 در حومه شرقی دمشق شمارش معکوس برای پایان دولت بشار اسد را به صدا در آورده بود و با قدرت از سقوط دولت وی خبر می داد.
هنوز هم فیلم ساقط شدن هواپیما در حال پرواز از فرودگاه بین المللی دمشق یا حتی اشغال محلههای نزدیک کاخ ریاست جمهوری از یادها نرفته و حامیان گروههای مسلح آن روزها کار دولت سوریه را تمام شده میپنداشتند.
اما امروز دیگر خبری از پیروزیهای تروریستهایی که خود را «انقلاب»ـی میدانند و انقلابی معرفی میشدند، نیست و حالا آنها در محدود مکانهای باقی مانده در حومه دمشق برای بقا میجنگند و خواستار خروج از پایتخت هستند؛ مسئلهای که در شهرک داریا اتفاق افتاد و انتظار میرود در شهرک المعضمیه و چند شهرک دیگر تکرار شود، گواه این مدعاست.
نفس تروریستها در غوطه شرقی دمشق به شمار افتاده
عناصر تروریستی اگر چه در حومه شرقی دمشق بشدت مقاومت میکنند اما در 5 ماه گذشته ضربات سنگینی را از محور مقاومت متحمل شدهاند و از جنوب غوطه شرقی مجبور به عقبنشینی شدند.
تروریستها در غوطه شرقی به تنهایی ادعای شکست دولت بشار اسد را یدک میکشیدند اما حالا با بازپسگیری مناطقی از جمله «الملیحه و دیرالعصافیر»، دمشق شاهد به شماره افتادن نفس آنها در «دوما»، بزرگترین مرکز تجمع آنهاست.
نقشه غوطه شرقی دمشق 2016
به گزارش بینالملل فارس، با ادامه پیشرویهای اخیر نیروهای سوری و مقاومت و رسیدن آنها به 3 کیلومتری شهرک دوما، سنگرهای مستحکم تروریستها یکی پس از دیگری در حال فروپاشی است. در مقطع فعلی کنترل شهرکهای «میدعا، البحاریه، حوش الفاره و حوش النصری» در دست ارتش سوریه است و در آینده نزدیک باید شاهد آزادی شهرکهای «شیفونیه و الریحان» در غوطه شرقی دمشق باشیم.
راهبردهای عملیاتی نیروهای مقاومت در حومه شرقی دمشق
نیروهای سوری و مقاومت درصدد هستند با پیشروی در شهرکهای شیفونیه و الریحان، درگیریها را به داخل شهرک دوما، آخرین و اصلیترین پایگاه تروریستها در غوطه شرقی دمشق بکشانند.
بازپسگیری «تل کردی» و بخش هایی از مناطق مشرف بر زندان عدرا و شهر عدرا نیز یکی دیگر از اهداف نیروهای جبهه مقاومت است؛ این مناطق همواره گزینه فشار تروریستها بر روی نیروهای سوری به شمار آمده است.
با عقب راندن تروریستها از این مناطق، جاده حمص – دمشق از محدوده «حرستا – الوافدین» امنتر می شود و با آزادی تل کردی، شرق شهر دوما ساقط شده به شمار میآید.
یادآوری این مسئله ضروریست که پیشتر گروههای تروریستی در عملیاتهای غافل گیرانه توانسته بودند جاده دمشق – حمص را مسدود کنند اما در نهایت با پاتکهای ارتش سوریه امنیت این مسیر تامین شد؛ هرچند در مقطع فعلی تروریستها می توانند امنیت این مسیر ارتباطی را به چالش بکشند.
اما دومین محور پیشروی ارتش سوریه میتواند از جنوب غوطه شرقی یعنی از سمت شهرک حوش النصری به سوی شهرک حوش الضواهره، پادگان ارتش و شهرک «اوتایا» صورت گیرد.
به دلیل حضور قوی ارتش سوریه در منطقه «مرج السطان» امکان عملیات هماهنگ در شمال و جنوب غوطه شرقی نیز وجود دارد که نتیجه آن می تواند محاصره تروریستها در شرق غوطه شرقی و آزادسازی شهرکهای «حوش الشلق» و روستاهای حومه باشد.
مصالحه در غوطه شرقی برای ارتش سوریه خطرناک است
در سایر مناطق غوطه شرقی دمشق، نیز ارتش سوریه تلاش می کند عملکرد پیشگیرانه داشته باشد زیرا تراکم ساختمانی و جمعیتی در این مناطق زمان و نیروی بیشتری را می طلبد.
نیروهای سوری بخوبی به این مسئله واقف هستند که درگیری در مناطق شهری و پرجمعیت یکی از نقاط قوت تروریستهاست و به همین دلیل ترجیح میدهند آنها را در این مناطق محاصره کنند تا با گذشت زمان مجبور به تسلیم شوند.
تروریست ها در مناطق پرجمعیت راهبردهایی از جمله حفر تونل را در پیش گرفته اند تا با ایجاد درگیری، توان ارتش را در یک جنگ فرسایشی کاهش دهند اما نیروهای سوری به مانند آنچه که در دیرالعصافیر گذشت عمل می کنند تا علاوه بر بالا رفتن تلفات تروریست ها، تدارک آنها برای جنگی طولانی مدت بلا استفاده باقی بماند.
در حال حاضر خطوط دفاعی تروریست های جیش الاسلام و فیلق الرحمن در دوما شکسته شده و اختلافات میان آنها شدت گرفته و همین مسئله باعث شده حامیان منطقه ای آنها از مصالحه با دولت خبر دهند که برخلاف توافق داریا این موضوع برای ارتش سوریه یک خطر بزرگ است.
در حالی که ارتش به نزدیکی مرکز تجمع تروریست ها در غوطه شرقی رسیده و آزادسازی شهرک دوما دیگر دور از دسترس نیست، مصالحه می تواند فرصتی برای ترمیم اختلافات تروریست ها باشد و آنها در کوتاه ترین زمان می توانند جبهه های شکافته شده را تقویت کنند و یک بار دیگر علیه نیروهای سوری وارد عمل شوند.
با این وجود ارتش سوریه به هر طریق ممکن درصدد است با ادامه پیشروی، درگیریها را به شهرک دوما بکشاند تا تمرکز تروریستها در سایر جبهه های غوطه شرقی به بخورد.