بازدید امروز : 110
بازدید دیروز : 195
کل بازدید : 370932
کل یادداشتها ها : 1747
چند روز از انتشار فایل صوتی صحبتهای آیتالله منتظری در جلسهای با چند تن از مسئولان قضایی و اطلاعاتی وقت در تاریخ 24 مرداد سال 67 توسط فرزند ایشان احمد منتظری در فضای مجازی میگذرد که در آن جلسه آیتالله منتظری اعتراض خود را به روند اعدام شماری از زندانیان که از اعضای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بودند، به این مسئولان اعلام میدارند. اعدامهایی که با حکم ولیفقیه و حاکم اسلامی وقت یعنی امام خمینی (ره) اجرا شد و از آن زمان تا کنون هر از چندگاهی به سوژهای تکراری برای رسانههایی تبدیل گردیده که بهدنبال مشروعیتزدایی از نظام جمهوری اسلامی بهویژه جایگاه رهبری و شخص حضرت امام (ره) بودند.
در همین راستا رسانههای فارسیزبان خارجنشین نیز مانند صدای آمریکا، رادیو فردا و دویچهوله فارسی به این فایل صوتی پرداختند، اما در بین این رسانهها بیبیسی فارسی فراتر از حد معمول به این موضوع پرداخت و سعی کرد در چند روز اخیر با پرداختن مداوم از منظر خود به زوایای مختلف این فایل صوتی، گزارشات مربوط به آن را در صدر اخبار خود نگه دارد.
جالب آنکه محورهای اصلی این سخنرانی حدود 20سال قبل در کتاب خاطرات آیتالله منتظری منتشر شده و به گفته احمد منتظری فرزند ایشان در مصاحبه با بیبیسی فارسی "چیز جدیدی در این فایل صدا افشا نشده است."
گزارش و موضعگیریهای مختلفی نسبت به این صوت مربوط به 28 سال پیش، منتشر و اعلام شد، اما کمتر تحلیلی به محتوا و محورهای گزارشات بیبیسی فارسی در شبکه تلویزیونی و سایت اینترنتی آن پرداخت که چه اهداف مهمی را این رسانه وابسته به دولت انگلیس از مانور خبری روی این موضوع دنبال میکند.
در بین این رسانهها، بیبیسی فارسی فراتر از حد معمول به این موضوع پرداخت و سعی کرد در چند روز اخیر با پرداختن مداوم از منظر خود به زوایای مختلف این فایل صوتی، گزارشات مربوط به آن را در صدر اخبار خود نگه دارد
از تفرقه میان مسئولان تا زمینهسازی برای ایجاد آشوب
رسانههای فارسیزبان خارجنشین بهویژه بیبیسی فارسی همیشه آیتالله منتظری را به نمادی برای نشان دادن اختلاف در بالاترین سطوح نظام تبدیل کردند تا بتوانند از این راه در مشروعیت، حقانیت و موجودیت نظام تردید حاصل کنند. شاید دلیل اینکه صادق صبا مدیر سابق بیبیسی فارسی، مهمترین روز کاری خود را روز درگذشت آیت الله منتظری عنوان کرد، همین موضوع باشد.
از طرف دیگر با برجستهکردن موضوع اعدامهای اعضای منافقین در سال 67 در افکار عمومی مردم ایران که اکنون به اوج خود رسیده است، بهگونهای نخبگان و مسئولان را تحریک کرده تا در زمین آنها بازی کرده و نسبت به این اعدامها موضع حمایت یا مخالفت بگیرند. این کار موجب میشود تا باب موضوع اختلافی دیگر میان مسئولان کشور باز و به ایجاد شکاف میان رهبران و مسئولان نسل اول انقلاب کمک کند؛ این اقدام درحالی صورت میگیرد که بیبیسی فارسی با پروپاگاندا تمرکز اذهان عمومی کشور و حتی بعضی مسئولان سابق را از مسئله اصلی یعنی صدور حکم شرعی برای محاربان توسط ولیفقیه زمان دور میکنند.
افکار عمومی به ویژه نسل سوم و چهارم انقلاب که امام را ندیدند، هدف بعدی روایت رسانهای بیبیسی فارسی از موضوعات جنجالی انقلاب اسلامی مانند همین اعدامهای جمعی از اعضای منافقین در سال 67 است. در واقع روایت بیبیسی فارسی با شک انداختن در اذهان جوانان کشور نسبت به رهبری امام خمینی (ره)، شخصیت امام را مخدوش میکنند که در صورت موفقیت، جایگاه ولایت فقیه و رهبری (که افرادی غیر از امام در آن منصب قرار گرفته و خواهند گرفت) مشروعیت خود را در ذهن نسل جوان و نوجوانی که امام را ندیده، از دست میدهد و به تدریج پایگاه اجتماعی انقلاب اسلامی در آینده کمرنگ میشود.
بیبیسی فارسی در واقع با نشان دادن چهرهای مستبد از امام و تخطئه اصل رهبری، بهگونهای غیرمستقیم به بازخوانی ادبیات فتنهگران در دیکتاتورخواندن جمهوری اسلامی در سال 88 روی آورده و همزمان با جهتدهی افکار عمومی بهویژه جوانان، بهدنبال جدا کردن بدنه جامعه از نظام جمهوری اسلامی است تا بتواند زمینهسازی ایجاد آشوب و فروپاشی از داخل را فراهم کند.
موضوعی دیگر که بیبیسی فارسی در چند سال اخیر بسیار بر روی آن تمرکز کرده، اتهام نقض حقوق بشر به جمهوری اسلامی با مصادیقی مانند "اجرای حکم اعدام" است. در واقع اعدامها از زمان وقوع انقلاب اسلامی تا کنون، همیشه مستمسکی برای حمله به جمهوری اسلامی بوده تا دستگاههای قضایی و امنیتی ایران را زیر سوال ببرند. همزمانی انتشار فایل صوتی جلسه آیتالله منتظری با اعدام حدود 20 نفر از گروه تروریستی «توحید و جهاد» که بسیاری از هموطنان اهل سنت در غرب کشور را به شهادت رساندهاند، موجب شده تا بیبیسی فارسی با شدت بیشتری با گزارشاتی مانند «اعدامهای دیروز، اعدامهای امروز» افکار عمومی را نسبت به جاری کردن حکم الهی تحریک کنند تا نسبت به عدم مجازات (اعدام) تروریستها و محاربین که امنیت مردم را به بازی میگیرند، قانع شوند.
مظلومنمایی برای منافقین، جهت کسب حمایت کشورهای معاند جهت اقدامات تروریستی در ایران
اتفاقهای نظیر انتشار این فایل صوتی، تنها یک تکه از پازل عملیات ترکیبی علیه ایران است که با پشتیبانی رسانهای مانند بیبیسی فارسی همراه میشود. اکنون عملیات ترکیبی علیه ایران شامل عملیات اطلاعاتی، جنگ اقتصادی، جنگ دیپلماتیک، جنگ نیابتی در منطقه و همچنین جنگ چریکی و حملات تروریستی است که در دستور کار غرب به رهبری آمریکا و با کمک کشورهایی نظیر رژیم صهیونیستی و عربستان قرار گرفته که استفاده از منافقین در این عملیات ترکیبی، فقط پازل مربوط به بخش جاسوسی و حملات تروریستی است.
از همین رو مظلومنمایی برای منافقین و بازسازی چهره آنها نزد افکار عمومی جهان (غیر از مردم ایران) جهت کسب حمایت کشورهای خارجی معاند جمهوری اسلامی، با کارهای تبلیغاتی مانند برگزاری همایش برای منافقین در پاریس که مقامات سابق اطلاعاتی و سیاسی آمریکایی، اروپایی و عربی در آن شرکت کردند، و همچنین مانور تبلیغاتی برای اعدام جمعی از آنان در سال 67 که در رسانههای خارجی نیز انعکاس داشته است، نشان از برنامهریزی دقیق برای سازماندهی مجدد و استفاده قوی از این گروهک جهت انجام عملیات تروریستی در ایران دارد.
وقتی تیغ آیتالله منتظری دیگر برای بیبیسی تیز نیست
تحلیل و بررسی محورهای گزارشهای بیبیسی فارسی از گذشته تا کنون نشان میدهد که شخصیت حقیقی آیتالله منتظری هیچگاه برای آنها اهمیت و موضوعیت نداشته، بلکه این رسانه وابسته به دولت انگلیس، آیتالله منتظری را به ابزاری برای تحقق یکی از محورهای اصلی خود، یعنی "خدشهدار کردن مشروعیت کل حاکمیت جمهوری اسلامی" تبدیل کرده است.
در پروپاگاندای بیبیسی فارسی در انتشار صدای سه دهه پیش از آیتالله منتظری که به انتقاد از اعدام منافقین پرداخته، شخص آیتالله منتظری محور اصلی نیست، بلکه روایتی که بیبیسی فارسی از این موضوع به افکار عمومی ارائه میدهد، مهم است که به دلیل نپرداختن به طرف دیگر ماجرا، یعنی محاربین و اقدامات آنها علیه امنیت کشور، دچار یک اشتباه فاحش شده است.
مرثیهسرایی برای سازمان منافقین و برجستهکردن و اعدام دست جمعی از آنان با حکم حضرت امام خمینی (ره) در حالی توسط بیبیسی فارسی صورت گرفته که این سازمان (منافقین) به دلیل عملکردشان، تقریبا هیچ پایگاه اجتماعی در هیچ یک از احزاب و قشرهای مختلف مردم ایران ندارد و مردم ایران متفق القول اعضای این سازمان را به دلیل خیانتی که در حق هموطنان خود کردهاند، لایق هیچ ترحمی نمیبینند. در واقع میتوان گفت که بیبیسی فارسی و دیگر رسانههای فارسیزبان خارجنشین دچار خطای محاسباتی شده و برگه برنده خود را در استفاده از آیتالله منتظری سوزاندند و دیگر این تیغ برای آنها نخواهد بُرید.
این در حالی است که هر نسلی از مردم ایران در پس از انقلاب چه آنانی که امام را درک کردند و چه آنهایی که امام را ندیدند، متوجه پنهان کردن بخشی از شخصیت امام (ره) و یا برجسته کردن بخش دیگری از شخصیت ایشان توسط هر رسانهای میشوند، و به دلیل وجود رسانههای مستقل، نمیتوان دستورات و حتی شخصیتی مانند امام را که به معنی واقعی کلمه تجلی هر دو بعد جاذبه و دافعه در اسلام بود، به راحتی برای مردم ایران زیر سوال برد.
تصاویر ماهوارهای از شهر تازه آزاد شده داریا در حومه دمشق نشان میدهد که تروریستهای تحت حمایت محور غربی – عربی، چگونه حرم حضرت سکینه (س) بنت علی (علیه السلام) و خانههای اطراف آن را به تلی از خاک تبدیل کردند.
در رابطه با حرم و شخصیت این بانوی بزرگوار، خبرگزاری اهلبیت(ع) نوشته است:
حرم سکینه دختر امام علی(ع) در حدود 5 کیلومتری جنوب غربی دمشق قرار دارد و برخلاف حرم حضرت زینب(س) که از قدیم برای شیعیان شناخته شده و دارای پیشینه تاریخی طولانی بوده است، این زیارتگاه تا پیش از سه دهه گذشته برای عموم شیعیان ناشناخته بود و بنای ساده و محقّری داشت.
در منابع تاریخی نیز به آن اشارهای نشده و تنها در برخی اسناد ملکی موجود در وزارت اوقاف سوریه از دوره اشغال سوریه توسط فرانسه (سالهای 1919 تا 1945 م) از این مزار و حدود ملکی آن سخن به میان آمده است.
در سال 1367 ش، در پی اجرای طرح احداث خیابانی در منطقه و قرار گرفتن بقعه در مسیر آن، مراتب به مسؤولان منطقه رسید و استاندار حومه دمشق از تخریب آن جلوگیری کرد. سپس موضوع به استحضار حجتالاسلام والمسلمین حاج سید احمد واحدی، از روحانیان ایرانی مقیم زینبیه رسید و در پی بررسیهای انجام شده درباره این مزار، کمیتهای برای بازسازی آن تأسیس شد. سرانجام پس از خریداری زمینهای اطراف مزار، کار بازسازی و توسعه آن آغاز شد.
سکینه دختر امام علی(ع)، تا پیش از شهرت زیارتگاه منسوب به وی بانوی ناشناختهای بود که در منابع تاریخی و رجالی شیعه نامی از او برده نشده است. تنها در برخی منابع حدیثی، از جمله در متن دو روایت و سند یک حدیث در برخی منابع شیعه، نامی از او به چشم میخورد. چند پژوهشگر معاصر نیز درباره این بانو کتابچههایی تألیف کرده و با استناد به این سه روایت، وی را شخصیتی تاریخی و از فرزندان امام علی(ع) دانستهاند و حتی فرزند آن حضرت از فاطمه زهرا (س) به شمار آوردهاند، با این حال برخی از علما، روایات فوق را برای اثبات وجود این شخصیت کافی نمیدانند.
12 سال پیش در چنین روزی - پانزدهم شهریورماه - حاج داوود کریمی یکی از چهرههای درخشان جهاد و شهادت پس ازسالها تحمل درد ناشی از زخمهای شیمیایی و سختی و ناملایمات بسیار با لباس شهادت دارفانی را وداع گفت و درعین مظلومیت به دیار باقی شتافت. حیاتنامه حاج داوود کریمی سرشار از فراز و فرودهای درس آموزی است که خطی از تلاش مؤمنانه و باور انقلابی برای خدمت صادقانه به ملک و دین و مردم را ترسیم میکند. او نخستین فرزند خانوادهای پرجمعیت است که در سال 1326 در یکی از محلات جنوب تهران متولد شد. در 8سالگی پدرش را از دست میدهد و ناخواسته بار زندگی خانواده بردوش او قرار میگیرد و باوجود نوجوانی در کسوت یک فرد پخته میانسال ضمن ادامه تحصیل به اداره خانواده مشغول و با کار در تراشکاری به تأمین معاش آنان میپردازد.
در جریان عملیات مرصاد که خود او این نام را برای این عملیات برمی گزیند، با استفاده از نیروهای تحت امر و اعزام آنان به مقابله با منافقین، آنان را در اهداف شومشان ناکام میگذارد گرچه در این عملیات ترکشی سینهاش را میدرد ودر نزدیکی قلبش جا خوش میکند که تا پایان عمر همراهش است.داوود کریمی سرانجام در 15 شهریور سال 1383 براثر عوارض شیمیایی به شهادت رسید. / ایران
خشاب گذاری کنید! اسلحه را مسلح کرده، هدف گیری کنید! هدف سیبل رو به رو! با نام و یاد خدا آتش! بعد از آنکه فرمانده اینها را گفت، گونه اصلاح شدهاش را روی اسلحه گذاشت و از شکاف درجه، علاوه بر سیبل، صمیمیترین دوست خود را نیز دید! این مشاهده برای او نه به معنای تشکیل خط نشانه روی بلکه به معنای اسلحه گرفتن به سمت دوستی بود که از گذراندن هفت خوان رستم برای استخدام گرفته تا بالا رفتن از دیوار راست، همواره برایش تسکینی میشد در برابر سختیهای طاقت فرسای آموزش! اما حالا این رفیق(بخوانید برادر) باید طبق دستور فرمانده، در کنار عبور گلوله 9 میلی متری حاضر شود و این در حالی است که دوربین صدا و سیما همزمان این دو برادر، اسلحه و سیبل را در یک قاب به تصویر میکشاند. حتی مجری پر جنب و جوش و خوش سخن برنامه نیز ترجیح داده است تا به جای دهان، با چشمهای سرشار از تعجبش این صحنه را برای مخاطبین کنجکاو روایت کند.
سرانجام صدای گلولهها یکی پس از دیگری شنیده میشود. بعد از اتمام تیر اندازی، هم او و هم دوستش با چهرهای مصمم جای خود را عوض کرده و آماده شروع مجدد میگردند. در این بین مجری با همان حالت بهت زده رو به سوی فرمانده کرده و علت را جویا میشود. فرمانده در حالی که با دیدن قیافه مجری تبسمی بر چهره آرامش نقش میبندد؛ اینطور پاسخ میدهد: یکی از وظایف بچههای تیپ 65، رهایی گروگان است. این بچهها باید به این سطح از اعتماد به نفس برسند که اگر عزیزترین کسانشان نیز در چنگ گروگان گیر بود، آنها بتوانند با خیالی جمع ماشه را بچکانند. از طرفی گوش شخصی که در کنار سیبل قرار گرفته است، میبایست به صدای زوزه گلوله عادت کند تا بعده ها در میدان نبرد صدای زوزه گرگها و گلولههایشان، مانعی برای عزم شیر بچههای نوهد نگردد.
نوهد از عمان و نوژه تا پاوه و جنگ
این گفته فرمانده تنها بخشی از هزاران آموزشی است که کلاه سبزهای تیپ نوهد(نیروهای ویژه هوابرد) آن را فرا میگیرند. تیپی که در سال 1349، توسط تیمسار خلبان "منوچهر خسروداد" جهت آموزش زبدهترین نیروهای تکاور دنیا و با هدف انجام کلیه مأموریتهای خاص از جمله مأموریتهای برون مرزی، جنگ روانی، رهایی گروگان، باز کردن نقاط گره کور در جنگهای موسوم به پارتیزانی و... شکل گرفت. در آن دوره بخشی از ورزیدهترین افراد کشور به فرانسه که مهمترین مرکز آموزش تکاور در دنیا به حساب میآید، اعزام شدند و بعد از فراگیری کلیه آموزشها به کشور باز گشته و اولین نیروهای تیپ ویژه را شکل دادند.
آنها حتی فکرش را هم نمیکردند که بلافاصله بعد از شکل گیری، قرار است مأموریتهای خود را آغاز نمایند به نحوی که در سال 1353 و با شروع شورشهای چپ گراهای موسوم به ظفار در عمان، پادشاه این کشور برای حفظ تاج و تختش، از محمدرضا پهلوی در خواست کمک کرد. از این رو شاه ایران علاوه بر ارسال تجهیزات پیشرفته به عمان، بخشی از نیروهای ویژه هوابرد را نیز برای سرکوب شورشیان به این کشور اعزام نمود. تکاوران نوهد توانستند اولین مأموریت خود را با موفقیت سپری کنند و شورش بسیاری از نیروهای چپ گرا و ملی گرا در عمان را سرکوب نمایند.
آنها همچنین مأموریتهای کوچکی را نیز علیه شاخ و شانه کشیدنهای صدام بعثی برای حکومت غربگرا ایران، انجام دادند تا اینکه در سال 57، انقلاب اسلامی به ثمر نشست و نیروهای لشگر نوهد نیز همانند سایر ارتشیان، به دامان انقلاب پیوستند. در آن روزهای آشفته اول انقلاب، قائلههای مختلفی در نقاطی از کشور شکل گرفته بود که هر کدام از آنها ادعای جدایی طلبی و استقلال از ایران را مطرح میکردند. در آن روزها برای حفظ انسجام کشور لازم بود تا نیرویی زبده به مقابله با این افراد که هرکدام سرسپرده یک کشور قدرتمند بودند؛ اعزام شود. به طور مثال در کنار نیروهای سپاه پاسداران، بخشی از نیروهای نوهد نیز به کردستان اعزام شده و همکاری خوبی را با سپاه شکل دادند.
اما در این لشگر عده ای هم بودند که هنوز پیوند قلبیشان با رژیم طاغوت گسسته نشده بود. این دسته از نیروهای ویژه با بهانههای مختلف از اعزام به مناطق مرزی امتناع میورزیدند تا اینکه خود را برای آغاز عملیاتی در تهران آماده نمایند. بنا بود تا آنها نیز بخشی از کودتای نوژه باشند به گونه ای که بعد از بمباران مراکز حیاتی تهران توسط اف 4 های پایگاه همدان، این بخش از نیروهای نوهد مأموریت داشتند که به طور زمینی وارد عرصه شده و با سو استفاده از نبود آن دسته از نیروهای زبده نوهد وابسته به نظام، کم تجربه بودن سپاه و همچنین اوضاع نابسمان شهر در اثر بمباران، اقدام به تصرف زمینی پایتخت نمایند.
بعد از لو رفتن عوامل کودتا و فاش شدن همکاری بخشی از نیروهای نوهد با آن در 18 تیرماه سال 1359، مجلس شورای اسلامی جلسه ای را ترتیب داد. در این جلسه که درست 5 روز بعد از دستگیری عوامل کودتا تشکیل شده بود، حسن روحانی در صحن علنی مجلس خواستار انحلال لشگر ویژه هوابرد شد. این نظر با واکنش شهید مصطفی چمران مواجه گشت چرا که در ماجرای پاوه، شهید چمران نبرد دلیرانه بچههای نوهد را دیده بود و قدرت ایمانی را که چمران در پاوه از همراهیان ارتشی نوهد دیده بود، او را بر این باور که مقاومت این بچهها در نهایت میتواند دردی را از اسلام دوا کند؛ استوار میساخت. در نهایت نیز مجلس طرح حسن روحانی را نپذیرفت! چندی بعد و با آغاز جنگ نیز کلاه سبزهای قصه ما توانستند نقش مهمی را ایفا کنند به گونه ای که مأموریتهای مختلفی را در جهت شکستن محاصره، هلی برن در عقبه دشمن و انجام عملیاتهای ایزایی و... به ثمر رساندند.
تیپ 65 چگونه شکل گرفت؟
در سال 1370 و بعد از اتمام جنگ، به فرمان فرماندهی کل قوا سومین تیپ از لشگر تکاور جدا شده و با عنوان تیپ 65 ویژه هوابرد فعالیت خود را به طور مستقل در شیراز ادامه میدهد. از آن تاریخ به بعد این تیپ علاوه بر تأمین نیروهای خود، نقش ویژه ای را نیز در آموزش یگانهای ویژه نیروی انتظامی در زمینه رهایی گروگان ایفا می کند.
با وجود آنکه تعداد کثیری از مأموریتها و آموزشهای تیپ 65 تا کنون مطرح شده است، اما بسیاری دیگر از مأموریتهای این تیپ مخفیانه بوده و اطلاعات درستی از آنها در دست نمیباشد. یکی از این فعالیتها، مانور سال 71 در تهران بود. به گفته منابع غیر رسمی در آن روزها شهید صیاد شیرازی (فرمانده وقت ارتش) برای آزمایش توان نیروهای ویژه هوابرد، مانوری را در تهران تدارک میدهد به این ترتیب که بچههای نوهد وظیفه داشتند تا بدون هیچ سلاحی، کنترل بخشی از مراکز مهم شهر تهران را برعهده بگیرند. این در حالی بود که هیچ کدام از مراکز حفاظتی شهر تهران از این موضوع آگاهی نداشتند. در نهایت نیروهای تکاور ارتش با نفوذ و هم شکل کردن خود با افراد ارگانهای مختلف، از این مانور سربلند بیرون میآیند. شایان ذکر است که صحت انجام این مانور هنوز تأیید نشده است لکن آموزش هم شکل کردن و نفوذ در محیط و تسلط بر آن، از آموزشهای مهمی است که تکاوران کلاه سبز به فراگیری آن میپردازند.
حضور کلاه سبزها در سوریه
با شروع بحران در سوریه، سپاه پاسداران برای پاسداری از حریم اسلام، بخشی از نیروهای خود را به سوریه اعزام نمود و در مدت چند سال گذشته توانست موفقیتهای زیادی را در عرصه میدانی و معنوی کسب کند لکن در این میان جای خالی ارتش بسیار حس میشد. تا جایی که خون این افراد نیز از اهانت تروریستها به جوش آمده و غیرت و اشتیاقشان برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) نیز طاقت آنها را تاغ کرده بود. غیرتی که از همان زمان جنگ ریشه در رگهایشان دوانده بود به نحوی که سرتیپ خلبان علی اکبر زمانی خاطره ای را در این زمینه از بچههای نوهد نقل میکند. در این خاطره علی اکبر زمانی برای انجام ماموریتی به تهران فراخوانده میشود. وی برا رفتن به تهران سوار هواپیمایی میشود که در آن عده ای از پرستاران خانم، اسرایی از گارد ویژه ریاست جمهوری صدام و بچههای کلاه سبز بودند. ظاهراً در طی یک حمله از سوی تکاوران بعثی، چند تن از پرستاران ایرانی اسیر شده که با دخالت نیروهای ویژه هوابرد آزاد میشوند. در طی این عملیات نیز جمعی از نیروهای ویژه گارد به اسارت بچههای نوهد در میآیند.
سرتیپ زمانی خاطرهاش را اینگونه ادامه میدهد: پرستاران خانم با ورود به هواپیما و دیدن اسرای عراقی، وحشت زده شده و عده ای از آنها نیز از حال میروند. بچههای تکاور ارتش با دیدن این صحنه علت را جویا شده و بعد از کلی اصرار، در نهایت متوجه میشوند که تکاوران بعثی بعد از اسارت گرفتن پرستاران، مرتکب اهانت به آنها میشوند. علی اکبر زمانی اینطور نقل میکند که بلافاصله بعد از فهمیدن این موضوع، بچههای نوهد به بالای سر تکاوران بعثی رفته و طوری آنها را میزدند که صدای شکسته شدن استخوانهایشان شنیده میشد. حال این همه غیرت چطور میتواند نسبت به زینب کبری(س) بی تفاوت باشد.
از این رو چندی پیش به دستور امیر پوردستان، نیروهای نوهد به عرصه یکی از دشوارترین نبردهای دنیا وارد شدند. اصولاً در یک صحنه سخت، شخصی که برگه برنده خود را رو کند میتواند به غائله خاتمه بخشد. در بحران سوریه نیز به نظر میرسد که داستان از این قرار باشد چرا که تروریستها بعد از واگذاری تدمر، از دست دادن منطقه ای به نام طیبه در جنوب استان رقه (پایتخت داعش) ظاهراً نفسهایشان به شماره افتاده و دیگر هیچ برگه برنده ای را در چنته ندارند. اما از آن طرف ایران با وارد کردن نیروهای تازه نفس و با غیرت نوهد نشان داد که میخواهد این ماجرا را برای همیشه به اتمام برساند.
مقاومت بچههای تکاور در درگیریهای اخیر جنوب حلب خود مهر تاییدی است بر غیرت نیروهای این تیپ. غیرتی که سبب شد تا با وجود حملات بسیار گسترده و بی سابقه جبهه النصره به جنوب حلب، بچههای کلاه سبز با تقدیم 4 شهید منطقه را حفظ نموده و علاوه بر به هلاکت رساندن 200 تروریست با کمک سربازان سپاه، مانع از پیشروی گسترده دشمن نیز بشوند.
نوهد از بهترین های دنیا؛ بله/ توقع بی جا؛ خیر
حال آنکه دلاورمردان نوهد توانستند از اولین مأموریت خود سربلند بیرون بیایند؛ وقت آن رسیده است تا با آموزش نیروهای جبهه مقاومت، هر چه سریعتر ماجرا را ختم به خیر نماید. اما نکته ای هم که در میان حائز اهمیت است، داشتن توقع منصفانه از کلاه سبزها و سایر نیروهای مقاومت میباشد چرا که علیرغم تمام توانمندیهای تیپ 65، عرصه پیکار با تروریستهایی که تمام طول عمر خود را در میدان جنگ سپری کردهاند؛ کار چندان ساده ای نیست. یقیناً نباید این توقع در افکار عمومی ایجاد شود که نیروهای تیپ 65 همانند فیلمهای از بن تخیلی هالیوود، اسلحه در دست گرفته و یک تنه عالم و آدم را نابود کنند! حتی نیروهای لژیون فرانسه که در کنار کلاه سبزهای ایرانی جز زبدهترین تکاوران دنیا محسوب میشوند نیز کار ساده ای را در جنگ افغانستان پیش رو نداشتند. اما با تمام اینها، حال ایران برگ برنده خود را رو کرده است و با اندکی صبر میتوان خبرهای خوشی را در آینده شنید.
حضور نوهد در سوریه سبب خیر داخلی شد
پس از انتشار خبر شهادت 5 تن از دلاورمردان نوهد در سوریه طبق معمول عدهای خودباخته که این سالها، رزم شیرمردان ایران در سوریه را تلاش برای بقای نظام اسد میخوانند و توانایی درک غیرت دینی دفاع از حرم اهل بیت(ع) و فهم دفاع استراتژیک از امنیت ملی کشور را ندارند، سعی کردند تخم اعتراض به حضور ارتش در دفاع مقدس از امنیت ایران در خارج از مرزها را بین مردم بپاشند. حرکتی که با واکنش غیورانه خانواده این شهدا خیلی سریع به محاق رفت. مادر یکی از این تکاوران گفته است: جانش فدای رهبر. کاسه داغتر از آش نشوید.
بی شک تنها خیر حضور کلاه سبزها در سوریه جنگیدن با تروریستها نیست. حضور همزمان ارتش و سپاه در کنار هم نوید بخش پایان شایعاتی است که مکرراً در رابطه با اختلاف سپاه و ارتش مطرح میشود حال آن که چه خیری بیشتر از این که ارتش و سپاه توانستند با رشادت در حلب، به دنیا ثابت کنند که هیچ اختلافی نداشته و به راحتی میتوانند در کنار هم صحنههای زیبایی را رقم بزنند؟
خیر دیگر حضور این تکاوران در سوریه، انسجام بیشتر جبهه مقاومت است چرا که دیر یا زود موضوع سوریه تمام میشود اما خیری که بعد از آن میماند، ظهور یک جبهه مقاومت یکدست است که سربازان نوهد با آموزش دادن بخشی از این جبهه، می توانند کمک شایانی را به تقویت نظامی آن کنند تا به خواست خدا این جبهه متحد بتواند در برابر مستکبرین عالم با تمام قدرت ایستاده و زمینه ساز ظهور منجی بشریت باشد.
در گزارشی به قلم «تام توگندهت» عضو جناح محافظه کار مجلس عوام انگلیس در یادداشتی که در وبگاه انگلیسی «اسپکتیتر» اخیرا انتشار یافت، آورده است: ایران از مدتها سرگرم نبرد با انگلیس بوده و ما باید به این امر توجه داشته باشیم.
نماینده پارلمان انگلیس در ادامه یادداشت خود با اشاره به حضورش در افغانستان و مشاهداتش از عملیات ضد نیروهای انگلیس در این کشور و حتی عراق مدعی شد گروههایی که سعی در کشتن نیروهای انگلیسی داشتند از یک منبع مشترک یعنی ایران حمایت میشدند و سالهاست که این کشور از طریق نیروهای برون مرزی خود ، یگان ویژه کماندوهای سپاه انقلاب اسلامی از شورشیان اسلامگرا حمایت کرده و نیروهای انگلیسی حاضر در منطقه را کشته یا نقشه در ترور دیپلماتها در واشنگتن دی سی داشتند. در واقع نبردهای آیتاللههای ایران نه تنها اعلام نشده بوده بلکه تلفات جانی بسیاری را در برداشته است.
نماینده پارلمان انگلیس با اشاره مستقیم به سردار سلیمانی نوشت: «قاسم سلیمانی» فرمانده نیروهای قدس سپاه سالها است که در جنگ مخفی علیه نیروهای انگلیس است و برای محدود کردن گزینههای ما، نیروهای او همراه با روسیه، سوریه و حزبالله لبنان به نبرد نیابتی مشغول هستند. قاسم سلیمانی سعی در ایجاد شکاف بین ما و متحدان به انحاء مختلف چون افزایش تنش در کویت و بحرین(ادعای نویسنده) دارد. او سعی دارد نیروهای دریایی انگلیس را از پایگاههایشان در خلیج فارس بیرون براند.
در ادامه این مطلب آمده است: امروزه ما شاهد پیوستن روسیه به ایران در ماجراجویی های نظامی در سوریه هستیم که نه تنها در مسیر حمایت از «بشار اسد» رییس جمهور این کشور است بلکه چالشی علیه منافع ما محسوب میشود. اینک نیز آنها موفق به خاتمه بخشیدن به تحریمها در عوض تاخیر محدود ده ساله در برنامه هستهای خود شدند.
تام توگندهت سپس عنوان داشت: برجام پیام آشکاری به متحدان ما با این مضمون دارد که ایران در حال پیروزی است، آمریکا در نقطه ضعف قرار گرفته و مسکو نیز به حمایت شیعیان مشغول است. بله، این توافق آمریکا بود و اهرم فشار انگلیس با ارسال سیلی از تجار به ایران بعد از رهایی از تحریمها به مدد عزم دولت اوباما در حصول توافق از بین رفت.
در خاتمه این مطلب آمده است: ما نمیتوانیم به واشنگتن و اطمینان دادن آنها به توافق تکیه کنیم. این توافق باید اعمال خرابکارانه را منع میکرد . این توافق باید خاتمه واقعی به برنامه هستهای ایران میداد. این توافق باید سردار سلیمانی و نیروهای قدس را از ضربه زدن به متحدان ما باز میداشت. اگر ایران (در اجرای برجام) کوتاهی کرده و در پی استفاده از حیله و نیرنگ برای ضربه به متحدان ما باشد ، ضرورت دارد ما نیز رویکرد شدیدتر از راه حل آمریکا اتخاذ کنیم. ما این کار را باید قبلا ، هنگامیکه «مارگرت تاچر» نخست وزیر وقت انگلیس به «جورج بوش» پدر رییس جمهور وقت آمریکا در دفاع از کویت اطمینان داد، انجام میدادیم. ما بایستی آماده مجددا چنین موردی شویم.
«اگر میبینید آلمان و ژاپن این روزها هنوز محکمترین اقتصاد دنیا را دارند، اینها بعد از جنگ جهانی دوم، محروم و ممنوع شدند از اینکه نیروی نظامی داشته باشند. خوب نیروهای نظامی بیشترین خرجها را در کشورهای در حال جنگ میبردند. پولهایشان آزاد شد و رفت دنبال کارهای علمی تا اقتصادی علمی و دانشبنیان برای خودشان درست کردند. این راه الآن باز شده در ایران. شما، معلمان شما، مدیران شما، دلسوزان کشور و مربیان باید وارد این فضا بشوید. مطمئنم که دورهی دوم دولت آقای روحانی میتواند ما را به آنجا برساند... واقعاً اگر تحریمها نبود، امروز در نقطهی اوج پیشرفت و توسعه بودیم، منتها آن هفت هشت سال تحریم خیلی صدمه زد، گرچه بعضی این تحریمها را نعمت خدا محسوب میکنند، البته برای گول زدن مردم. چه نعمتی دارد تحریم؟» پایگاه برهان
اینها بخشی از سخنان حضرت آیتالله هاشمی رفسنجانی در دیدار با معلمان در اجلاس آموزشوپرورش است که در پی ارائهی دلایل خود برای تداوم دولت روحانی تا سال 1400 بیان داشته است. این جملات چند شبهه را مطرح میکند:
نخست، پیشرفت آلمان و ژاپن مرهون اجتناب از داشتن نیروی نظامی است.
دوم، ایران پیشرفت نکرده، چون بهدنبال نظامیگری بوده است.
سوم، اگر تحریمها نبود، ما در نقطهی اوج پیشرفت و توسعه بودیم.
در این یادداشت تلاش خواهیم کرد تا به شبههی نخست ایشان بپردازیم و به آن پاسخ دهیم.
شبههی نخست
مطرح شده است که «اگر میبینید آلمان و ژاپن این روزها هنوز محکمترین اقتصاد دنیا را دارند، اینها بعد از جنگ جهانی دوم، محروم و ممنوع شدند از اینکه نیروی نظامی داشته باشند.» این گزاره گزارهای صحیح به نظر میرسد، اما در آن مغلطهی استفاده از مقدمهی صحیح و نتیجهی اشتباه نهفته است. کاملاً صحیح است که دلیل توسعهی آلمان و ژاپن اجتناب از میلیتاریسمی بود که حین جنگ جهانی با آن درگیر شده بودند و لازم بود آلمان هیتلری و ژاپن تحت انقیاد نظامیان و میلیشیای میلیتاریستی رها شود و بهسمت پاسخ به نیازهای معیشتی مردم حرکت کند. اما آیا این تمام واقعیت است؟ و ایران نیز باید برای رسیدن به توسعه، همان مسیر را برود؟ اگر در نگاه اول به این موضوع دقت شود، شاید پاسخ صحیح باشد، اما پاسخ همانقدر که میتواند صحیح باشد، کوتهبینانه است.
این گزاره چند نکتهی نهفته را در دل دارد:
1. ایران فعلی شبیه آلمان و ژاپن و یا اگر آقای هاشمی در ذهن داشت، حتی ایتالیای دهههای سی و چهل قرن پیش میلادی است. طبیعی است که این موضوع بهکل نادرست است. چند تفاوت بین این چند کشور وجود دارد.
الف) ایران درگیر هیچ جنگ خودخواستهای نیست، درحالیکه ژاپن، آلمان و ایتالیا درگیر جنگهایی بودند که توسط خودشان شکل گرفته و نتیجهی سیستم اداری کشور بود. جنگی علیه کشورشان تحمیل نشده بود، بلکه خود آغازگر جنگ بودند.
ب) این ظلم است که نظام سیاسی در ایران را کانه نظامهای توتالیتر آلمان، ژاپن و ایتالیا بدانند. شاهد این ظلم نیز همین اظهارات شفاف، بدون واهمه و صریح حضرت آیتالله است که مستقیماً مقامات عالی کشور را نشانه رفته است. آلمان هیتلری با نظام تبلیغاتی فاجعهآمیزش، هیچ شباهتی با نظام مردمسالار ایران، که بهطور میانگین هر سال یک انتخابات در آن برگزار میشود، ندارد.
ج) آلمان و ژاپن بعد از جنگ، امنیت خود را به کشورهای دیگر سپردند، چون چارهای نداشتند. بهتر است مشاوران بینالمللی حضرت آیتالله به ایشان یادآوری کنند که کنار گذاشتن نظامیگری نه توسط آلمان و ژاپن، بلکه با تحمیل کشورهای متفق فاتح جنگ دوم جهانی صورت گرفت؛ فاتحانی که تمام امورات این کشور را بعد از جنگ برعهده گرفتند. بعید است حضرت آیتالله، که از یاران بنیانگذار انقلاب بودهاند، مدعی شوند که عزت مردم ایران، که تابهحال در کل تاریخ، از بدو ورود آریاییها به کشور تاکنون مستعمرهی هیچ کشوری نبودهاند و آن را نافی اصل انسانیت میدانند، شبیه آلمان و ژاپن امورات دنیا و دین و ناموس خود را در انقیاد آمریکاییها قرار دهند.
د) اگر ژاپن با چین در مسائلی که اکنون با آن در دریا درگیر است، وارد فاز نظامی شود، کدام کشور حاضر است امنیت این کشور را تأمین کند؟ حتی اگر فرض را بر قراردادهای امنیتی این کشور با آمریکا بگذاریم و قائل باشیم که آمریکاییها امنیت ژاپن را تأمین میکنند، اگر آمریکاییها بنا را بر امتیاز گرفتن و دادن (که سیاست قدرتهای بزرگ است) با چین بگذارند، تکلیف ژاپن چیست؟
هـ) مگر ژاپن همین دو سال پیش در فکر تجهیز ارتش خود برای مواجهه با درگیریهای احتمالی نبود؟ روی دیگر این پیگیری نظامیگری توسط ژاپن آیا این نیست که به آمریکاییها هیچ امیدی برای تأمین امنیت خود ندارند؟ این موضوع دو معنی دارد. یا حضرت آقای هاشمی اطلاعات را بنا به تمایل خود دستهبندی میکنند و یا شاید اطلاعات و اخبار ژاپن و آلمان برای دفتر آیتالله هاشمی با تأخیر شصتهفتادساله ارسال میشود که ایشان از این مهم اطلاعی ندارند.
2. آیا آقای ظریف یا روحانی از وضعیت ایران در منطقهی غرب آسیا اطلاعاتی در اختیار آیتالله قرار دادهاند؟ حضرت آیتالله خودتان هم که واقفید این سفیهانه است که ما نیروهای نظامی را بهکلی حذف کنیم.
آیتالله هاشمی میفرمایند «خوب نیروهای نظامی بیشترین خرجها را در کشورهای در حال جنگ میبردند. پولهایشان آزاد شد و رفت دنبال کارهای علمی تا اقتصادی علمی و دانشبنیان برای خودشان درست کردند. این راه الآن باز شده در ایران.»
در این خصوص، نگاه به چند نکته حائز اهمیت است.
الف) مگر آمریکا بیشترین میزان هزینه برای نیروهای نظامی را ندارد؟ مگر روسیه، فرانسه، چین و سایر کشورهای توسعهیافته بیشترین حجم نظامیگری را ندارند؟ آیا آنها برای رسیدن به توسعه، نظامیگری را تعطیل کردهاند؟ اتفاقاً اگر نگاهی بسیار کوتاه به تاریخ توسعهیافتگی کشور آمالوآرزوهای لیبرالهای وطنی، یعنی آمریکا بیندازیم، متوجه میشویم که اتفاقاً وقتی از سیاست انزوای درازمدت خارج شدند و در صحنهی بینالمللی حضور فعال به عمل رساندند، توسعه برای آنها معنی پیدا کرد و توانستند سیاستهای خود را در سازمانهای بینالمللی پیش ببرند.
ب) بههیچوجه، همانطور که اشاره شد، مورد ایران با مورد ژاپن قابل قیاس نیست. ایران در منطقهای قرار گرفته که ناگزیر به افزایش قدرت نظامی خود است. شاهد مثال این موضوع نیز جملهی خود آیتالله است. ایشان درست در جملاتی بعد میفرمایند: «این ایران، در این جهنمی که اطراف ما الآن دارد شکل میگیرد، مردمش میتوانند امن زندگی بکنند.» این جمله یعنی ایشان پذیرفتهاند منطقهای که ایران در آن زندگی میکند، منطقهی آشوب است و ایران ناگزیر به اتخاذ سیاست راهبردی و نظامی است، وگرنه معیشت که هیچ، امنیت مردم نیز به خطر میافتد.
ج) در مجموع تابهحال یازده سال است که قدرت بهطور مستقیم و غیرمستقیم در دستان آیتالله بوده است. هشت سال آن با ریاست مستقیم ایشان بر تخت ریاستجمهوری و سه سال با ریاست نواب ایشان بر جلوس. یازده سال زمان برای پیشرفت در کشور کم است؟ در این یازده سال، اتفاقاً کمترین بودجه برای نهادهای نظامی در نظر گرفته شده است. دولت، دولت تکنوکرات پراگماتیست (به تعبیر کارشناسان) بوده است که قاعدتاً باید اسب توسعه را با نهایت سرعت میتازاند. اما چه شده است که هیچ تحولی در حوزهی اقتصادی در پی نداشته است. مگر بزرگانی شبیه امیرکبیر در ایران (با در دست داشتن قدرت بهمدت سه سال)، میجی در ژاپن و بیسمارک در آلمان، قرنها حکمرانی کردند؟ مگر یازده سال، که بیش از یک دهه است، برای توسعه و طرح توسعه کافی نیست؟
نتیجه
در این یادداشت تلاش کردیم تا سخنان آقای هاشمی بهعنوان یار دیرین امام را مورد بررسی قرار دهیم. بیتردید آقای هاشمی استوانهی نظام بوده است و امید داریم که در همین جایگاه بماند. از همهی نخبگان سیاسی نظام، که سخنان آنها از سطح بالایی از تأثیرگذاری برخوردار است، انتظار میرود سطح اطلاعات خود را در مورد مسئلهی توسعهی کشورهای توسعهیافته، بهصورت کامل و نه گزینشی، بالا ببرند.